کد خبر:10626
پ
taheri-farhad_0_0_1

تأسف برگذشته

(شرح دیدارابوالقاسم کسمائی ومحمدعلی شاه مخلوع دراٌدسا به روایت خاطرات ابوالقاسم کسمائی ، به یاد بود 14 مرداد ، روزانقلاب مشروطیت ایران )

میراث مکتوب –تأسف برگذشته

 (شرح دیدارابوالقاسم کسمائی ومحمدعلی شاه مخلوع دراٌدسا  به روایت خاطرات ابوالقاسم کسمائی  ، به یاد بود 14 مرداد ، روزانقلاب مشروطیت ایران )

فرهاد طاهری

ابوالقاسم کسمائی (1292ق/1253ش- 1331ش) یکی از تجار و فعالان سیاسی و فرهنگی ایران دراواخر دوران قاجار و از صاحب منصبان دولتی درعصر پهلوی است. درباره ابوالقاسم کسمائی وشرح فعالیت های سیاسی وانقلابی وی ، که از ناظران وقایع انقلاب مشروطه درتهران وحوادث پس ازآن بوده ، در منابع  و آثار محققان این دوره ،تا آنجا نویسندۀ این مقاله می داند، بسیار بندرت سخن رفته وبه نام او غیرازیکی دوجا، اشاره ای نشده است.[1] 

ابوالقاسم کسمائی ، سوانح عمر و خاطرات دوران فعالیتهای سیاسی ومشاغل دولتی اش را به قلم آورده است ، بخشی ازاین خاطرات را، نخستین بار استاد ایرج افشار درمجله آینده منتشرکرد. [2]فرار میرزا حسین خان کسمائی از رشت با لباس مبدل ،تصرف نظمیه رشت به دست جنگلیان ، رفتن محمد ولی خان سپهسالار به تنکابن ، اقدامات کمیته ستار، پناهنده شدن محمدعلی شاه به سفارت روس درزرگنده، به تخت نشستن احمد شاه ، رساندن اسلحه به مجاهدان تهران و… ازجمله موضوعات آن بخش ازخاطرات منتشرشده درمجله آینده است .

متن کامل خاطرات ابوالقاسم کسمائی نیز در سال 1385 به کوشش استاد ایرج افشار در تهران منتشر شده است . آغاز کتاب با یاداشتی از ویراستار و مصحح آن (ایرج افشار) است  که درآن ویراستار به سابقۀ همسایگی خود با خاندان کسمائی و دوستی اش با علی کسمائی (سردبير مجله عالم هنر و فرزند صاحب این خاطرات) در محافل ادبی و فرهنگی دردفترمجلات جهان نو و آینده اشاره کرده و در شرحی کوتاه به فعالیتهای تجاری و سیاسی ابوالقاسم کسمائی پرداخته و چگونگی دسترسی خود را به دست نوشت این  خاطرات بیان نموده است[3].

خاطرات ابوالقاسم کسمائی درواقع ازدوبخش آمیخته به هم فراهم آمده است: خاطرات سوانح زندگی در ایران ؛ وشرح سفرهای خارج از مرزهای ایران. به عبارت دقیق تراین نوشته های بخش دوم، سفرنامه هایی پراکنده ای است که درضمن خاطرات  آمده است .

دربخش خاطراتِ ایران ، کسمائی نویسندۀ مطلعی است که ازوضع اجتماعی ومعیشتی توده مردم وازاوضاع نابسامان کشوردراواخردوران قاجار ودربحبوهه وقوع انقلاب مشروطه حکایتها برزبان آورده است. ناامنی راهها ،فقروپریشانی احوال ،حیف ومیل اموال ،جنایتها وغارتها ،و بیان صادقانه در شرح مردانگی و نامردی مردم آن روزگاران ازمسائلی است که در نوشته وی بخوبی مشاهده می شود. اهمیت این بخش ازخاطرات را بیشتر باید در آن دانست که نویسنده آن از احوال زندگانی طبقات فرودست جامعه ناگفته هایی دراختیار محققان گذاشته است که درتدوین تاریخ اجتماعی ایران عصر قاجاربه کار خواهد آمد.همچنین اطلاعاتی که او درباره جغرافیای تاریخی شهرها ،نام قدیم محلات و بازارها ، چگونگی دادوستدها وحسابرسی ، ونام مقیاسها واجناس آن دوران به دست داده بسیارحائزاهمیت است. هرچند نویسنده گاهی درضبط اسامی خاص ( با درنظرگرفتن دوره تاریخی آن )دقت لازم را لحاظ نکرده است ( مانند بابل به جای بارفروش یا بندرپهلوی به جای انزلی و…).

متن اصلی کتاب ،وقایع زندگانی کسمائی را از تولد تا دوران اشتغال وی درسمت کارپردازی انحصار دخانیات (اول مهرماه 1329ش) در برگرفته است. نویسندۀ خاطرات، شرح دقیق سوانح مهم وپرمشقت این دوران 76ساله ازعمرخود را درطی 183فصل مختصر و23پیوست موجزبه قلم آورده است. کسمائی ، خاطراتش را با معرفی پدر،حسن کسمائی ، وپدربزرگ ،حاج محمدصادق معین التجارتاجرسرشناس عصرناصری، آغازوازوضعیت خانوادگی وازپیشینه و حرفه شغلی اقوام واجدادش مطالبی هرچند مختصربیان کرده و از اشتغال خود به عنوان خانه شاگرد وفرمانبردرحجرۀ سید عبدالرحیم کرمانی شال فروش  در بازار تهران(1305ق) واز چگونگی قدم گذاشتن به راه تجارت وکسب ومهاجرت ازتبریزبه تهران ، وسپس عزیمت به  بارفروش  ،قزوین ، و…سخنانی به میان آورده است . او متذکرشده  که هیچ گاه تجارت تنها دغدغه او نبوده است. به سیاست ومنشی گری ،و درویشی تمایل نشان داده ، سفری عارفانه به کربلا ونجف وعتبات رفته ،به قصد ماموریتهای سیاسی وتجاری عازم شهرهایی چون نخجوان ،تفلیس ،بادکوبه،مسکو،اودسا ،استانبول ، وبرلین شده و حامل خلعت مظفرالدین شاه قاجاربرای زین العابدین تقی اف ،ثروتمند سرشناس بادکوبه ، بوده وبه دیدارتولستوی ،نویسنده نامدارروس،شتافته است. کسمائی  درخاطرات خود همچنین  گفته که چگونه  شاهد وقایع انقلاب مشروطه  وبه توپ بستن مجلس وخلع پادشاه وآمدن ستارخان وباقرخان به تهران بوده  ودرمراجعت محمد علی شاه به بارفروش مازندران درمراسم استقبال ازشاه حضورداشته است. او چندی نیزسمت منشی گری درروزنامه های شرق وبرق ( به مدیریت سید ضیاء الدین طباطبایی) داشته ، به عضویت قوۀ مدهشۀ کمیته ستاردرآمده ،به جمع نهضت جنگل راه یافته وبا میرزا کوچک خان جنگلی گفت وگو کرده ودرمهاجرت عده ای ازوکلای دارالشورای ملی (نظام الدوله امیرنوری ،حاجی موسی خان امیرپنجه ،سید حسن مدرس ،سلیمان خان میکده ،و…) به لرستان وکردستان همراه آنان بوده است.

از دیگر مطالب مهم بخش خاطرات ِ ایران ، اطلاعات و قضاوتهایی است که نویسنده درباره بعضی از حوادث تاریخ معاصرایران یا درخصوص شماری ازشخصیت های سیاسی نامدارمعاصریا گمنام این دوران به قلم آورده است . مانند آنچه درباره شخصیت سیدحسن تقی زاده ،رضاشاه پهلوی ، سید ضیاء الدین طباطبایی ، یفرم خان ارمنی ،حاج عبدالحمید ملک الکلامی کردستانی ،میرزا سعید خان مؤتمن الملک ،حاج محمد حسن خان امین الضرب ، عارف قزوینی ،و…بیان کرده یا اطلاعاتی که درباره قتل میرزاده عشقی در اختیار خوانندگان گذاشته است.

کسمائی درسفرنامه های خود نیزمسافردقیق النظری بوده که تمامی جزئیات وحوادث سفرهایش را به دقت ثبت کرده وهیچ رویدادی را ازنظردورنداشته است. مسیرراهها ومنازل سفر، وسایل حمل ونقل زمینی ودریایی ،نمای عمومی شهرهاو وضع معیشت مردم ، کیفیت مسافرخانه ها وهتلها ، توصیف میدانها وتفرجگاهها ، تفریحات وروحیات  وبی بندوباری وفساد اخلاقی  مردمی که با آنان مواجه شده است، مظاهرزندگانی متجددانه مانندمجالس رقص وتئاتر و… ازجمله مطالبی است که وی صادقانه درشرح سفرهایش  بیان کرده است.

کسمائی خاطراتش را با ایجازی بسیارهنرمندانه وبا نثری به قلم آورده که گویای تبحروسابقۀ  وی درعالم انشاء ومنشی گری است. تعابیرادیبانه ، جملات کوتاه ورسا ، حضورتخیل وعاطفه درفحوای کلام ،خاطرات کسمائی را به اثری ادبی نیزمبدل کرده است.

از بخشهای مهم و درخور توجه خاطرات کسمایی فصول 86 تا 95 است[4] . نویسنده درطی این فصول شرح سفرخود را به بندرادسا ( که درکتاب “عدسه”ضبط شده ) وچگونگی دیدارش را با محمد علی شاه قاجار،پس ازخلع ازسلطنت، با شرح تمام جزئیات وذکرحوادث وقضای مرتبط با این ملاقات بازگفته است. درسطورآغازین فصل 86 ،کسمائی ،انگیزه خود را درعزیمت به ادسا وحصول ملاقات با محمد علی شاه این گونه ذکرکرده است: “پس ازهشت ماه بیکاری وتوقف درتهران [ در1326ق] ونفرت ازرجال انقلاب که همه را روی ایدآل مادی وشخصی آنها امتحان کردم وکمتردیدم که برای مردم وکشورکارکرده باشند ورنج خود وراحت دیگری را بخواهند …به خیال افتادم …که مخالف سیاست روس تزاری اقداماتی بکنم ودربازی شطرنج مٌهره را طوری حرکت دهم که حریف را برده ومات کنم .تصمیم گرفتم ازتهران به ادسا بروم ومحمد علی شاه را ملاقات کنم.”[5]کسمایی درادامه شرح مقصودش ازملاقات با محمد علی شاه ، (ظاهرا به دلیل سرخوردگی ازاوضاع پس ازوقوع انقلاب مشروطه ) این عمل را وظیفه ای دینی وملی برای خود  دانسته وبرآن بوده است که بازگشت محمد علی شاه به کشورخدمتی به آب وخاک او خواهد بود واگروی ( کسمائی )درحین این ماموریت کشته شود ازکشتگان درراه حُریت به شمارخواهد آمد.[6] با چنین عزم ونیتی ابوالقاسم کسمائی ازتهران  به جانب ادسا حرکت کرده است. پس ازده روزبه رشت رسیده ،برای تامین هزینه سفرتفنگ سه تیرخود را با صد فشنگ آن به مبلغ هفتاد تومان به مشهدی ممی چلوپز تبریزی، ازدوستان سلسله مجاهدان ، فروخته وراهی بندرانزلی شده وازآنجا خود را به بادکوبه رسانده است . [7] وی پس ازورود به بادکوبه ،به دیداریکی ازاعضای کمیتۀ اجتماعیون عامیون قفقاز(آقااسماعیل رحیم زاده تاجرتبریزی ساکن سرای زکی اوف) رفته ومقصودش را باوی درمیان گذاشته وازعواقب بسیارخطرناک این مسافرت اززبان آن دوست مطلع شده است[8] . باوجود این ،وی سفرش را همچنان ادامه داده ، به مسکورسیده ویک ماهی دراین شهرمیهمان حاج احمدآقا طهرانچی ( مسئول خرید نقره ازروسها وارسال آن به ضرابخانه تهران) بوده وحتی برای آنکه ازاخبارواحوال محمد علی شاه درجراید ومطبوعات آن کشور مطلع شود  ودرمکاتبات احتمالی نیازخود را برآورده کند کمی هم زبان روسی  آموخته است. وی پس تمهید مقدمات لازم، نامه ای بدین شرح برای محمد علی شاه فرستاده است:” ازمسکوبه اٌدسا- اعلیحضرت تاجدار، قربان خاکپای مبارک شوم. جان نثارابوالقاسم حسن زاده به مشقت تمام ازتهران به مسکو آمده به قصد آستان بوسی.یک نفرمرد ازمحارم اعلیحضرت که روسی وزبان ایرانی ، ترکی یا پارسی بداند وشاه پرست هم باشد هرگاه حسب الامربیاید ودلیل راه باشد ازنظرتشرف به خاکپای مبارک بس فوایدی است که به وصف قلم نمی آید .اگرتا سه روزعزیمت ننماید جان نثاررا دیگرنخواهد دید .به نشانی وعلائم معروضۀ زیرجان نثاررا که دراین خانه میهمان ایرانی است بگویید بیاید .آدرس: مسکو- کوچه واروارکا- دٌم صادق اوف- ابوالقاسم حسن زاده”[9]. دقیقا سه روزبعد ازارسال نامه کسمائی ، فرستاده مخصوص محمدعلی شاه( علی خان اورمیه ای)  نامه ای لاک مهرشده بدین شرح  به کسمائی رسانده است :” جان نثارایران- ابوالقاسم حسن زاده – بااین آدم بیاید وباکلاه فرنگی بیاید وابدا اسرارندهید. بدون امضاء”[10]. کسمائی با فرستاده مخصوص شاه وبا قطارازمسکو به بندرادسارفته است . دربندرادسا مختارالدوله ،پیشکارمحمدعلی شاه ، ازنیت وانگیزه های کسمائی دردیداربا شاه پرسشهای می کند( هرچند کسمائی به سئوالات پاسخ روشنی نمی دهد واذعان می کند که فقط به شاه انگیزه واقعی  دیدارش را خواهد گفت)و پس ازرویت اوراق شناسایی کسمائی ( مانند برگه های صادره ازکمیسیون جنگ رشت و کميته ستار) واحرازهویت واقعی وی زمان ملاقات با شاه تعیین می شود .[11]

شرح ملاقات ابوالقاسم کسمائی با محمد علی شاه افتاده ازسلطنت به قلم خود وی شنیدنی است :

“… ساعت هشت صبح آقای مختارالدوله آمدند. فرمودند برخیزبرویم .اعلیحضرت اجازۀ شرفیابی داده اند.پالتوی خود را پوشیدم وازپله ها پایین می رفتم درقلب خود متذکربه لاحول ولا قوه الا بالله وآیه نصرمن الله وفتح قریب خواندم…راه افتادیم . بیرون ادسا ، شاه درباغ زیبای خصوصی که منزل داشت یا محل تفرجش بود وارد شدیم .مختارالدوله به من دستورداد پالتوی خود را دربیاورید . با کمک او تکمه ها را انداخته .گفت مودب باید به اتاقی که شاه تشریف دارند ومنتظرشما هستند برویم.با من وارد خواهید شد. دراتاق فقط شاه است وشما  ومن. شاه با شما صحبت خواهند فرمود .حالا دراین اتاق باشید من خبرکنم. …وارد شدیم .شاه را دیدم ایستاده لباس ساده درتن دارد.مشکی بود .مودب ایستادم .مختارالدوله هم درکناری. فاصله من وشاه یک قدم بود .شاه نگاه دقیقی نمود فرمود پانزده دقیقه حضورخواهی بود. آنچه می پرسم جواب بگو.عرض کردم اطاعت می شود. عریضۀ توازمسکوبه ما رسید.مختارالدوله هم مطالبی به عرض رسانید. حالا بگو بدانم مقصود ازشرفیابی چیست.گفتم اعلیحضرت شهریارم، البته درپیشگاه ملوکانه مشهوداست تشریف فرمایی به ادسا واتکا به دولت روسیه برای ملت ایران عموما واحرارخصوصا ناگواروبل ننگ تاریخی است استدعا دارند موکب ملوکانه به کشورعزیزمراجعت فرمایند وتخت وتاج خسروانه را تصاحب کنند ، به شرط آنکه پادشاه مشروطه وعدالت پروربوده باشند. گفت سپهداروسرداراسعد بختیاری چه عقیده ای دارند .اعلیحضرتا اساس سیاست با نظریات کمیته واراده آنهاست .دیگران قادربه مخالفت نخواهند بود.گفت من می خواهم بدانم بعد ازهشت ماه توقف من درروسیه، امروزکه به خبط وخطای خود ملتفت شده اند آن روزچرا به حرف تقی زاده، سید بی دین، وامثال او گوش دادند که در اخراجم پافشاری کردند.من گفتم سلطنت درخاندان من بماند خودم نیزازایران نروم .نشنیدند .گفتم قربان اعلیحضرت هم نباید به سفارت روس رفته باشند .گفت اشتباهاتی شد .فعلا کاروسیاست دردست رجال صالح وعناصرپاک ایران است البته ترمیم خواهند نمود. گفتم اجازه فرمایند شعرسعدی، علیه رحمه، را به عرض مبارک برساند .گفت بگوبگو.گویا درگلستان باشد یا دربوستان.

خداترس را بررعیت گمار          که معمارِمٌلک است پرهیزگار[12]

هرگاه مُقَدّرباشد ،چنانچه آثارنشان می دهد ،بازگشت ملوکانه رابا مالک الملک وخدای قادریکتاعهد فرمایند ،زمام حکومت عادلانه را دردست بگیرند .بدیهی است خداوند هم نصرت می دهد.گفت بسیارخوب بروید .مختارالدوله به امرما دستورشفاهی خواهد داد .ازاتاق خارج شدم .شاه ماند .مختارالدوله مرا به مهمانخانه لندن ایسگی که منزلم قرارداده بودآورد…[13]


1- ازجمله نک : اوراق تازه یاب مشروطیت ونقش تقی زاده ، به کوشش ایرج افشار، تهران 1359ش ،ص 47-48؛ مبارزه با محمد علی شاه (اسنادی ازفعالیتهای آزادیخواهان ایران دراروپا واستانبول) ، به کوشش ایرج افشار، تهران 1359ش ،ص 303.

2- نک: ابوالقاسم کسمائی،” خاطراتی درباره مشروطیت وقیام جنگل”،آینده ، سال 17،شماره های 5-8، مرداد وآبان 1370،ص724-736

3- خاطرات ابوالقاسم کسمائی ، به کوشش ایرج افشار،تهران 1385، نشرقطره ، ص 5-8.

4- نک : خاطرات ابوالقاسم کسمایی ،ص135- 152

5- همان، ص 135. حذفیات نقل قول ازنویسنده این مقاله است .

6- همان ، ص 136

7- همان ، ص 136- 137

8- همان ، ص 137-138

9- همان ، ص 140- 141.

10- همان ، ص 142.

11- همان 147-149

12- این بیت ازبوستان سعدی است نک: بوستان سعدی ،تصحیح وتوضیح غلامحسین یوسفی، تهران ، انتشارات خوارزمی ،1363،ص43.

13- خاطرات ابوالقاسم کسمائی ،ص 150-152

اشاره : صورت تلخیص شدۀ این مقاله نخستین بار در ویژنامۀ «انقلاب ناتمام » ( روزنامۀ شرق ، 14مرداد 1391) انتشاریافته واکنون متن کامل  آن دردسترس پژوهشگران تاریخ معاصرایران قرارگرفته است . 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612