میراث مکتوب- شش ماه پیش مؤسسۀ ادبیات و زبان رودکی آکادمی علمهای تاجیکستان برای شرکت در همایشی با عنوان «جغرافیای تاریخی و فرهنگی شاهنامه» از هیـأت علمی میراث مکتوب دعوت به عمل آورد و از بنده و دکتر دادبه و دکتر آموزگار هم به عنوان عضو شورای علمی دعوت خاص نمود. دعوت عام را ما در وبسایت مؤسسه و گروههای متعلق به میراث مکتوب به اشتراک گذاشتیم تا هرکس خواست چکیده مقاله دهد و شرکت کند. تمام هزینههای سفر هم با شرکتکنندگان اعلام شد. نامهای به وزیر پیشین نوشتیم تا از سفر هیأت علمی میراث مکتوب حمایت کند که نکرد. سپس به دولت جدید نوشتیم که با انجام این سفر موافقت شد. به هر روی تصمیم گرفتیم در سطح عالی شرکت کنیم. دو ماه مانده به زمان سفر زمانی که بانو آموزگار در فرانسه بودند، در واتساپ از آمدن به تاجیکستان عذر خواستند. بنده برای ایشان روضۀ مفصلی خواندم و اهداف فرهنگی این سفر را برشمردم و ایشان فرمودند با این مطالبی که تو گفتی من قانع شدم. یک هفته قبل از سفر ناگهان خبر داده شد که کنفرانس به وقتی دیگر موکول شده، اما این تعویق ما را از سفر به تاجیکستان باز نداشت و باری از دوش سخنرانان برداشته شد. دو مستندساز با ۷برنامهای از پیش مشخص شده قرار شد ما را همراهی کنند تا چندین مستند از این سفر ساخته شود. هنرمند خوشالحان جناب غلامرضا رضایی هم عطرآگین گردن فضای گردشهای علمی و فرهنگی ما را همراهی و در برخی نشستها از جمله جلسه اتفاق نویسندگان و بنای یادمان کمال خجندی و… نغمهسرایی فرمودند.
مدیریت این سفر با بنده و دکتر علیاشرف شبستری بود که وی با حسن شهرتی که در روزگار سفارتش در تاجیکستان داشت، سفری دلچسب را برای ما مقدر ساخت. از فرودگاه دوشنبه تا هر جای دیگر او را به نیکی میشناختند و احترام میکردند. اما گل سرسبد همسفران ما بانو ژاله آموزگار بود. بانوی فرهیختهای که صیت و شهرت و نیکنامیاش عالمگیر است. او زادۀ خوی است و زبان مادریش ترکی، اما دلبستگیاش به ایران و ایرانباستان و زبان پهلوی و زبان فارسی بر احدی پوشیده نیست. بارها کلیپهای سخنرانیاش دربارۀ ایران و نکوهش اندیشههای پانترکیستی به گوش همگان رسیده است. همۀ اهل علم و فرهنگ در دو کشور تاجیکستان و ازبکستان او را میشناختند و در برابرش سر تعظیم فرود میآوردند. او نمونۀ اعلای فروتنی و ادب و غیرت ایرانی است. با چشم خود دیدم که بانوی مأمور نیروی انتظامی که داشت پاسپورت ایشان را مهر میزد، گفت من شاگرد آزاد کلاس درس پهلوی شما بوده و سخنرانیها و مقالات شما را پیگیری میکنم که دیدم بانو آموزگار لبخند بر داشت و اظهار خشنودی میکرد.
اشک شوق بر مزار رودکی
وقتی با سختی جادۀ پر دستانداز به سمت پنجرود را پیمودیم، نگران بانو آموزگار بودم که مبادا حالشان بهم بخورد. اما او خم به ابرو نیاورد و وقتی که بر قبرْجایِ رودکی رسیدیم، یاد این بیت معروف رودکی افتادم و با آواز آن را خواندم که:
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
متوجه شدم اشک شوق بر گونههای بانوی فرهیختۀ ایراندوستِ محبوبالقلوبِ میهنمان جاری است و ما هم منقلب شدیم و فضای آرامگاه معنویتی غریب پیدا کرد. از اینکه پس از سالها به آرزوی خود رسیدیم و بر مزار ابوعبدالله رودکی پدر شعر فارسی و جهادگر فرهنگ ایرانی و احیاگر زبان فارسی حاضر شدیم، احساس شعفِ وصفناپذیری داشتیم. وقتی در سومین بخش گزارش سفر خود فیلم حضور بانو آموزگار را به اشتراک گذاشتم، بازتاب گستردهای در اینستاگرام و فیسبوک و دیگر رسانهها یافت و هزاران نفر این لحظۀ باشکوه را دیدند و تحسین کردند و یادداشتهای تحسین و سپاس نگاشتند. در حیاط آرامگاه آثارخانۀ تصاویر بنای قدیمی آرامگاه با چندین کتاب فارسی از جمله دیوان حافظ شیرازی وجود داشت و دکتر آموزگار از دکتر گرامی خواست به دیوان حافظ تفأل کند. با شگفتی تمام غزلی وصفالحال آمد و بانو آموزگار با ذوق تمام گفت: هیچوقت حافظ به ما دروغ نمیگوید (به این مضمون):
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار
وز او به عاشق بیدل خبر دریغ مدار
به شکر آنکه شکُفتی به کامِ بخت ای گل
نسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدار
اکبر ایرانی
مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب