میراث مکتوب- سنت تاریخنگاری ایرانی- اسلامی، گنجینهای سترگ و عظیم از آثار مكتوب و نسخ خطی است كه متأسفانه بهرغم كوششهای ارزنده پژوهشگران و مصححان و مورخان معاصر، چندان كه بایسته و شایسته است، قدر ندیده. هنوز همه آثار بهجا مانده از این میراث گرانمایه تصحیح نشده و به چاپ انتقادی نرسیده است. تلاش طاقتفرسا و عمرسوز محققانی هم كه در كنج كتابخانهها و خانههای خود، بیچشمداشتی در این زمینه كار میكنند، معمولا در میانه هیاهوی بازار كمتر به چشم میآید و جز شماری علاقهمند و پژوهشگر، كمتر كسی متوجه كوشش بیدریغ ایشان است. میرهاشم محدث در سال 1331 در خاندانی علمی – مذهبی در محله پاچنار تهران به دنیا آمد. پدرش علامه فقید میرجلالالدین محدث ارموی استاد دانشگاه تهران و از مصححین سرشناس ایران و پدربزرگش حاج سید احمد طالقانی امام جماعت مسجد پاچنار و داییهایش جلال آلاحمد و شمس آلاحمد بودند. دایی مادربزرگش هم علامه فقید شیخ آقابزرگ طهرانی بود. او در چنین محیطی متولد شد و رشد كرد و توانست ادامهدهنده راه نیاكانش باشد. پس از اخذ دیپلم طبیعی، لیسانس زیستشناسی گرفت و به عنوان رئیس كتابخانۀ مؤسسۀ لغتنامه دهخدا به استخدام دولت درآمد. در سال 1379 فوقلیسانس كتابداری از دانشگاه تهران گرفت و در سال 1388 به پاس خدمات علمی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به استادیاری دانشگاه تهران ترفیع پیدا كرد و در سال 1391 زودتر از حد معمول بازنشستهاش كردند. میرهاشم محدث در سراسر عمر هیچگاه كار اجرایی نداشته و تمام زندگی او در تصحیح متون گذشته و تاكنون توانسته هفتاد و پنج جلد كتاب از متون تاریخی، جغرافیایی، تذكرههای فارسی و پزشكی ایرانی را تصحیح و منتشر كند. به تازگی آخرین اثر او كه تصحیح كتاب خلاصة الاخبار فی بیان احوال الاخیار از خواندمیر است، از سوی انتشارات دائرة المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده است. به همین مناسبت گفتوگویی با وی انجام شده که گزارش آن را در ادامه میخوانید.
**********
در ابتدا و پیش از ورود به بحث خلاصهالاخبار میخواستم از شما درباره ضرورت و اهمیت توجه به آثار تاریخی گذشته و تصحیح و چاپ انتقادی آنها بپرسم. به نظر شما چرا و به چه علت ما باید به كتابهای تاریخی-آن هم منابع قوی و دست اول- مراجعه كنیم؟ آیا همین كتابهای عمومی تاریخی دست دوم كه محققان امروزی مینویسند پاسخگوی پرسشهای ما نیستند؟ برای رفع مهجوری و كمتوجهی به تاریخ چه پیشنهادی دارید؟
از اینكه چاپ كتاب خلاصهالاخبار بهانهای شد كه شما صحبتی با بنده داشته باشید بسیار ممنونم. این سوال شما در حقیقت چند سوال است. نسخههای خطی معرف هویت و آبرو و فرهنگ غنی ما است. اگر دنیا ایران و زبان فارسی را میشناسد به خاطر گذشته افتخارآمیز و میراث مكتوب گرانبهای ما است. زمانی كه دانشمندان ایرانی مشغول خلق این آثار بودند غرب امروز كجا بود؟ به غیر از یونان و روم و مصر چه حكومتها و اقوامی بودند كه تولید علم كرده باشند؟ وظیفه اصلی ما فعلا چاپ تمام نسخههای خطی در هر زمینه است. به خاطر اینكه اهمیت این كار را به شما نشان بدهم خاطرهای برایتان نقل میكنم. سال 1362 مشغول تصحیح كتاب مهم مجمعالانساب شبانكارهای بودم و مجبور بودم برای دقت بیشتر به نسخهای خطی كه در كتابخانه مركزی دانشگاه تهران بود به آن كتابخانه بروم. روزی استاد فقید محمدتقی دانشپژوه كه خود از مصححین بودند تشریف آوردند. پس از ادای احترام فرمودند اینجا چه میكنید؟ به عرضشان رساندم كه مشغول تصحیح مجمعالانساب هستم. ایشان پس از تشویق فرمودند: اگر ما امروز اثری در موضوعی بیافرینیم غربیها یا قبل از ما بهتر از ما انجام دادهاند یا بعدا انجام میدهند، تنها مواردی كه آنها از خلق آن عاجزند دو مورد است: یكی نسخههای خطی كه آنها از ایجاد آن عاجزند و دوم: كاتالوگها یا فهرستهای نسخههای خطی. بنابراین غرب كه تا دو،سه قرن پیش در فقر فرهنگی مطلق بود چنین پشتوانه پرباری ندارد. تنها كاری كه آنها میكنند این است كه همین متون ما را میگیرند و با چاشنی آن را بزك میكنند و اسمش را تحقیق جدید میگذارند و بعضی از هموطنان ما آن را با بهبه و چهچه میل میكنند.
اما در قسمت دوم سوالتان به آثار دست دومی اشاره فرمودید كه چه اندازه ارزش دارند. عرض میكنم وقتی ما اصل را داریم مراجعه به فرع كاری عبث است و اما قسمت آخر سوالتان به مهجور بودن متون تاریخی و فراموشی عمدی مورخین بزرگ ایرانی اشاره فرمودید. عرض میكنم كه چرا نباید در ایران فرهنگستان تاریخ داشته باشیم. فرهنگستان زبان و ادب فارسی داریم ولی وقتی دنیا نداند كه این زبان و ادبیات فارسی در كدام كشوری رایج است و این ایران در كجای كره خاكی قرار گرفته و چه گذشتهای دارد به چه درد میخورد؟
در یكی از سخنرانیهایم گفتم اگر آن غربی بدون تاریخ و فرهنگ، مادر علوم را ریاضیات میداند این شرقی با اتكا به تاریخ غنی كشورم میگویم مادر علوم، تاریخ است. شما درباره هر مطلبی بخواهید تحقیق كنید اول باید تاریخ آن را بدانید. بیتوجهی دیگر به تاریخ در ایران این است كه تاكنون هزاران سمینار و همایش داخلی و بینالمللی درباره موضوعاتی كه یك پول بازدهی ندارند برگزار كردهایم اما تاكنون یك سمینار آبرومند درباره معرفی مورخین ایرانی برگزار نشده. صدها مورخ نامآور ایرانی فراموش شدهاند و آثارشان در گوشه كتابخانهها در حال پوسیدن است. در این پنجاه، شصت سالی كه كتاب سال برگزار شده به چند متن فارسی جایزه داده شده؟
با این مقدمه اگر موافق باشید به بحث درباره كتاب بپردازیم. نخست به اختصار بفرمایید كه خلاصهالاخبار چگونه كتابی است و نویسنده آن كیست و در چه زمانی نوشته شده است؟
خلاصهالاخبار كتابی است در تاریخ ایران از قدیمترین زمان تا سال905 هجری قمری. مولف این كتاب خواندمیر است. نوه میرخواند كه یكی از مهمترین كتابهای تاریخ ایران به نام روضهالصفا را نوشته. این نوه مینویسد چون دیدم كتاب جدم بسیار بزرگ و حجیم است آن را خلاصه كردم و نامش را خلاصهالاخبار گذاشت. كاری كه امروز در سراسر دنیا رایج شده و به «چكیدهنویسی» معروف شده است. چند سال بعد از این تاریخ -یعنی بعد از 905- دوباره این مولف با افزودن مطالبی به آن، كتاب دیگری به نام حبیبالسیر تالیف كرده كه هر دو از مهمترین منابع تاریخی ایران هستند. البته در خلاصهالاخبار مطالبی آمده كه در آن دو كتاب دیگر نیست و آن دو كتاب هم مطالبی دارند كه این كتاب ندارد. بنابراین این هر سه كتاب اضلاع مثلث تاریخ ایران هستند.
چنان كه میدانیم خلاصهالاخبار به اصطلاح در تاریخ عمومی ایران و تاریخ جهان است و بنا به سنت تاریخنگاری كهن ما از تاریخ آدم بنیبشر تا روزگار خود خواندمیر را دربر میگیرد. ما از این دست كتابهای تاریخ عمومی در گذشته داشتهایم مثل تاریخ طبری یا جامعالتواریخ خواجه رشیدالدین فضلالله و غیره. اهمیت و ویژگیهای متمایزكننده خلاصهالاخبار در چیست؟
ما در همه زمینهها كتابهای مرجع داشتهایم ولی دلیلی ندارد به آنها بسنده كنیم. در زمینه تفسیر قرآن تفاسیر معتبری چون ابوالفتوح رازی و كشفالاسرار داریم چه لزومی داشت كه تفسیر المیزان یا پرتوی از قرآن را بنویسیم یا در تمام علوم دیگر همین وضع است. در ادب فارسی كتاب مرجع كم نداریم چرا باید مثلا كتاب سبكشناسی نوشته شود. هر مولفی حق دارد در رشتهای كه تخصص دارد بنویسد به خصوص تاریخ. پانصد سال پیش كه وسیله ارتباطی مثل امروز نبود. هر مورخی مسائل تاریخی منطقه خود را بهتر نوشته مثلا همین خواندمیر كه حبیبالسیر و خلاصهالاخبار را نوشته چون در هرات میزیسته نوشتههایش درباره این منطقه بینظیر است. اطلاعاتی كه در خاتمه همین خلاصهالاخبار آمده در هیچ منبع دیگری نیست.
خلاصهالاخبار كتابی متعلق به سنت تاریخنگاری ما در دوران گذشته است، دورهای كه میگویند تاریخنگاران عموما در حاشیه دربارها و برای آنها مینوشتهاند و كتابهایشان برای توجیه مشروعیت حاكمیت وقت نگاشته میشده رویكردی نقالانه و روایی بوده و كمتر تحلیل خبری دارد، نگرش تقدیرباورانه حاكم است و بیشتر به وقایع سیاسی و روایت زندگی شاهان و آدمهای شاخص میپردازند، آیا خلاصهالاخبار نیز این ویژگیها را دارد؟
به هیچوجه با نظر حضرتعالی موافق نیستم. درست است كه مورخین حقوقبگیر حكومتها بودهاند اما بیانصافی است كه یكباره با عناوین كلیشهای امروزی زحمات آنان را نادیده بگیریم. این كتابهای تاریخی آیینه تمامنمای زندگی مردم آن دوران بوده. به قول استادان بزرگوار سركار خانم دكتر شیرین بیانی و مرحوم دكتر علینقی منزوی این وظیفه محققین تاریخ است كه از لابهلای سطور این متون وضع زندگی مردم هر دوره را بیرون بكشند یا محققین سایر علوم خواستههایشان را از آنها به دست بیاورند. اجازه بفرمایید مثالی بزنم. محمدحسین خان اعتمادالسلطنه از جیرهخواران ناصرالدینشاه بود. او كتابی دارد به نام مرآهالبلدان. این كتاب را با همكاری دكتر عبدالحسین نوایی چاپ كردیم. از مزایای این چاپ فهرستهای بینظیری بود كه فقط این فهرستها سیصد و پنجاه صفحه شده است كه همسر عزیز و برادر روانشادم آقای سید عباس محدث در تنظیم آن خیلی به من كمك كردند. وقتی این كتاب منتشر شد یكی از دوستانم كه در گروه تاریخ دانشگاه شیراز به تدریس مشغول بود تلفنی به من گفت كه یكی از استادان این دانشگاه كه سالهاست درباره آتشفشانها و زلزلههای ایران تحقیق میكند از این كتاب و فهرستهای آن خیلی تعریف كرده و گفته اگر این فهرستها نبود من مجبور بودم كل دو هزار و پانصد صفحه كتاب را بخوانم در حالی كه در عرض پنج دقیقه به خواستهام رسیدم. این خاطره را به این جهت نقل كردم كه بگویم «توجیه مشروعیت حاكمیت» و اینگونه تعبیرات به هیچوجه نمیتواند اعتبار این آثار را زیر سوال ببرد.
خواندمیر در دوران تیموریان میزیست و كتابش را در همین دوره نوشته اگر ممكن است برای خواننده علاقهمند كمتر آشنا به تاریخ به اختصار بفرمایید دوران تیموریان چه دورانی است؟ و چه اهمیتی در تاریخ ایران دارد؟
دوره تیموریان برای ایران از دورههای سیاه و اسفانگیز است و با وجود كمی منابع كه از آن دوران داریم هر متنی مربوط به آن زمان واجبالچاپ است. تیمور هم یكی از دیوانگانی بود كه فقط دیدن خون بیگناهان و شنیدن خبر قتلعام مردم به او آرامش میداد اما در دوره حكومت تیموریان آثاری اعم از علمی و اجتماعی نوشته و ساخته شده كه اكنون بعد از پانصد سال هنوز پابرجا هستند. مسجد گوهرشاد و مدارس علمیه و آبانبارها و آثاری كه هماكنون در خراسان و علیالخصوص خواف باقی مانده همه از آثار این دوره است. این را هم اضافه كنیم كه تیمور با همه خونخواریاش وقتی شهری را محاصره میكرد علما و اهل حرفه را جدا میكرد و امان میداد و به سمرقند میفرستاد و بقیه را میكشت.
سبك نگارش و بیان و قلم خواندمیر در خلاصهالاخبار چگونه است؟ و او كتاب را برای كدام دسته از خوانندگان مینویسد؟ آیا كتاب به سفارش امرا و دربار نوشته شده یا برای خوانندگان معمولی؟
سبك نگارش خواندمیر در این كتاب و بقیه آثارش روان و ساده و قابل فهم برای همه است. این كتاب به سفارش كسی تالیف نشده بلكه خود مولف نوشته در سال 904 در كتابخانه دربار سلطان حسین میرزا بایقرا به مطالعه كتب تاریخی مشغول بود و امیر علیشیر نوایی -وزیر دانشمند آن سلطان- همه گونه امكانات دراختیارش قرار داده بود، خود او به فكر افتاد كه این كار را بكند و وقتی به آن وزیر گفت مورد قبول او قرار گرفت و این اثر آفریده شد. خوانندگان این كتاب هم مسلما بیشتر مردم عادی هستند.
آیا در خلاصهالاخبار غیر از آشنایی با تاریخ گذشته اطلاعاتی راجع به فرهنگ زندگی روزمره، مسائل اجتماعی، باورها و عقاید و غیره مردمانی كه در زمان او زندگی میكردند یا كسانی كه او از آنها سخن میگوید دیده میشود؟
بله، علاوه بر اوضاع زندگی مردم و نابسامانیها و قحطیها و بیماریها آخرین فصل كتاب كه خاتمه آن است تاریخ هرات و سرگذشت نود و هشت تن از مشایخ و دانشمندان و سرایندگان و خوشنویسان و نقاشان و مهندسان و استادان موسیقی آن دوره است كه اهمیت ویژهای به این كتاب داده است.
مختصری هم درباره چاپ این كتب و كاری كه خودتان كردهاید بفرمایید. آیا خلاصهالاخبار پیش از این تصحیح و منتشر شده بود؟ شما برای تصحیح چه كار كردید؟ و چرا این كتاب را به استاد محمدجواد حجتی كرمانی تقدیم كردهاید؟
این كتاب تاكنون چاپ نشده بود فقط خاتمه آن در سال 1372 به همراه دو كتاب دیگرش -ماثرالملوك و قانون همایومی یا همایوننامه- توسط حقیر تصحیح و چاپ شد. خوشبختانه نسخههای خطی خلاصهالاخبار زیاد است. بنده با استفاده از پنج نسخه خطی این كتاب را در عرض یك سال استنساخ و مقابله و تصحیح علمی كردم. روش كار هم در تصحیح متون همیشه این بوده كه هیچگاه یك نسخه خطی را اساس قرار نمیدهم بلكه سعی میكنم كاملترین متن را به خواننده تحویل بدهم. بنابراین اگر نسخهای تاریخ كتابت جدیدتری دارد ولی كاملتر است آن را در متن -البته بین دو قلاب- قرار میدهم و در پاورقی به آن اشاره میكنم. در تصحیح این كتاب هم همین كار را كردم، تصحیح كتاب كه تمام شد آن را برای چاپ به انتشارات اطلاعات پیشنهاد دادم اما به علت بزرگی و احتمالا كم استقبالی، آن ناشر چاپ آن را نپذیرفت. به آنجا مراجعه كردم و دستنوشتههایم را گرفتم. موقع بیرون آمدن یادم افتاد كه استاد محمدجواد حجتی كرمانی هفتهای یكی، دو روز به این روزنامه تشریف میآورند. خوشبختانه آن روز تشریف داشتند. وقتی به زیارتشان رفتم علت آمدنم را پرسیدند. به عرضشان رساندم كه آمدنم به روزنامه برای پس گرفتن این كتاب بوده. ایشان فرمودند كتاب را اینجا بگذارید چون من امروز عصر با آقای موسوی بجنوردی موسس و ریاست محترم دایرهالمعارف بزرگ اسلامی جلسهای داریم چاپ این كتاب را به ایشان پیشنهاد میدهم كه خوشبختانه با درایت ریاست محترم آن موسسه و اعضای محترم شورای علمی آن دایرهالمعارف برای چاپ پذیرفته شد. از روزی كه كتاب مورد قبول قرار گرفت تا امروز كه منتشر شد، دو سال مراحل مختلف چاپ و صحافی را گذراند، تازه با فداكاری و تلاش اعضای محترم انتشارات حتی روزهایی كه به خاطر اوج بیماری كرونا دولت ادارات را تعطیل كرد این عزیزان با پشتكار پیگیر كار چاپ بودند. زبانم از ادای تشكر از این بزرگواران قاصر است. تمام زیبایی این كار از ایشان و كمبودهایش از بنده.
و اما علت اهدای این كتاب به استاد محمدجواد حجتی كرمانی ارادت چهلوپنج ساله حقیر به ایشان و جبران گوشهای از محبتهای ایشان است. استاد حجتی نمونه زنده محبتند. سلامتی و طول عمر ایشان را خواهانم.
محسن آزموده
منبع: روزنامه اعتماد