میراث مکتوب- در نیمۀ اول آبانماه، سه دانشگاه ژاپنی چند کارگاه و سخنرانی به زبان انگلیسی دربارۀ جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله بر پا کردند. در این برنامهها، دانشگاه کیوتو، دانشگاه توکیو و دانشگاه مطالعات خارجی توکیو میزبان ایرانشناسان و محققان حوزۀ تاریخ بودند.
در روز 26 اکتبر کارگاه بینالمللی «سرانجام نسخ خطی رشیدالدین» با سخنرانی اوسامو اوتسوکا (دانشیار دانشگاه توکیو) و محمدرضا غیاثیان (استادیار دانشگاه کاشان) در دانشگاه کیوتو برگزار شد. نکتۀ جالب توجه نه تنها در این کارگاه بلکه در دو برنامۀ بعدی این بود که محققان ژاپنی به جامع التواریخ علاقۀ زیادی نشان دادند و برخیها از شهرهای دور (مسافت هزار یا پانصد کیلومتری) در این کارگاه شرکت کردند.
در کارگاه دانشگاه کیوتو دکتر اوتسوکا به «انتقال و دریافت» نسخههای جامع التواریخ از قرن چهاردهم تا نوزدهم میلادی پرداخت. سخنرانی او برگرفته از یک پروژۀ چند ساله در مورد جامع التواریخ بود که توسط تیمی از محققان ژاپنی انجام شده است. دکتر اوتسوکا با بررسی تقریباً تمام نسخ شناخته شده از این اثر (بیش از هفتاد نسخه)، به نقد نظریۀ «جامع التواریخ: اولین تاریخ عمومی عالم» پرداخت. او چنین مطرح کرد که چنین تعبیری از جامع التواریخ نه توسط مورّخان هم عصر رشیدالدین یا مورّخان بعد از او، بلکه توسط مستشرقان اروپایی قرن نوزدهم رواج یافته است. او همچنین به ارجاعات مورّخانِ پس از رشیدالدین به جامع التواریخ اشاره کرده و به تفاوت معنادار در ارجاعات به جلد اول (تاریخ مغول) و جلد دوم (تاریخ عمومی عالم) این اثر پرداخت. جلد اول جامع التواریخ از همان عصر ایلخانی به بعد همواره منبع مهم تاریخ مغول در آثار مورّخان ایرانی بوده است؛ ولی به نظر میرسد که جلد دوم آن تنها در قرن هفدهم میلادی مطرح بوده است. تقریباً تمام مورّخان ایرانی، جامع التواریخ را به عنوان «تاریخ مغولان» میشناختهاند و نه تاریخ عمومی عالم. تنها در قرن نوزدهم بود که مستشرقان اروپایی ارزش جدید این اثر را به عنوان تاریخ مفصّل جهان کشف کردند.
در ادامه محمدرضا غیاثیان در مورد «انگیزههای شاهرخ از جمعآوری نسخ خطی رشیدالدین» سخنرانی کرد. او به بررسی و معرفی چهار نسخۀ جامع التواریخِ کتابت شده در ربع رشیدی پرداخت و افزود که زمانی تمام این نسخهها در کتابخانۀ شاهرخ بودهاند. یکی از این نسخهها نسخۀ عربی است که ممهور به مهر کتابخانۀ شاهرخ بوده و امروزه در دو بخش در کتابخانۀ دانشگاه ادینبرو و مجموعۀ خلیلی در لندن نگهداری میشود. سه نسخۀ دیگر به زبان فارسی هستند و همگی در کتابخانۀ شاهرخ نوسازی شدهاند. یکی از آنها نسخۀ خزینه 1653 (در توپکاپی) به تاریخ 714 هجری است که چاپ عکسی آن به زودی از طرف نشر میراث مکتوب منتشر خواهد شد. دیگری نسخۀ خزینه 1654 به تاریخ 717 هجری میباشد که بدون در نظر گرفتن نقاشیهایش، کاملترین نسخۀ جامع التواریخ استنساخ شده در ربع رشیدی است. آخرین نمونه، نسخهای تاکنون ناشناخته از جامع التواریخ بوده که بخشی از آن در نسخۀ خزینه 1653 و بخشی از آن در نسخۀ پراکندۀ مجمع التواریخ قرار دارد. وی افزود که شواهد زیادی در دست است که انگیزۀ شاهرخ از جمعآوری و نوسازی نسخ خطی رشیدالدین «حفاظت میراث کهن» یا «تصاحب» آنها نبوده، بلکه به دنبال از «آنِ خود سازی» این نسخ به منظور مشروعیتبخشی به حکومت خود بوده است.
برنامۀ بعدی سخنرانی محمدرضا غیاثیان در تاریخ 30 اکتبر در موسسۀ مطالعات پیشرفتۀ آسیای دانشگاه توکیو بود. این سخنرانی با عنوان «جعل در نسخ خطی مصور ایران» به دعوت گروه تاریخ هنر این دانشگاه برگزار شد. در این نشست با حضور مورّخان هنر و محقّقان حوزۀ تاریخ، انواع جعلهای صورت گرفته در نسخ خطی فارسی مورد بررسی قرار گرفت. او اشاره کرد که اطلاعات دسته اول ما در مورد جعل نسخ خطی فارسی از علامه قزوینی و بعدها مجتبی مینوی است. سپس با طبقهبندی انواع جعلهای صورت گرفته در نسخ خطی به معرفی نمونهها پرداخت. در این میان، نسخههایی چون اندرزنامه (کاپوسنامه)، شاهنامۀ اسپنسر، منافع الحیوان کتابخانۀ پیرپونت مورگان، شاهنامۀ کتابخانۀ ملی مک و چند نسخۀ دیگر مورد بحث قرار گرفتند. در ادامه به طور موردی نسخۀ مشهور مجمع التواریخ و جامع التواریخ که امروزه در بیش از پنجاه مجموعه در سراسر دنیا پراکنده شده معرفی و نقاشیهای جعلی آن بررسی شد.
سومین برنامه یک کارگاه بینالمللی با عنوان «شواهد هنری برای تاریخ ایران» بود که در دانشگاه مطالعات خارجی توکیو برگزار شد. این کارگاه دو سخنران داشت: یوی کاندا از دانشگاه توکیو با موضوع «شهر هنرمندان و شاعران: شواهد جدیدی از تولید سفالینههای زرینفام در کاشان» و محمدرضا غیاثیان با عنوان «سرگذشت یک نسخۀ خطی و مهاجرتهایش در طی قرون متوالی». بحث اصلی خانم کاندا این بود که مورّخان هنر همواره بر این تأکید داشتهاند که کاشان از قرن دوازدهم تا چهاردهم میلادی مهمترین مرکز تولید سفال زرینفام در ایران بوده است و هیچ شواهدی از تولید این نوع سفال در ایران از قرن پانزدهم (دوره تیموری) به بعد نداشتهایم. او در ادامه لوح مزار زرینفامی را که در موزۀ هنرهای دستی هامبورگ نگهداری میشود معرفی نمود؛ و بر قطعهای از شعر که در آن به خط نستعلیق نوشته شده متمرکز شد. او با شناسایی این شعر در میان اشعار محتشم کاشانی به این نتیجه رسید که اولاً سفال زرینفام در کاشان حداقل تا اوایل دورۀ صفوی تولیده میشده و ثانیاً توجه بیشتر بر روی نوشتههای سفالینهها و کاشیها میتواند حقایق بیشتری در این مورد آشکار کند.
سپس محمدرضا غیاثیان در مورد تاریخچۀ مهاجرتها و دستکاریهای مالکان نسخهای از جامع التواریخ (خزینه 1654) سخنرانی کرد. او با بررسی شواهدی در خود نسخه، تاریخچۀ آن را از ربع رشیدی تا آغاز قرن بیستم شرح داد. از آنجایی که تاریخ انجام این نسخه یک سال قبل از اعدام رشیدالدین و غارت ربع رشیدی است، کتاب ناتمام مانده و تنها تعدادی نقاشی در آغاز آن افزوده شده است. در زمان جلایریان تقریباً تمام فضاهای خالی در نظر گرفته شده برای نقاشی مصوّر میشوند؛ و در زمان تیموریان به کتابخانۀ شاهرخ منتقل میشود. در آنجا اوراق مفقود کتاب تکمیل میشود و تعدادی نقاشی به آن افزوده شده و اکثر نقاشیهای جلایری مرمّت میشود. در زمان صفوی، نسخه در کتابخانۀ یکی از امرای شاه عباس اول مجدداً نوسازی شده و بعدها توسط شاه عباس به آستانۀ شیخ صفی در اردبیل وقف میشود. در جریان غارت خزاین اردبیل توسط عثمانیها، این کتاب به استانبول منتقل میشود و در آنجا نیز دستکاریهایی در آن اتفاق میافتد. در ادامه نقاشیهای این نسخه مورد بررسی قرار گرفت و به اهمیت بخشهای خاصی از این کتاب در میان کتب استنساخ شده در ربع رشیدی اشاره شد. به عنوان نمونه، بخش تاریخ افرنج با صفحهآرایی خاص خود چگونگی بهرهگیری کاتبان ایرانی از نسخههای تاریخی اروپایی را نشان میدهد.