به گزارش روابط عمومی مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، در یکصد و شصت و پنجمین نشست از سلسله نشستهای این مؤسسه کتاب «خلاصه الأشعار و زبده الأفکار» (بخش همدان و لاحقههای بغداد و جُربادقان و خوانسار و نواحی آن بلاد) تألیف میرتقیالدین کاشانی با مقدمه، تصحیح و تعلیقات مرتضی موسوی و رضوان مسّاح، رونمایی و معرفی شد.
در این نشست که ساعت ۱۵ روز دوشنبه ۱۰ بهمنماه ۱۴۰۱ در دفتر مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برگزار شد اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، محمدرضا ابوئی مهریزی، پژوهشگر تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه اهل بیت، محمد جعفری قنواتی، عضو شورای علمی دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران، محمد دهقانی، نویسنده و پژوهشگر حوزههای ادبیات و تاریخ، و مرتضی موسوی، پژوهشگر و یکی از مصححان اثر، سخن گفتند.
اهمیت تذکرهها از جهت تاریخ اجتماعی و فرهنگی
در ابتدای این نشست دکتر ایرانی با اشاره برگزاری این نشست به عنوان اولین نشست حضوری میراث مکتوب پس از ۳ سال، گفت: از این پس با توجه به بازسازی و طراحی جدید سایت مؤسسه فایل صوتی و تصویری نشستها از طریق این سایت در دسترس خواهد بود.
وی با اشاره به بسته شدن پروندۀ خلاصه الأشعار و زبده الأفکار با چاپ بخش همدان و …، گفت: البته بخشهایی از متقدمین هم وجود دارد که چاپ نشده و مواردی که ارزش تحقیق و تصحیح داشته باشد انشاالله در برنامه کاری آینده قرار خواهد گرفت.
وی با اشاره به وجود اطلاعات ارزشمند متعددی در تذکرهها، گفت: ما موضوع متنشناسی تذکرههایی مانند عرفات العاشقین و خلاصه الأشعار را داریم پیگیری میکنیم و به نظر ما اطلاعاتی در این آثار وجود دارد که معمولا مصححین توجهی به آنها ندارند و مستلزم بررسی تخصصی است. برای مثال خودم من از منظر موسیقیشناسی که به این متن نگاه کردم دیدم که در بخش خوانسار سه شاعر را نام برده که موسیقیدان هستند و میتوان رساله یا پایاننامهای در مورد تاریخ موسیقی عصر صفوی از خلاصه الاشعار استخراج کرد.
وی افزود: امیدواریم در آینده بتوانیم سلسله نشستهایی برای استخراج این دست اطلاعات ارزشمند در حوزۀ تاریخ اجتماعی و فرهنگی و مردمی از این متون برگزار کنیم. این میتواند باب جدیدی از کار بر روی متون را بگشاید.
وی در پایان سخنانش از مرتضی موسوی و رضوان مساح، برای زحماتی که در تصحیح این اثر کشیده و تعلیقات ارزشمندی که بر آن نوشتهاندو نمایههای مفیدی که به آن افزودهاندتشکر کرد و گفت: این کتاب جزو آثاری است که به آن افتخار میکنیم و آخرین بخش خلاصه الأشعار حسن ختام خوبی داشت.
صفویه از پربارترین مقاطع تاریخ ایران به لحاظ خلق آثار مکتوب
در ادامه دکتر ابوئی ضمن تشکر از دکتر ایرانی و مجموعه میراث مکتوب برای توجه به فرهنگ ایرانی و احیای میراث علمی، ادبی، فرهنگی و تاریخی آن، و با اشاره به این نکته که ایران در طی تاریخ طولانی خود همواره محل گذر اقوام مختلف و مورد هجوم دشمنان بوده است، گفت: مردمانی که در این آب و خاک زیستهاند ابزار مؤثری که برای دفاع از هویت خویش داشتهاند علم و ادب و اندیشه و حکمت بوده است، و برای این منظور چه ابزاری مؤثرتر از شعر؟
وی ادامه داد: وقتی به سابقه جامعه ایرانی نگاه میکنیم میبینیم که دارای قله رفیعی از ادبیات، مملو از اندیشه، احساس، عاطفه، انسانیت و حکمت است که همواره آن را در معرض خوانش دیگران قرار داده و امروزه هم این توان را دارد که چراغی بیفروزد که هدایتگر جهانیان باشد. این روندی است که به لحاظ تاریخی از سرودههای زرتشت تا روزگار صفوی به صورت مستمر و پیاپی ادامه داشته است و تأثیرات عمیقی را هم بر جامعه ایران و هم بر جهان توانسته بگذارد و بخش مهمی از جریان فکری و ادبی جهان را هدایت کند.
وی ضمن بیان این که دوره صفویه از این لحاظ در این تاریخ طولانی ادب و اندیشه و فرهنگ ایرانی جایگاه بسیار مهمی دارد، افزود: علیرغم کارهای زیادی که در مورد متون این دوره انجام شده است ولی انصافا با توجه به جایگاه این دوره در تاریخ این سرزمین و بلکه در تاریخ جهان، حق مطلب چنان که باید ادا نشده است. دوره صفوی در حقیقت از دورههای مظلوم تاریخ ایران است؛ به خصوص که در یکصد سال اخیر جامعه ما تحت تأثیر شرایط درون کشور و منطقه و جهان به شدت سیاست زده شده و بعضا ما شاهد بروز دیدگاههایی غیرمنصفانه در مورد دوران صفویه هستیم. بنابراین باید بیش از پیش این دوره و جایگاه آن را در ساختار و ترکیب تاریخ جهان مورد بازشناسی قرار بدهیم.
وی در مورد اهمیت این دوره با بیان جملاتی از ویل دورانت درباره صفویه و با اشاره به این که شاه اسماعیل صفوی در ۱۳ سالگی این سلسله را تأسیس کرد، ضمن بی سابقه دانستن آن در تاریخ جهان، گفت: این کودک در ظاهر ۱۳ ساله بود اما به لحاظ میراث فکری و معنوی که در قالب طریقت صفوی او را پشتیبانی و هدایت میکند، ۲۰۰ ساله است. این نشان میدهد که جامعه ایرانی در قرن دهم واجد چه ظرفیتهای فکری و فرهنگی و اجتماعی شده است که توانسته چنین دولتی را رقم بزند که در میان دولتهای ایرانتبار بعد از اسلام بیشترین دورۀ سلطنت را به خود اختصاص داده است. دولتی مثل سلجوقی که از نظر وسعت بزرگتر بود، با همه تأثیرات عمیقش بر تاریخ ایران و اسلام، ۱۳۰ سال دوام یافته است. این نتیجه مشروعیت و مقبولیت سیاسی و اجتماعی صفویه بوده است که با مؤسسی ۱۳ ساله توانسته، علیرغم فشارها و مخاطراتی که با آن روبرو بوده، ۲۳۰ سال دوام بیاورد.
وی با اشاره به اهمیت ادبیات در دوره صفویه، گفت: ما میتوانیم این دوره را یکی از پربارترین، خوشبختترین و ثروتمندترین مقاطع تاریخ ایران به لحاظ خلق آثار مکتوب در زمینههای مختلف از جمله ادبیات و از جمله تذکرههای ادبی بدانیم.
وی دربارۀ وجوه اهمیت تذکرههای ادبی گفت: این آثار در ابعاد وسیعی مردمی شدن ادبیات فارسی و بحث شعرسرایی و شعرخوانی را نشان میدهد؛ چرا که شاعرانی از طبقات مختلف اجتماعی در تذکرههای این دوره معرفی شدهاند. از این پدیده یعنی مردمی شدن شعر و توسعه آن در میان طبقات و اقشار مختلف اجتماعی یک واقعیت مهم را میتوانیم متوجه شویم و آن این که حیات اجتماعی در ایران در این دوره پس از قریب ۹۰۰ سال دگردیسی فرهنگی وارد یک نقطه عطف شده و جامعه به لحاظ سلسله مراتب اجتماعی دچار تحول و توسعه و پیشرفت شده است. شاید تذکرههای ادبی مردمی شدن شعر و ادبیات و آمدن آن به کوچه و بازار از عالیترین سطوح تا پایینترین سطوح را به خوبی به ما نشان بدهد.
معرفی خلاصه الاشعار و پردازندۀ آن
در ادامه مرتضی موسوی به بیان مطالبی دربارۀ کتاب خلاصه الاشعار پرداخت و گفت: میرتقیالدین کاشانی معروف به میر تذکره در سده ۱۰ و ۱۱ زیست و در زندگانی نه چندان پر فراز و نشیب خود چند سفر به اطراف کاشان، از جمله اصفهان و همدان، و به عتبات عالیات و مشهد مقدس داشت که به قصد گرآوری شعر و دیدار با بزرگان و زیارت انجام گرفت. او از شاگردان محتشم کاشانی بود که به خواستههای همو دیوانش را در هفت بخش تدوین کرد و مقدمهای فاضلانه بر آن نوشت که سالها پیش در همین مؤسسه به چاپ رسید.
وی با بیان این که مهمترین و عمدهترین اثر میرتقی تذکرۀ عظیم خلاصه الاشعار و زبده الافکار است که از نظر حجم شعر ظاهرا بزرگترین تذکرۀ عمومی زبان و ادب فارسی است، اظهار کرد: این اثر از نظر ساختار و صورت شعر فارغ از مقدمه و مؤخره به دو بخش کلان ارکان و خاتمه تقسیم میشود. بخش ارکان شامل ۴ رکن و در بردارنده گزارش احوال و انتخاب اشعار شعرا از آغاز تا اوایل سده ۱۰ قمری است.
وی افزود: البته یکی از نکتههای مهمی که در بخش ارکان وجود دارد وجود داستانهای عاشقانه ساختگی است که میرتقی برای عموم شاعران آن بخش رقم زده است که البته در دوره خودش هم با انتقادات و واکنشهایی هم مواجه بوده است. از جمله مولانا علی نقی کمرهای در تهذیب و انتخابی که از آن تذکره داشت تمام داستانهای عاشقانه ساختگی را از این کتاب زدود که البته به گفته اوحدی در عرفات العاشقین موجب مرافعه بین آن دو گردید؛ هر چند میرتقی ذیل نام علی نقی کمرهای اشارهای به این مرافعه نکرده است و از رابطه خودش با او به رابطه پدر و فرزندی یاد کرده است.
وی دربارۀ بخش کلان دوم این تذکره نیز گفت: بخش خاتمه حاوی ترجمه احوال و انتخاب سرودههای شعرای معاصر و هم روزگار میرتقی است که از نظر شکل و صورت مطابق بروج آسمانی در ۱۲ اصل یا بخش تنظیم شده است و در هر اصل به ناحیه و منطقهای از نواحی و مناطق آن روزگار ایران پرداخته شده است. البته میرتقی گاهی نیز به فرامرزها سری زده و از شعرای مناطقی مثل هند، کشمیر، بغداد، نجف و … یادی کرده است. این بخشها به ترتیب عبارتند از: کاشان؛ اصفهان؛ قم و ساوه؛ قزوین، گیلان و دارالمرز؛ تبریز و آذربایجان؛ یزد؛ کرمان؛ فارس؛ همدان به انضمام سه لاحقه بغداد و جربادقان و خوانسار؛ ری و استرآباد؛ و خراسان.
وی با بیان این که به نظر میرسد مهمترین ویژگی این کتاب حجم اشعار و فروانی سرودههای نقل شده از هر شاعر باشد، اظهار کرد: این کتاب نه تنها از این جهت سرآمد تذکرههای سدههای ۱۰ و ۱۱ قمری است بلکه در مطالعات سبکی و سیر تحول و تطور شعر فارسی متن بسیار ارزشمند و سودمندی میتواند باشد و در کنار دیوانهای دیگر شعرای این دوره میتواند به عنوان پل ارتباطی بین سبک عراقی و شعر دوره تیموری با سبک هندی یا اصفهانی به شمار بیاید.
وی در پایان گفت: خلاصه الاشعار بخش همدان در مجموع شامل ۴۶ مدخل است و میرتقی در این جلد از شاعرانی با طبقات اجتماعی مختلف یاد کرده است که دارای پیشههای گوناگونی از وزارت تا کفاشی بودهاند و گاهی نیز ماجراهای شگفتانگیزی از زندگانی افراد نقل کرده است. البته به برخی از آثار و نیز هنرها و بازیها و علومی که این شعرا در آن خبره بودهاند اشاره کرده است و یا اینکه اشاره کرده که به چه زبانهای دیگری مثل ترکی یا لری شعر میگفتهاند یا متعلق به نحله فکری خاصی بودهاند و برای مثال سه شاعر را از نقطویه دانسته و یا این که اشاره کرده است که برخی از مسافران هند و عراق عرب بودهاند.
تأثیر عصر صفوی بر ادب فارسی
در ادامه محمد دهقانی به بیان مطالب خود پرداخت و در ابتدا با بیان این که شعرهایی که در این بخش از خلاصه الاشعار آمده است خیلی تعریف ندارد و کمتر شعری نظر من را جلب کرد، گفت: این اشعار بیشتر ادبیات عامه است. اصولا ویژگی دوره صفوی همین است که هنر شعر به نوعی به کوچه و بازار کشیده میشود و دیگر آن شعر فخیمی که ما در دورههای قبل داریم و شاعرانی مثل انوری، خاقانی و … دیگر دیده نمیشوند. این امر طبیعی هم هست برای این که حکومتی آمده است که دیدگاه ایدئولوژیکی دارد که کاملا متفاوت است با گذشته فکری و تاریخی این سرزمین و طبعا معلوم است که هنری که از این دیدگاه بر میآید و با این دیدگاه پرورده میشود نتیجهاش چه خواهد بود. بهتر از من میدانید که در این دوران خیلی از شاعران آواره شدند و به هندوستان رفتند و به دربار هند پناهنده شدند. شعر در دوره صفوی خیلی رونقی به آن معنا ندارد و چیزی جز تکرار و همین چیزهایی که سلیقه عام جامعه به دنبال آن است در خود ندارد. من چیزی در این شعرها به خصوص در این بخش از خلاصه الاشعار ندیدم.
وی در ادامه در آسیبشناسی شعر این دوره گفت: یک نکته بسیار مهم در شکلگیری ادبیات دوره صفویه که کمتر هم به آن توجه شده و دکتر فتوحی در کتاب صد سال عشق مجازی سعی کرده خیلی خلاصه به این مسئله بپردازد این است که تا قبل از دوره صفویه ما یک نهاد مهم در شعرمان داریم به نام «میخانه» که گاهی به «خرابات» از آن یاد میشود. نکته این است که از لحاظ اجتماعی میخانه یا خرابات در حاشیه شهر بود، در جاهایی از شهر که رفت و آمد چندان وجود نداشت. دور افتاده بود برای این که جای فسق و فجور محسوب میشد و به همین میزان ویران هم بود و علت این که خرابات خوانده میشد به خاطر این بود که واقعا در جاهای ویران شهر قرار داشت و میدانید که در شعر ما این پدیده چقدر اهمیت دارد و اگر از شعر حافظ میکده و خرابات را بگیرید چیزی از آن باقی نمیماند.
وی با اشاره به جایگزین شدن نهاد میخانه در دورۀ صفویه با نهادی دیگر گفت: در دوره صفوی سختگیری مذهبی زیادی وجود داشت. پیش از آن غزنویان هم سختگیر بودند اما تاریخ بیهقی گویای این است که چه وضعیتی در آن دوره حاکم بوده و ممنوعیتها صرفا ظاهری بوده است. اما در دوره صفوی به جای میکده نهاد دیگری ایجاد میشود که بعضی از آن کارکردهای میخانه را دارد و بعضیها را البته ندارد؛ ولی بیشترش را دارد؛ آن هم قهوهخانه است. در این دوره است که قهوه وارد ایران و شناخته میشود. این اتفاق خیلی مهی است. ما اگر به این مسائل اجتماعی توجه نکنیم آن وقت ادبیاتمان را نمیفهمیم. اگر میخانهها در بدترین جاهای شهر و در حاشیه شهرها ساخته میشدند و خرابات بودند اما قهوهخانهها در آبادترین جای شهر و در مرکز شهر ساخته میشود و مردم عادی به این مکانها راه پیدا میکنند.
وی ادامه داد: ما یک نهاد دیگری در شعرمان به ویژه غزل داریم و آن ساقی است. وقتی که میخانه بوده ساقی وجود داشت. ما ساقیه نداریم ساقیها همه مرد بودند. قهوهچی جای ساقی را میگیرد درست با همان کارکردها منتها اینجا دیگر چون شراب حذف شده است با خیلی چیزهای دیگر با رواداری بیشتری برخورد میشود. این است که میبینید شعر دوره صفوی پر است از ادبیاتی که قبلا اگر یک مقدار ملاحظه میشد و ممنوعتر بود و یک حالت مجازی به آن میدادند در دوره صفوی آن ممنوعیت هم برداشته میشود و پسربچههای قهوهچی جای معاشیق غزلیات این شعرا را میگیرند و شاهد یک عشق پدوفیلی هستیم که نباید آن را با همجنسگرایی یکی گرفت، چرا که تجاوزکارانه است. این در دوره صفوی شیوع، بلکه رسمیت هم پیدا میکند. بخاطر همین است که بخش مهمی از ادبیات دوره صفوی را نمیتوانیم چاپ و منتشر کنیم. این پارادایم مهمی است که در دوره صفوی تغییر میکند و قهوهخانه با خودش چیزهای زیادی میآورد. این کتاب از این جهت اهمیت دارد و جوانب مختلف ادبیات قهوهخانهای را نشان میدهد.
وی با بیان این که ما در ادبیات دوره صفویه بخاطر فضای شعارزدگی خیلی کم کار کردهایم، اظهار کرد: مرحوم دکتر شریعتی اصلا تاریخ دوره صفوی را و جامعه دوره صفوی را یک جامعه منحط تلقی کرده است. خب این نوع نگاههای ایدئولوژیک به تاریخ متأسفانه باعث شده که ما به ادبیات آن دوره نپردازیم و مسائل مهم آن را مطرح نکنیم. در کل نگاه ایدئولوژیک به تحقیقات در مورد دوره صفوی از جهات مختلف از جمله در زمینه ادبیات صدمه زده است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر لزوم سادهنویسی و به کار نبردن ترکیبات ناآشنا در نوشتههای پژوهشی، گفت: بسیاری از ادبای بسیار نامدار ما انشا مینویسند. نثر امروز جای انشانویسی و جای خلاقیتهای عجیب نیست. ما مطلب میخواهیم. اطلاعات خالص بدون مانع در کوتاهترین زمان باید به خواننده برسد. دیگر جای این کارها نیست. از آثار استاد خودم زرینکوب گرفته تا آثار استاد یوسفی که برای مثال ۶۰۰ صفحه در مورد فرخی زیبا نوشته و من ۶ صفحه مطلب در این کتاب ندیدم، همین آسیب وجود دارد. ما باید از این شکل نوشتن گذر کنیم. باید قل و دل بنویسیم.
وی همچنین با ابراز تردید در مورد یکی از ویژگیهای ذکر شده برای کتاب خلاصه الاشعار، یعنی آشکار ساختن گوشههای پنهان زندگی شاعران و سخن گستران، و با تأکید بر این که بخشی از نوشتههای تقیالدین کاشی درست نیست، اظهار کرد: علت این امر آن است که آقای تقی الدین کاشانی به قول روانشناسان امروزی همان فرهنگی را که در دوره صفوی در قهوهخانهها جریان داشته به تاریخ گذشته فرافکنی کرده است و همین رفتارها را با داستانپردازیهای عجیب و غریب برای مثال به ناصر خسرو هم نسبت داده است در حالی که اصلا چنین چیزی در مورد ناصرخسرو امکانپذیر نیست.
وی افزود: بنابراین از کجا که در مورد شاعران زمان خودش و با بعضیها که دشمنی داشته هم همین کار را نکرده باشد؟ او دشمن درجه یک نقطویه بوده است. بنابراین خیلی از این مطالب ممکن است ساختگی و تهمت باشد و معلوم نیست که درست باشد و باید ادعاهای او را با توجه به منابع دیگر بررسی کرد.
وی با تأکید بر جایگاه تذکرهنویسی تقیالدین کاشی، گفت: اولین چیزی که از او انتظار داریم این است که وقتی از شاعری اسم میبرد بگوید نامش چیست و پدرش چه کسی بوده است. جز شغل آنها که اشاره میشود، تقریبا نیمی از این شاعران اسمشان نیامده و فقط تخلصشان را گفته است. این خیلی جالب است و نشان میدهد که شخصیت شاعر برای این آقا اهمیتی نداشته است. این که شاعر شغلش چه بوده و مربوط به چه طبقهای بوده برایش مهم بوده است. تخلصشان هم گاهی اوقات با شغلشان یکی است.
وی این نوع مواجهه را نشاندهنده تقلیل جایگاه افراد در دوره صفوی دانست و بیان کرد: عنصری و فرخی برای خودشان شخصیت دارند و شعرشان هم شخصیت دارد. شعر فرخی داد میزند که مال اوست. منوچهری همین طور. در آن زمان آدمها منش و شخصیت خودشان را از دست ندادهاند اما در دوره صفوی از دست میدهند. نمونه واضحش را در این جا میبینید. این قدر از دست میدهند که حتی شایسته ذکر نام هم نیستند؛ ولو این که شاعر باشند، هنرمند باشند. حداکثر تخلصشان که در شعرشان آمده است، بیان میشود. به نظرم این خیلی مهم است.
وی همچنین با اشاره به وجود برخی تعابیر خاص در این بخش از خلاصه الاشعار و زبان تقیالدین کاشانی، گفت: من انتظار داشتم مصححان در مقدمه اشارهای به ویژگیهای خاص زبانی و تعابیر و ساختهای جالبی که در جملات هست، بکنند. هر چند وظیفه مصحح در وهله اول این است که یک متن صحیح و سالم تحویل بدهد، اما این هم کاری مفید میتوانست باشد.
وی در پایان افزود: برخلاف نثر دوره صفوی که کتابها پر از غلطهای نحوی است برای من جالب بود که این کتاب غلط دستوری ندارد و خیلی نحو سالمی دارد. جا داشت که بیشتر در مقدمه از این موارد سخن گفته شود.
جایگاه خلاصه الاشعار از منظر تاریخ اجتماعی
در ادامه محمد جعفری قنواتی به بیان مطالب خود از منظر فولکلور و تاریخ اجتماعی پرداخت و با بیان این که شعر دوره صفویه شعر کوچه و بازار است و به نوعی فرهنگ و ادب عامه تلقی میشود، اظهار کرد: به نظرم در مورد خلاصه الاشعار از زاویه بازتاب مسائل اجتماعی مقداری غلو شده است. اگر خلاصه الاشعار را با نصرآبادی مقایسه کنید، که تقریبا یک دهم خلاصه الاشعار است، متوجه این امر میشوید. نصرآبادی و عرفات در وهله اول و بعد برخی دیگر از تذکرهها به مراتب بیشتر و بهتر و زندهتر جامعه دوره صفویه را بازتاب میدهند.
وی افزود: به نظرم میرسد درک آقای میرتقی الدین کاشانی، پایگاه اجتماعی و دیدگاه او و همچنین این که اثر او تقریبا قبل از به وجود آمدن قهوهخانهها تدوین شده، همه این عوامل دست به دست هم داده است که آن گونه که اوحدی و نصرآبادی به شاعرها پرداختهاند میرتقی نپردازد.
وی ادامه داد: بخش غالب و بیشتر شاعرهایی که مورد توجه میرتقی بودهاند کسانیاند که مناصب حکومتی داشتهاند. اغلب شاعران اهل مدرسهاند و نه اهل بازار. تعداد آنهایی که بازاری هستند در این تذکره خیلی کم است و جالب این که از بازاریان افراد شاخص از نظر مالی مطرح شدهاند. این در حالی است که در تذکرۀ نصرآبادی میبینید که از سوزنگر و خیک دوز تا عصار و هر شغلی که به ذهنتان برسد شاعر بودهاند. دیدگاهی که میرتقی داشته شامل اهل مدرسه است بنابراین آنهایی را که تا هزار بیت گفتهاند تقریبا جزو شاعرها حساب نکرده است. در حالی که نصرآبادی از یک قصاب یک بیت شعر میآورد و میگوید غیر از این هم شعر دیگری نگفته است و او را شاعر معرفی میکند. جالب است که در تذکره مطربی سمرقندی او میگوید من در بازار بخارا بودم فلانی شاعر را دیدم و مفصل صحبت کردیم. من به او گفتم شعر تازه چه گفتهای گفت همان مصراعی که ده سال پیش گفتهام هنوز مصراع دومش را درست نکردهام. مطربی او را هم جزو شاعران آورده است و جامعه هم او را به عنوان شاعر میشناخته است.
وی افزود: البته این پدیده را هم داشتهایم که شخصی به شخص دیگری که طبع شعر داشته پول میداده تا برای او شعر بگوید و آن شخص اول شعر را به نام خود مطرح کند.
وی در مورد تاریخ شکلگیری قهوهخانه و تأثیرات آن گفت: میرتقی تا ۱۰۱۶ زنده بوده است و تا آن موقع داشته خلاصه الاشعار را تدوین میکرده است. اکثر پژوهشگران میگویند ۱۰۲۱ قهوهخانه در ایران دایر شده است و من مدخل قهوهخانه را که مینوشتم تصور میکردم صحیحتر باید ۱۰۱۲ باشد. اگر همین تاریخ هم باشد در دوره حیات تقیالدین کاشی هنوز قهوهخانه آن عمومیت را پیدا نکرده است. مجالسی را که میرتقی از آنها میگوید اگر با مجالس و محافل ادبی که اوحدی و نصرآبادی اشاره میکنند مقایسه کنیم، این امر مشخص میشود. نصرآبادی اصلا خودش قهوهخانه دارد و سالها در قهوهخانه زندگی میکرده است و حتی شاعرانِ به قول خودش تورانی، اهل سمرقند و بخارا، هم که میآمدهاند در قهوهخانه از آنها پذیرایی میکرده است. شاعری به نام منصور سمنانی هم در سمنان قهوهخانهای داشته که در آنجا محافل شعری برگزار میشده است.
وی همچنین در خصوص دربرگیرنده نبودن خلاصه الاشعار، به نکته دیگری اشاره کرد و گفت: من در ۴، ۵ جلدی که از این مجموعه داشتم ندیدم که یک شاعر قصهخوان یا یک شاهنامهخوان که شاعر بوده است معرفی شده باشد. همه این قصهخوانها و شاهنامهخوانها طبع شعری هم داشتهاند و حتی از خودشان اشعاری به متن شاهنامه اضافه میکردهاند. اوحدی و نصرآبادی اینها را هم جزو شاعران به حساب آوردهاند. البته اینها افرادی از طبقات پایین جامعه هستند و میرتقی به نظرم به همین علت از آنها نام نبرده و بیشتر به اهل مدرسه توجه کرده است. حتی در نصرآبادی و همچنین در اوحدی گفته میشود فلان شخص سواد خواندن و نوشتن نداشت اما به سبب مخالطت با شاعران و تتبع چند بیتی هم شعر گفته است. مثلا میگوید فلانی در زمستانها کتابت و در تابستانها سقایی میکند یا فلانی با این که سواد نداشت اما از تتبع شاعر شد.
وی با مقایسه نوع گزینش اشعار در این تذکرهها هم گفت: آن شعرهایی که میرتقی نقل کرده شعرهایی به نظرم بدون دردسر هستند از زاویه مواجهه با حکومت. او دو بار از ستم بر شاعران سخن گفته است و هر دو بارش مربوط به هند است و نه مربوط به ایران صفوی. در صورتی که مواردی هست که اوحدی و نصرآبادی مطرح کردهاند.
وی با اشاره به یک نکته جالب توجه در خلاصه الاشعار، گفت: بخش غالب شاعرانی که تقیالدین کاشانی معرفی کرده تقریبا در محدوده همین ایران فعلی است. آذربایجان را معرفی کرده است اما از اران معرفی نکرده است. به طور کلی ماوراء النهر را معرفی نکرده است.
وی همچنین با بیان این که شعرهای اجتماعی که از شاعران نقل شده است هم در اوحدی و هم در نصرآبای به مراتب بیشتر از خلاصه الاشعار، است، اظهار کرد: میرتقی متناسب با آن پایگاه اجتماعی که داشته عمل کرده است. او شاعرانی را معرفی کرده که همه به نوعی مناصب حکومتی داشتهاند و القابی برای آنان ذکر میکند که انگار دارد تاریخ وزرا نقل میکند. یعنی بیشتر جنبههای سیاسی آنها را مد نظر داشته است. چند شاعری هم که مناصب دولتی ندارند خیلی خیلی مختصر دربارهشان توضیح میدهد.
وی همچنین با اشاره به برخی نکات متنی قابل استخراج از خلاصه الاشعار، گفت: رواج فراوان موسیقی در شهرهایی مثل کاشان و خوانسار و وجود کلاس موسیقی در این شهرها به نظرم نکات واقعا با اهمیتی است. همچنین وجود کتابفروشی و این که در آن زمان یک نفر از کتابفروشی ارتزاق میکرده مسئله مهمی است.
وی افزود: یک چیزی در زبان روشنفکران ما افتاده که فرهنگ ایران شفاهی است. آخر فرهنگی که ۴۰۰ سال پیش در آن از طریق کتابفروشی میشده ارتزاق کرد، شفاهی میتواند باشد؟ یا فرهنگی که در آن درباره هر چیزی که شما بگویید کتاب نوشته شده کجا شفاهی است؟
وی همچنین با اشاره به کاشانگرایی شدید میرتقی، گفت: شما این را در اوحدی و نصرآبادی نمیبینید و آنها فراتر از شهرشان نگاه میکنند اما میرتقی درباره همدان هم که مینویسد میگوید فلانی اصلیتش کاشانی بوده است.
وی همچنین در مورد برخی ویژگیهایی که برای این کتاب بیان شده است، گفت: در مورد وجوه اجتماعی، البته نکات اجتماعی را میشود از دل شعرها در آورد ولی خود تذکره و متنی که میرتقی نوشته است مسائل اجتماعی را به آن صورت طرح نکرده است. در مورد «یادکرد برخی وقایع سیاسی و تاریخی که از چشم مورخان به دور مانده» هم شاید یکی دو مورد باشد که آن هم در کتابی با این حجم چندان قابل توجه نیست. در مورد «بازتاباندن اوضاع اجتماعی عصر صفوی و آداب و رسوم آن دوره» هم واقعا چیزی در این کتاب دیده نمیشود. ویژگی ظهور رگههایی از نقد ادبی را میتوان تا حدی پذیرفت. انتخاب اشعار زبده شعرا هم، در حد همان شاعران، پذیرفتنی است. در مورد «آشکار ساختن گوشههای پنهان زندگی شاعران» هم باید عرض کنم که برای مثال هر چه میرتقی درباره مولانا غیاث الدین منصور میگوید مغایرت اساسی با گفتههای اوحدی و فخرالزمانی در میخانه دارد و اتهاماتی هم برای مثال به زلالی خوانساری دارد و این احتمال را باید مد نظر داشت که اگر با شخصی مشکل داشته چیزی علیه او ساخته و گفته است.
وی در پایان با بیان این که مصححان تعلیقات خیلی خوبی بر کتاب نوشتهاند، گفت: تقریبا میشود گفت که بین ۵، ۶ جلدی که از این مجموعه داشتم هیچ کدام به این صورت تعلیقات نداشت و باید به مصصحان دست مریزاد گفت.
برای مشاهدۀ گزارش تصویری این نشست اینجا کلیک کنید.