کد خبر:4776
پ
haftsin-m1

گزارش دیدار دوستانه اسفندماه

هفدهمین و آخرین دیدار دوستانۀ سال ۹۲ مرکز پژوهشی میراث مکتوب که چهارشنبۀ پایانی هر ماه در ساختمان این مرکز برگزار می شود در روز ۲۱ اسفندماه برگزار شد

میراث مکتوب – هفدهمین و آخرین دیدار دوستانه سال ۹۲ مرکز پژوهشی میراث مکتوب که چهارشنبۀ پایانی هر ماه در ساختمان این مرکز برگزار می شود در روز ۲۱ اسفندماه برگزار شد.

در این نشست آقایان علی‌اشرف صادقی، علی رواقی، علی موسوی گرمارودی، حسین معصومی همدانی، ناصر گلباز، قاسم صافی و جمعی از دوستداران میراث مکتوب حضور داشتند.

در این مراسم که به حال و هوای نوروز آمیخته بود و وجود سفرۀ رنگین هفت سین نشاط محفل را دوچندان می کرد، نخست دکتر اکبر ایرانی، مدیر عامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب فرارسیدن سال نو را تبریک گفت و ضمن خیر مقدم افزود: از این که با حضور خود در این دیدار دوستانه ما را خوشحال کردید، سپاسگزاریم. پیشاپیش فرا رسیدن سال نو را به همه دوستان تبریک عرض می کنم. ان شاء الله که سال پر خیر و برکتی برای همه ما باشد توأم با صحت و عافیت و کامیابی. در این ماه هایی که به سرعت یکی پس از دیگری فرا می رسد تلاش کردیم که خاطره هایی خوش از این دیدارها برای همه دوستان بسازیم و بسیار خرسندیم که می بینیم حس همدلی و پویایی در این دیدارها تقویت شده است.
دکتر ایرانی از فعالیت های ماه گذشته این مرکز به میهمانان گزارش داد. وی گفت: مرکز ما در ماه گذشته چند برنامه داشت.

یکی همایش کوشیار گیلانی بود که در ۵ اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیر الدین و نیز روز مهندس، برگزار شد. البته این روز به غلط روز مهندسی گذاشته شده؛ شاید بهتر بود روز خواجه نصیر طوسی روز مفاخر فرهنگ ایران و اسلام نام می گرفت. باری، ما توانستیم در سه سال گذشته این روز را بهانه قرار بدهیم و در هر سال مراسمی در این روز برگزار کنیم. کنگرۀ بین المللی خواجه نصیر الدین طوسی، مراسم نکوداشت غیاث الدین جمشید کاشانی و نیز بزرگداشت کوشیار گیلانی عنوان برنامه هایی است که سه سال گذشته در این روز برگزار کردیم. مراسم امسال به لطف دکتر معصومی همدانی و دکتر باقری بسیار با شکوه برگزار شد. همایش کوشیار در دو نوبت برگزار گردید و این به همت دکتر باقری بود که برنامه هم در تهران مفصل و با هشت سخنرانی علمی بود و هم در گیلان دو روز ادامه داشت. در همایش کوشیار پروفسور همچنین برگرن از کانادا حضور داشت. او چهار سخنرانی در مدتی که در ایران بود، برگزار کرد. یکی در تهران، دو سخنرانی در رشت و دانشگاه گیلان و یکی در خانه ریاضیات اصفهان. جالب این که همه سخنرانی ها با هم تفاوت داشتند. ذکر این نکته بد نیست که پروفسور برگرن و همسرش در این فرصت ده روزه که از نزدیک با مردم کوچه و بازار ایران در ارتباط بودند، بعضی مسائل چون بی نظمی های ترافیکی بسیار آزرده خاطرشان کرده بود اما وقتی که در خانۀ نجوم رشت حضور داشتند و حدود صد نفر جوان و نوجوان را که عضو انجمن ثاقب بودند، از نزدیک دیدند بسیار خوشحال شدند و گفتند این نوجوان ها مردم ایران هستند.
مدیر عامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب افزود: به لطف بخش تولید مرکز دو کتاب، یک سه رساله و یک رسالۀ اسطرلاب، در مجموع چهار رساله چاپ و در آن همایش عرضه شد. سی دی مربوط به مقالات کوشیار هم به زبان های فارسی و انگلیسی و عربی تولید شد. تمام بخش های این مرکز کوشش کردند تا این برنامه به خوبی برگزار شود.

دکتر ایرانی در خصوص کهن ترین نسخه پیدا شده از دیوان حافظ که به زودی توسط انتشارات مرکز به چاپ خواهد رسید گفت: آقای ایمانی برای ما هدیه ای آوردند که در واقع تقدیم به فرهنگ ایران خواهد شد. این هدیه دیوان خواجه شمس الدین محمد است که ظاهراً کهن ترین دیوان یافت شده از حافظ می باشد. این اثر اکنون به صورت رنگی برای چاپ فاکسمیله آماده است. تعداد صفحات آن حدود ۷۰ یا ۸۰ صفحه است که آقای ایمانی مقدمه ای مبسوط و جامع بر آن نوشتند. امیدواریم که بتوانیم یک حامی برای آن پیدا کنیم و تا نمایشگاه کتاب تهران به چاپ برسانیم.
وی افزود: توفیق دیگری که در این ماه داشتیم همکاری گروه صنعتی سدید با این مؤسسه بود که با کوشش های آقای جهرمی امکان پذیر شد. گروه صنعتی سدید کارخانۀ بزرگ تولیدات نیروگاهی است که کارهای فرهنگی نیز انجام می دهند. این شرکت ۱۵۰۰ نسخه از علی نامۀ چاپ اصلی ما را با کاغذ رنگی و جلد نفیس خواسته است تا به کارمندانش در سراسر ایران هدیه دهد.

کار دیگری که مرکز میراث در ماه گذشته انجام داد فراخوان خاطره نویسی به مناسبت سومین سالگرد در گذشت استاد ایرج افشار بود. از یک ماه پیش خواستیم که دوستان خاطره های مشترک خودشان را با استاد ایرج افشار برای ما بفرستند تا روی سایت مرکز قرار دهیم.

دکتر ایرانی همچنین از سالگرد درگذشت استاد حسن لاهوتی یاد کرد و گفت: این مرکز بنا دارد مثنوی چاپ استاد لاهوتی را هم به نمایشگاه برساند.

پایان بخش سخن دکتر ایرانی قطعه ای بود که در خصوص دیدارهای دوستانه و آبگوشتی مرکز سروده بود. وی پیشنهاد کرد که این موضوع به صورت مسابقه درآید و تا جلسه بعد هر یک از دوستان یک رباعی درباره آبگوشت بگوید تا بعد رباعی ها جمع شده و در سایت و در نشریات مرکز مورد استفاده قرار بگیرد. سرودۀ دکتر ایرانی و پاسخی که حجت الاسلام و المسلمین ابهری به این سروده داده اند، در ادامه می آید:

ایرانی: محفل انس است و اطعام المصابیح عیان/ روز شنبه چهار، آخر ماه، یک تا سه زمان/ آبگوشت است تحفۀ درویش باشد خوان دوست/ مهد دیدار است و تحبیب قلوب عالمان

پاسخ حجت الاسلام والمسلمین ابهری:
جمع والایی نمودی جمع و دیداری مفید/ کرده ای هر ماهه بر ما در لوای آبگوشت
آفرین بر اکبر ایرانی و میراثیان / ای دو صد پیتزا و همبرگر فدای آبگوشت
هم سه تار ساکت و هم چای ناب زعفران/ ترشی و سبزی و دوغ و نان کنار آبگوشت
هم وکیل و هم وزیر و اوستاد و دانشی / بانی شهیاد آوردی به پای آبگوشت
گر دهد توفیق من را آن خداوند جمیل / می رسانم خود به میراث از برای آبگوشت

در ادامه مراسم بهروز ایمانی در خصوص دیوان کهن حافظ دقایقی صبحت کرد. وی گفت: همان طور که می دانید تا کنون قدیم ترین نسخه مربوط به دیوان حافظ و تمام غزلیات او متعلق به ۸۰۳ است. یعنی همان نسخه ای که غیاث کرمانی در همین سال کتابت کرده و متعلق به انستیتو ابوریحان بیرونی در تاشکند است. این نسخه را سید صادق سجادی، علی بهرامیان و مرحوم کاظم برک نیسی در انتشارات فکر روز چاپ کردند. اما نسخه ای که آقای ایرانی متقبل زحمت نشر آن شدند، متعلق به کتابخانۀ نورعثمانیه در سال ۸۰۱ هجری است. این نسخه ده سال بعد از فوت حافظ نوشته شده و تا الان می توان گفت که کهن ترین و کامل ترین نسخه از اشعار حافظ است. مهم ترین امتیاز این نسخه وجود دیباچۀ محمد گل اندام در آن است. می دانید که کهن ترین مقدمه موجود گل اندام بر دیوان حافظ متعلق به ۸۲۴ هجری قمری است یعنی همان نسخه ای که مربوط به یکی از فضلای هند به نام سیاه پوش بود. این نسخه را مرحوم نذیر احمد با محمدرضا جلالی نایینی در تصحیح دیوان حافظ مورد استفاده قرار دادند. با وجو د این نسخه نورعثمانیه که در ۸۰۱ به دست غیاث ابرکوهی کتابت شده باید تاریخ دیباچه گل اندام را ۲۴ سال به عقب بر گرداند. پس این ثابت می کند که دیباچۀ گل اندام بر حافظ برساخته نیست و صحت دارد و دلیل وجودش همین نسخه ۸۰۱ است. با وجود این نسخه، نسخه ۸۲۴ از قدامت می افتد و در ردیف دوم قرار می گیرد. در دیباچۀ نسخه نورعثمانیه، گل اندام سال وفات حافظ را ۷۹۱ مسجل کرده و دیگر تردیدی نمی ماند که سال وفات حافظ ۷۹۱ است و نه ۷۹۲ . این تاریخ را منابع دیگر مثل تذکره التواریخ عبدالله کابلی یا تاریخ راقم سمرقندی نیز تأیید کرده اند. این نسخه حدود ۴۳۴ غزل، ۱۰ رباعی، ۲۶ قطعه و بندهایی از ترجیع بند حافظ را در بر دارد و فکر می کنم از لحاظ ضبط هم قابل تأمل باشد. انشالله بر آنیم با آقای موسوی طبری بر اساس نسخه های کهن دیوان حافظ که تا سال ۸۷۰ کتابت شده اند، این نسخه را برای چاپ آماده کنیم تا یک چاپ حروفی هم از این نسخه داشته باشیم. بر این کتاب مقدمه ای در حدود ۵۰ – ۶۰ صفحه به صورت پیوست آماده کردیم که امیدواریم تا نمایشگاه کتاب ارائه شود.

پایان بخش آخرین نشست دوستانۀ سال ۹۲ مرکز پژوهشی میراث مکتوب به شعر خوانی سید علی موسوی گرمارودی و عبدالرضا موسوی طبری اختصاص یافت که متن کامل اشعار ایشان را در ادامه می خوانید.

بخش بهاری یک قصیده از سروده های استاد موسوی گرمارودی که توسط خود ایشان خوانده شد:

اول اردیبهشت آنک دو روزی دیگر است
روی گل از جوش مستی چون لهیب آذر است
گل تواند بود هر فصلی اگر در بوستان
لیک آن را در بهاران رنگ و بویی دیگر است
نی همین روی زمین پوشیده از یاس بنفش
سینۀ هر برکه هم پوشیده از نیلوفر است
هر گل از شبنم به کف آیینه ای دارد پگاه
کز پی دیدار رخسار عروس خاور است
پرده ای از پرنیان زر نگار است آفتاب
تارش از خورشید زرین؛ پودش از سیم تر است
گیسوان بید افشان است روی برکه ها
برکه ها آیینۀ آن گیسوان عنبر است
در میان شاخ و برگ سبز و انبوه تمشک
آشیان سیره ای یا مرغک سیمین بر است
سبز در سبز است کوه و دشت و هامون را قبا
سنگ را هم از خزه نازک قبایی در بر است
چون صدای رعد پیچد در بهار کوهسار
سبز بیند چشم پان را گر چه دور از باور است
جویبار آیینه جاری میان باغسار
وین شگفت آیینه را بین زیر لب خنیاگر است
بازی نوباوه گان شیر مست بره ها
دشت را انبارد از حسی که شادی آور است
تا چه دارد این نسیم نوبهاری در نفس
کاین جهان مرده را چون جان درون پیکر است
باز گفتم خرمی های بهاران را به دوست
تا دهد پندی مرا زان لب که تنگ شکر است
گفت کاخ نو بهاران گرچه بس زیبا بود
ای دریغا کآخر و اجام بی بام و در است
هر گل اردیبهشتی پژمرد فردا به دی
هر مه آزار را در پی خزان آذر است
این چنار راست قامت را که بینی در بهار
دی چنان خم گردد از طوفان که گویی چمبر است
آبشار از صولت سرما به جا ماند خموش
واژگون استد که قندیل یخ از پا تا سر است
آشیان سیره بر هم ریزد از طوفان و باد
مرغک بی آشیان آوارۀ جوی و جر است
نی دگر روی زمین پوشیده از یاس بنفش
نی ز نیلوفر اثر نز پونه و نی گلپر است
گر صدای رعد پیچد در میان کوهسار
نعره دیو است گویی یا غرای اژدر است
خرما آن نوبهارانی که در آن هر گلی
جاودان شاداب ماند گر سمن یا ابهر است
گفتم او را تا کدام است آن بهاران کاینچنین
در امان از صورت سرما و باد صرصر است
گفت آن بستان جاوید و بهار بی خزان
باغ علم است و بهار درس و برگ دفتر است
یک اشارت هم مرا اکنون به یاد آمد خطیر
جایگاه یاد کرد آن اشارت دیگر است
آن چنان کاندر جهان باغی نه بتوان یافت سبز
کان نه محصول تلاش و کوشش برزیگر است
باغ و راغ علم و دانش نیز چون بینی درست
سبز و آباد از تلاش سبز هر دانشور است
گرچه دانشمند می یابد ز دانش زیب و فر
زیب دانش هم ز دانشور چو زر از زرگر است
تیغ جوهر گیرد از سرپنجۀ جنگاوران
ور نه آهن پاره ای در دکۀ آهنگر است
رخش با مهمیز رستم رخش رستم می شود
ور نه اکنون هم سمنگان پر ز اسب و استر است
رخش دانش هم سواری فحل خواهد رستمی
این هیون توسن بود هر چند نیکو گوهر است
مرد تقوا می تواند شد بر این توسن سوار
علم بی تقوا سترون، علم بی دین ابتر است

آنچه در ادامه می آید متن کامل سروده سید عبد الرضا موسوی طبری است که به سال ۱۳۸۵ شمسی در تقاضای وام مسکن از ریاست حوزۀ هنری سروده شده است.

سلام و عرض ارادت به شیوۀ معمول
پس از سلام که فرض است بر جمیع انام
امید آن که همه طاعتت بود مقبول
بدین وجیزه مصّدع شدم که عرض کنم
گزارشی که بدارد عنایتی مبذول
مرا نه یک وجب از ارض واسعه سهم است
نه از خزانۀ ارزی نصیبه ای از پول
گران شده است چنان رهن مسکن اندر شهر
که راه کوه و بیابان گرفته ام چون غول
ولی ز شومی طالع همه بیابان ها
به خواهر و زن و فرزند و عمه گشته تیول
به کوه نیز مرا راه نیست کانجا هم
به دست دولت خدمتگزار گشته چپول
چه گویمت که در این سال ها ز در به دری
نخفته ام مگر آن شب که خورده ام کپسول
برای خانه زدم از بس این در و آن در
که ساعتی شده طهران و بنده چون پاندول
مرا که جمله مهمات فلسفی شد حل
دچار حیرت بی حد شده است عقل هیول
شنیده ام که بسی وام می دهی به کسان
به حیرتم که چرا من نمی شوم مشمول
مگر نه خود منم امروز اشعر شعرا
مگر نه فحل ترین خود منم به جمله فحول
عنایتی کن شاها که بی فراغت من
ستارۀ ادب فارسی است رو به افول

گزارش از سهیلا یوسفی

…………………………………………………

گزارش تصویری مرتبط

هفدهمین دیدار دوستانه استادان/۱

هفدهمین دیدار دوستانه استادان/۲

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612