میراث مکتوب – مولانا مراحل شناخت را پشت سر میگذارد تا به آگاهی و فراآگاهی و شعور کیهانی میرسد.
شعور کیهانی یعنی حجابهای جزماندیشی را رها میکند و دید او وسعت کهکشانی میگیرد. این راه را «آگاهی عرفانی» برای او فراهم میکند. آگاهی عرفانی یعنی در شناخت «خود» فرارفتن از حس و عقل در مقام طفیلی بودن و مزاحمت. در این مرحله از آگاهی است که مولانا عروج عرفانی خود را آغاز میکند.
حجم دانستگی مشکل انسان است و همیشه هم اینطور بوده، راهگشای او نیست. غرق شدن در معانی مع الفارق در مثنوی هم کمکی به انسان نمیکند. آدمی گیج میشود. مولوی مثنوی را نسروده که ما را گیج کند، ما را بترساند، ما را مرعوب کند، بین روایتها و قرائتهای مختلف سرگردان کند. او میخواهد ما را از گیجی و سردرگمی درآورد. مثنوی کلید روشنبینی و رهایی ماست. بنابراین چنین برخوردی نقض قرض است و این قلم میخواهد به کلی فارغ از آن باشد، چنانچه بتواند.
فایدۀ مثنوی در معرفی انسان به خود اوست. مثنوی آینه است که من و شما خود را در آن ببینیم. بفهمیم که چه مصیبتی بر سر خود آورده و میآوریم. شاید تکانی بخوریم. مثنوی دفتر انسانشناسی است. شناخت انسان تحول و تغییر اوست. بنابراین وقتی مثنوی را از این دیدگاه میخوانیم، میتوانیم امیدوار باشیم که تأثیر هر چند اندک در روح و روان ما خواهد داشت و ما دست خالی باز نمیگردیم.
مؤلف در این کتاب از مثنوی به عنوان مهم ترین آثار در جهت خودشناسی نام می برد. نگارنده در این کتاب میخواهد خواننده در کژراهه ها نیفتد و غرض مولوی را از سطور نخست کتاب فهم کند. خط عمدۀ مثنوی، خطازدایی از ذهن بشر است.
از خواب تا بیداری، چشمه خورشید و دولت عشق، عشق از نظر مولوی، جنگ و صلح، شناخت و خطای شناخت، ذهنیت فیزیکی و ذهنیت متافیزیکی، منشأ ذهنی خطاهای شناختی، حدود شناخت و داوری عنوان فصلهای آغازین این کتاب است.
دفتر دوم مثنوی و خطاهای شناختی، ویژگیهای نفس در کلام مولانا، مشکل انسان با مراد، آسانگیری و مدارا در بینش مولوی، با خطای شناخت چه میتوان کرد؟ و عاقبت دیگر سایر موضوعاتی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.
آزاد: پیمان، کلید فهم مثنوی، تهران، علم، 420 صفحه، 1393.