میراث مکتوب- کتاب غایة البادی فی شرح المبادی اثر محمد بن علی جرجانی غروی حلی یکی از آثار مهم درباره آموزش مبانی فقه و حقوق اسلامی در حوزههای علمیه جهان اسلام بوده است. کتابی که به گفته مصحح آن غلامرضا جمشیدنژاد اول، از این منظر که علاوه بر آرا، نام صاحبان آرای فقهی را نیز در خود ذکر کرده، اثری منحصر به فرد محسوب میشود. جمشیدنژاد اول که یکی از اساتید نامدار در زمینه نسخهشناسی و تصحیح متون محسوب میشود، در این گفتوگو از کتاب غایة البادی، اهمیت آن و روند تصحیح و نشر آن گفته است:
دلیل اهمیت کتاب غاية البادی چیست؟ چه شد که به فکر تصحیح و نشر آن افتادید؟
کتاب غاية البادی فی شرح المبادی یکی از متون مهم تدریس در حوزههای علمیه از دوره ایلخانان و زمان خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی تاکنون در جهان اسلام بوده است و مضمون آن مبانی فقه و حقوق اسلامی و بهطور ویژه تشیع بوده است. این کتاب، اثری استدلالی است و مهمترین ویژگی آن این است که، دو کتاب در یک کتاب بوده است.
چطور؟
المبادی در نام این کتاب مخفف مبادی الوصول الی علم الاصول علامه حلی است. غاية البادی اثر شاگرد ممتاز و درجه یک و زبده علامه حلی، محمد بن علی جرجانی غروی حلی است که در تیزهوشی و پرکاری دست کمی از استادش نداشته است. جرجانی در این کتاب هم متن مبادی الوصول را به طور کامل آورده و هم شرح و نقد خود بر آن کتاب را ذکر کرده است. از این جهت است که میگویم این کتاب، دو کتاب در یک کتاب است.
کیفیت شرح و نقدی که جرجانی بر اثر علامه حلی نوشته است چگونه است؟
نکتههایی که جرجانی در این کتاب در نهایت احترام بر استاد خودش گرفته است، در خور توجه است. میشود این نکات را جمعآوری و در قالب مقالهای آن را منتشر کرد. نقدهای جرجانی از این جنس است که میگوید اگر حضرت استاد فلان موضوع را به این شکل که من طرح میکنم، مطرح میکردند بهتر بود. از همین روست که میگویم این کتاب هم شرح و هم نقد کتاب مبادی الوصول است و میتواند الگویی خوب برای نقد آثار به شمار رود. ما میتوانیم شیوه نقد آثار بزرگان را از این کتاب یاد بگیریم. باید توجه داشته باشیم که نقد آثار بزرگان نه تنها بیحرمتی به آنها نیست بلکه بایسته و ضروری است و حتی به نوعی حرمتگذاری به بزرگان است تا اینکه بیتفاوت از کنار اندیشههای آنها بگذریم. جرجانی هر گاه که میخواهد از علامه حلی جملهای نقل کند میگوید «قال دام ظله» فرموده است.
از این عبارت میشود تشخیص داد که این کتاب در زمانی که علامه حلی هنوز زنده بوده نوشته شده است؟
بله. کاری که جرجانی کرده این است که به طور کامل مباحث علامه حلی را آورده و بعد سخنان خودش را با «اقول» جدا کرده و نظر خودش را هم با نقدی که داشته بیان کرده است و نکته مهم همین است که در زمان زنده بودن علامه حلی این نقد را روی اثر ایشان نوشته است.
کتاب تا پیش از این تصحیح و منتشر نشده بود؟
خیر. از این کتاب به این دلیل که کتاب درسی بوده است، نسخ خطی فراوانی وجود داشته و من در کتاب از هشت نسخه از این نسخ برای تصحیح بهره بردم.
این که کتاب تا کنون تصحیح و منتشر نشده نمود این است که در دوران معاصر در حوزهها چندان به آن توجه نمیشده و نمیشود.
بله. این کتاب در میان طلاب معاصر مطرح نبوده است. من هم با خواندن کتاب الذریعه الی تصانیف الشیعه نوشته مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی متوجه وجود آن شدم. در چند جای کتاب الذریعه، مرحوم شیخ آقا بزرگ این کتاب را به عنوان یکی از کتابهای درسی حوزهها معرفی کردهاند.
چه شد که به فکر تصحیح این کتاب افتادید؟ نسخههای خطی آن از کجا به دست شما رسید؟
از آنجا که من هم در زمینۀ نسخهشناسی کارهایی کردهام و هم در زمینه فقه به دلیل تحصیلات حوزوی ورودی داشتهام، نظر بزرگانی نظیر مرحوم عبدالحسین حائری بر این بود که کار تصحیح کتاب جرجانی از من ساخته است. تصحیح این کتاب را از سال 1382 آغاز کردم و نسخهها را از جاهای مختلف فراهم آوردیم. از نجف اشرف، دو نسخه از کتابخانه حرم رضوی، چهار نسخه از کتابخانه مجلس فراهم آمد و با این هفت نسخه من تصحیح کتاب را در سال 1388 به پایان رساندم. درست در روزی که کتاب برای تحویل دادن به ناشر، یعنی انتشارات کتابخانه مجلس، آماده شد محمدصادق اشکوری با من تماس گرفت و گفت من در کتابخانه مرکزی دانشگاه اصفهان هستم و در حال کار روی نسخههای خطی اینجا هستم و به یک نسخه از غاية البادی برخورد کردم که به نظر میآید نسخه خوب و قدیمیای باشد. اگر لازم است این نسخه را برای شما ارسال کنم. همانجا کیف را کنار گذاشتم و روند تصحیح کتاب بر مبنای نسخه هشتم ـ که وقتی به دستم رسید متوجه شدم نسخه بسیار خوبی هم هست ـ از ابتدا شروع شد و همانطور که مشاهده میکنید از آن زمان تا به حال ده سال گذشته است. یعنی من دوباره برای سالها درگیر تصحیح این کتاب شدم و حتی در این میان قراردادم برای نشر آن با ناشرش فسخ شد و مبلغ اندکی که به عنوان پیشپرداخت گرفته بودم را هم پس دادم.
یکی از صفحات نسخه دستنویس دانشگاه اصفهان غاية البادي
اهمیت محتوایی کتاب غاية البادی در چیست؟
اولاً اینکه این کتاب در بیان مطالب اختصار دارد و در ثانی در شرحی که در آن ذکر شده است، اثر از حالت اختصار خارج میشود و موارد ابهام برطرف شدهاند. سومین اهمیت همان دو کتاب در یک کتاب بودن است. شما هنگامی که یک بار این کتاب را میخوانید گویی که یک دور کامل اصول فقه اسلامی را مطالعه کردهاید. نه فقط اصول فقه شیعه، این اثر همه آرا را در خود جا داده است. از معتزله و ابوالحسین خیاط بصری، از اشاعره و قاضی ابوبکر باقلانی، از امام غزالی و…، آراء مختلف را ذکر و سپس نظر منتخب خود را بیان میکند و برای انتخاب آن نظر دلیل میآورد و درباره رد بقیه آرا هم دلایل خود را ذکر میکند.
آیا کتابی مشابه به این کتاب هست که در حال حاضر در حوزهها تدریس شود؟
تقریباً میتوانم بگویم این کتاب مشابهی ندارد. روش معمول این است که در کتابهای اینگونه آرا مطرح شود و نام صاحب رای ذکر نشود. از این منظر فقط کتاب معالم الاصول اثر شیخ حسن ابن زینالدین تا حدودی به این کتاب شباهت دارد ولی آن هم بسیار به اختصار است و باید شرح شود. به عبارتی آن کتاب مانند مبادی الوصول است و به شرحی مانند غاية البادی نیاز دارد. کتاب معالم الاصول در حوزهها خوانده میشود و از قدیم چاپ سنگی شده بوده ولی کتاب غاية البادی به همان صورت نسخه خطی باقی مانده بوده است.
یکی از کارویژههای آثاری که به شرح کتابهای دیگر اختصاص دارند این است که موارد بسیاری از نقل قولهای مستقیم و غیرمستقیم از صاحبان فضل میتوان در آنها یافت که بسیار مشاهده میشود اثری از کتابهای آنها باقی نمانده است. در کتاب غاية البادي آرای صاحبنظری طرح شده است که ما برای اولین بار در این کتاب با نظرات او مواجه شده باشیم؟
بهطور مشخص آرای یک شخصیت معتزلی نسبتاً گمنام با نام ابوالحسین خیاط بصری در این کتاب مطرح شده که آرای بسیار جالبی در زمینههای اصولی دارد و در کتاب ذکر شده است.
یکی از جوانب کاری شما که بخش عمدهای از عمر علمیتان را در بر گرفته است، نوشتن و تصحیح آثار در زمینه تاریخ علم اسلامی است. چه شد که به این سمت جذب شدید؟
من از ابتدای تحصیل به نسخ خطی و بیشتر به نسخ علوم، از ریاضی، فیزیک، کیمیا و کتابهایی مانند اسرار قاسمی ملاحسین واعظ کاشفی و آثار جابر ابن حیان علاقهمند بودم. بهویژه من با جابر زندگی کردهام و با او و با رسائل او، که پل کلاوس آنها را به چاپ رسانده و بعضیشان را هم به زبانهای لاتین ترجمه کرده است، مأنوس بودهام. از دهه چهل مشغول این کار بودم و یادم است که بهطور مرتب از سال 1342 و 1343 به خدمت مرحوم عبدالحسین حائری میرفتم و ایشان گاوصندوقهایی که مملو از نسخ خطی بودند را به روی من باز میکردند و میفرمودند اگر ما بخواهیم تاریخ علم این مملکت و جهان اسلام را بشناسیم، اسنادش همین نسخههای خطی است.
از مرحوم حائری نسخۀ خطیای برای تصحیح و انتشار هم گرفتید؟
بله. به عنوان نمونه نسخۀ خطی یک رساله از یعقوب ابن اسحاق کندی در زمینۀ زمینشناسی به من دادند. من چند کتاب دربارۀ کندی منتشر کردهام که یکی از آنها نامش «نخستین فیلسوف اسلام» است. نسخهای که مرحوم حائری در اختیار من گذاشت به کتاب «الابانه عن وحدانیه الله» مربوط بود که اثری شاخص در زمینۀ اثبات تناهی عالم و نامتناهی بودن حضرت باری با بهرهگیری از دلایل ریاضی و فیزیکی است.
از آثار تازهای که در دست تحقیق و یا انتشار دارید هم بفرمائید.
در حال حاضر مشغول نوشتن مقالهای درباره کتاب دستورنامه اثر مرحوم استاد محمدجواد مشکور هستم که سمت استادی مختصری هم بر من دارند. این مقاله را برای یادنامهای که برای مرحوم مشکور قرار است منتشر شود مینویسم.
در حوزۀ تصحیح متون اثری را در دست کار ندارید؟
در زمینۀ تصحیح مقداری از رسائل پزشکی زکریای رازی را به همراه محمدابراهیم ذاکر برای انتشار آماده کردهایم که در نشر میراث مکتوب کارهای انتشار آنها در حال انجام است. یکی از این رسائل دربارۀ دردهای مفصلی است و نام بیماریها و داروهایی که در آن ذکر میشود در پانویس شرح داده شده و در واقع مطالب کتاب به روز شده است.
قصد ترجمۀ کتاب غاية البادي به زبان فارسی را ندارید؟
اتفاقاً روزی که خبر انتشار کتاب به من رسید در مجلسی آقای جربزهدار، مدیر نشر اساطیر، را دیدم و ایشان از من قول گرفت که کتاب را به فارسی ترجمه کنم. مقداری از آن را هم انجام دادهام و فکر میکنم اگر مشکل و مسئله خاصی پیش نیاید تا پاییز کار ترجمۀ آن را به فارسی به پایان برسانم.
منبع: ایبنا