کد خبر:22515
پ
Neshast2049-haz__

چهل و نهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب

چهل و نهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان «رونمايي ارج نامه ملك الشعراء بهار» روز دوشنبه 8 آبانماه ماه 85 در تهران برگزار شد. سخنرانان اين نشست، دكتر اصغر دادبه‌، دكتر فتح الله مجتبايي، دكتر منصور رستگار و علي ميرانصاري (مؤلف اثر) بودند.

ميراث مكتوب- چهل و نهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان «رونمايي ارج نامه ملك الشعراء بهار» روز دوشنبه 8 آبانماه ماه 85 در تهران برگزار شد. سخنرانان اين نشست، دكتر اصغر دادبه‌، دكتر فتح الله مجتبايي، دكتر منصور رستگار و علي ميرانصاري (مؤلف اثر) بودند.
در ابتداي نشست، مدير عامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: به قول دكتر شفيعي كدكني پس از فردوسي،‌ بهار شاعر ملي-ايراني است كه ما بر خود مي‌باليم و افتخار مي‌كنيم كه چنين مفاخري در اين فرهنگ رشد كردند و ما فرزندان معنوي اينها هستيم.
دكتر اكبر ايراني، افزود: اين توفيق را يافتيم دومين ارج نامه از مجموعه ارج نامه‌هاي تخصصي تحقيق و تصحيح متون را از مرحوم ملك الشعراي بهار در اين مجموعه قرار بدهيم و خوشبختانه تلاش دوستانمان تا اندازه‌اي به نتيجه رسيد و اين كتاب، البته مانند عروسي كه در راه است، ولي ناخواسته ماشين پنچر مي‌شود و به مقصد نمي‌رسد، بنابراين ما چون امروز مجوز اين كتاب را بعد از تلاش بسيار دريافت كرديم، شرمنده‌ايم كه‌ نمي‌توانيم از اين عروس رونمايي كنيم. چون اين برنامه در سري برنامه‌هاي ما پيش‌بيني شده بود و امسال خوشبختانه ميراث مكتوب تقريباً آنچه كه در برنامه‌ريزي طول سال داشت -‌چه سمينارها و نشست‌هاي داخلي و چه 5-4 سميناري كه براي خارج از كشور برنامه‌ريزي كرديم- اجرا شد و نتوانستيم هيچ برنامه‌اي را جابه جا كنيم و حتي همين نشست را هم نمي‌شد يك هفته عقب انداخت، چون با برنامه‌هاي ديگرمان تداخل پيدا مي‌كرد. 15 آبان سمينار نقش ميراث مكتوب در تمدن ايران و آسياي مركزي و ماوراالنهر را داريم كه البته آنها هم از ما خواستند كه يك هفته عقب بيفتد، اما باز به خاطر اينكه برنامه‌ بعدي بيست و پنجم آبان، سمينار حاميان نسخ خطي هست، فقط گفتيم دو هفته بعد امكانش هست كه تحقق پيدا كند، به هر صورت دوست داشتيم كه همزمان به مناسبت يكصد و بيستمين سالروز تولد مرحوم ملك الشعراي بهار، اين ارج نامه هم امروز رونمايي مي‌شد. اظهار تأسف دوم از اين هست كه جناب آقاي چارلز ملويل كه مهمان و مدعو اين نشست بودند، شرايط فراهم نشد كه ويزايشان را بگيرند، احتمالاً براي بيست و پنجم آبان، برنامه‌ حاميان بتوانند تشريف بياورند، از ايشان اين قول را گرفتيم كه اگر در ايران تشريف آوردند به نوعي تتمه و تكميل اين نشست را در خدمتشان باشيم. اگر اوايل آذرماه در ايران بمانند، اين بحث ايشان كه درباره‌ ديدگاه مرحوم ملك الشعراي بهار درباره‌ شاهنامه هست را ما به عنوان فوق برنامه از مجموعه نشست‌هايي كه تاپايان سال اعلام كرديم، ان شاا… اعلام خواهيم كرد و در خدمت همه‌ دوستان خواهيم بود.

وي ادامه داد: اين مجموعه در كل يك درسنامه هست براي كساني كه مي‌خواهند با شيوه‌هاي تحقيق و تصحيح متون آشنا بشوند، خب مرحوم بهار تاريخ سيستان را چاپ كردند، شاهنامه را تصحيح كردند، حواشي‌ زدند كه دوست عزيزمان آقا ميرانصاري، اين را چاپ كردند با آن حواشي و كارهاي ديگري كه اينجا  دوستان اشاره خواهند كرد و به اين موضوع خواهند پرداخت. ما به مناسبت يكصدو بيستمين سالروز تولد مرحوم بهار توفيق پيدا كرديم كه اين نشست را برگزار كنيم و خيلي تشكر مي‌كنم كه استقبال خيلي خوبي هم فرموديد. ياد اين بزرگ را ارج مي‌نهيم، ياد مرحوم بهداد بهار را ارج مي‌نهيم و براي دختر خانم‌هايشان خانمها چهرآزاد و پروانه آرزوي توفيق و سلامي داريم كه تشريف آوردند. خانم چهرآزاد و خواهرشان خانم پروانه امريكا هستند. يك برنامه هم در آمريكا پخش شده كه باز به مناسبت بزرگداشت مرحوم بهار بوده، مرحوم بهار شخصيتي ذوابعاد هست  كه عزيزان به او خواهند پرداخت، شخصيت سياسي، شاعري برجسته و ظاهراً به قول دكتر شفيعي كدكني پس از فردوسي،‌ بهار شاعر ملي – ايراني است كه ما بر خود مي‌باليم و افتخار مي‌كنيم كه چنين مفاخري در اين فرهنگ رشد كردند و ما فرزندان معنوي اينها هستيم كه وظيفه‌مان هست از اين بزرگان ياد كنيم و نامشان را زنده بداريم. ما كتاب قتف الظهور كه يك كتاب به نوعي تاريخ ايران هست را كه مرحوم بهار در آن سالي كه با دست شكسته در تبعيد بودند، به فارسي ترجمه كردند، براي اولين بار چاپ شده كه از بد حادثه اين هم در چاپخانه ماند و امروز به اينجا نرسيد و تلاش شبانه روزي دوستان ما هم انجام شد، احتمالاً‌ يكي دو روز ديگر اين هم آماده خواهد شد. به هر صورت كاري كه اين مركز انجام داده با اين مجموعه‌ها، هم ياد آن بزرگان را زنده خواهد كرد و هم تلاشي است براي معرفي كارهايي كه ديگران كردند در حوزه‌ تحقيق و تصحيح متون.
دكتر اصغر دادبه نيز‌ در اين نشست، گفت: بزرگ است بهار و رواست كه بزرگ باشد و هر روز هم بزرگتر خواهد شد.
وي افزود: اين ملك الشعراي بهار،‌ چونان بهار يگانه است، بي‌نظير و بدون مبالغه و از هر جهت كه بنگريم بهار،‌بهار است و بهار بي‌مانند است. از سياست كه كار ما نيست، يعني ما را سخن به مقايل و قائلات كجا و سخن سر مملكت به كجا. از اينكه بگذريم، حوزه‌هاي دانش‌پژوهي بهار را بر هر كدامش كه انگشت بگذاريم و منصفانه به داوري بنشينيم به واقع بي‌نظير است، شعر بهار بي‌نظير،  تحقيق بهار بي‌نظير، چه كسي مي‌تواند با اين ابعاد و با آن قدرت و با اين وضعيت بسرايد، چنان كه او سروده است؟ اگر تنها پيام ايران «به هوش باش كه ايران تو را پيام دهد….. تو را پيام به صد عز احترام دهد»، تا آخر را بهار سروده بود، بي‌نظير بود و تمنايي كه بهار از همه‌ جوانان داشته است براي اينكه با همه‌ وجود جوانان  اداي دين بكنند نسبت به ميهن، نسبت به ايران كه همواره و هميشه اين دين نياز هست. يك بعدش، قطعاً بعد علمي است و از آن ميان بعد علمي، بعد تصحيح متون چون به رقم بعضي از حرف‌هاي بسيار بي‌معني و مخرب كه گاه مي‌شنويم برايش شده است كه متن به چه كار مي‌آيد؟ من سؤال را برعكس مي‌پرسم، اگر متن نباشد و ما بر اساس متن عمل نكنيم، بقيه‌ كارها اصلاً به چه كار مي‌آيد؟ همه‌ اين دانش‌هايي كه از سبك شناسي و نقد ادبي و تئوري ادبيات، اينها وقتي معنا دارد كه در متن اعمال بشود، والا اگر متن نباشد همه‌ اينها بي‌معني است. در هر حوزه‌اي كه در كار ملك انگشت بگذاريم، بي‌نظير است. اگر آن تقسيمي را كه كم و بيش رايج است و كم و بيش پذيرفته شده، مطرح كنيم كه مكتب علامه قزويني، مكتب دقت بوده،‌ مكتب مرحوم سعيد نفيسي، مكتب سرعت بوده و اين هم نه بدان معناست كه هيچ يك بر ديگري از جهتي ترجيح دارند، نياز روزگار بوده، نياز زمان بوده، هم سرعت و هم دقت و آن عزيزان به آيندگان آموختند كه چگونه بايد دقت كرد و چگونه بايد سرعت ورزيد. گمان من اين است كه ملك نمونه‌اي اعتدال بين هر دو جريان است،‌ سرعت و دقت. اين همه كار كه اين بزرگمرد، به واقع با روش علمي كرده كه آن روش علمي هنوز در آن روزگار چنان كه امروز مطرح است و جا افتاده، جا نيفتاده بود، اما او با تفرع و با درك و فهم خودش تمام اين حرف‌ها را مطرح كرده،‌ از اين مناظر به موضوع نگاه كنيم، يگانگي بهار را بي‌مانندي بهار روشن مي‌شود.

دكتر دادبه در مورد فعاليت هاي ملك الشعراي بهار، گفت: رفت كه مدينه‌ فاضله‌اش را متحقق كند، بعد گرفتند زندانش كردند. بار دوم هم نزديك بود بكشندش،‌ برگشت آمد در مدرسه‌اش نشست گفت دنيا مثل ميدان ورزش است،‌ مردم مشغول افتادن به جان هم هستند، فيلسوفي كسي است كه بنشيند آن بالا تماشا كند، خوب نگاه كند و ياد گرفت كه بايد چيكار كند. بالاخره در دنيا هم اينجوريست،‌ مرحوم ملك هم به هر حال اين دوره‌ اختناق، اين دوره‌اي كه مجبور شد به آن شكل عمل بكند،‌ دوره‌ باز هم زايندگيش بود. بهار، هشتاد درصد تصحيح‌هايش  را بر اساس دريافتها و ذوق سليمش و اطلاعات گسترده‌ خودش، در ادب فارسي كرده است. در شاهنامه‌ با نسخه‌هايي كه بعد به دست آمدو الان هم در جريان هست، سازگاري دارد و نشان مي‌دهد كه اين ذوق سليم، يك طرف و آن اطلاعات گسترده و وسيع ديگر كار خودش را كرده و ضبط‌هاي ارجح و برتر را نتخاب كرده است. در مورد آثار بازمانده‌ بهار در حوزه‌ شاهنامه شناسي، از جهت فني هم واقعاً مطلب قابل توجه اي هست، حالا كيفيت كه جاي خود دارد. او فقط يك مقاله راجع به تصحيح ديوان حافظ مصخر مرحوم علامه قزويني و دكتر غني نوشته و من مقاله‌ ديگري پيدا نكردم، البته كدام بزرگ است در زبان فارسي و كدام شاعر هست كه شيفته‌ حافظ نباشد و از حافظ وام نگرفته باشد.
 وي همچنين افزود: يك نكته‌ ديگري كه بسيار مهم است كه ما بعد از شصت سال به آن رسيديم و آن بازبيني‌هاي خود حافظ است كه در آغاز كار اشاره كرده، شما ببينيد و محاسبه كنيد اين 400-500 تا غزل از 73-72 سال زندگي حافظ كه اينها از 15-10 سالگي، 20 سالگي شعر مي‌گفتند، شما از 20 سالگي هم حساب كنيد، ‌وقتي ابن سينا مي‌گويد كه من 18 سالگي هر چه بود خوانده بودم تا 21 سالگي مرور كردم، از 21 سالگي به بعد حرفهاي خودمان را مي‌زدم،‌داستان معلوم و مسلم است. حافظ خيلي زودتر از اينها شروع كرده بوده، شما فرض كنيد 20 سال. 50 سال شغلش شعر و شاعي بوده، 500 تا مي‌شود سالي 10 تا يعني ماهي يكي هم كمتر مي‌شود، خب نمي‌شود كه اين قدر باشد، حالا نگاه سياسي كه بعضي كردند كه ريختند در خانه‌اش و بردند و اينها، سند تاريخي نداريم اينگونه باشد حافظ، اما يك چيز را قطعاً سند داريم،‌ دستكاري‌هايي كه خود حافظ در غزلش مي‌كرده، نتيجتاً اين دستكاري،اين كه اولين ناقد شعر خودش بوده و اين خيلي هنر است كه گفت همه كس را عقل خود به كمال نمايد يا فرزند خود به جمال،‌ بپذيريد كه فرزند زشتش،‌زشت است، بپذيرد كه نتيجه‌ كارش را كنار مي‌گذاشته و كم و زياد مي‌كرده، اين را بهار داشته است. دعوا سر مقطع غزل هست كه آيا اين است كه با خوارزميان كردند، تركان سمرقندي به شعر حافظ شيراز مي‌رقصند و مي‌نازند:
چون درست باشد و راست / كس ار بزرگ شد گفته‌ بزرگ رواست
و بزرگ است بهار و رواست كه بزرگ باشد و هر روز هم بزرگتر خواهد شد.
دكتر فتح الله مجتبايي، به عنوان ديگر سخنران نشست،  گفت: آن پختگي و سختي و عظمتي را كه كلام بهار داشت، مطلقاً در شعراي ديگري كه هم عصر بهار بودند، ديده نمي‌شد.
وي ابتدا تشكر كرد از اين تشكيلات نشر آثار مكتوب، ميراث مكتوب كه سنت بسيار شايسته و خوبي در اين مملكت بنياد گذاشته است. هم آثار بسيار بسيار مهمي را منتشر كردند و هم از اين گونه برنامه‌ها دارند براي بزرگداشت و زنده نگه داشتن ياد بزرگان و مفاخر فرهنگ مان كه عمري را در تجليل و تكريم فرهنگ مملكت صرف كرده‌اند. كاري است قابل ستايش و قابل تقدير…و ادامه داد: مرحوم بهار در زمان خودش منحصر به فرد بود و ما در  تاريخ مان از اينگونه اشخاص به تعداد انگشتان يك دست بيشتر نداشتيم كه آينه‌ تمام نماي زمان خودشان باشند. شايد بشود فردوسي را از اين لحاظ يك نمونه گذاشت كه شاهنامه‌اش واقعاً آينه‌ايي است كه اوضاع احوال سياسي و فكري و اعتقادي و جريانهاي جاري در آن زمان را در اثر خودش منعكس كرده،‌ حافظ را مي‌توانيم مثال بزنيم كه با وجود اينكه غزل مي‌گفته،  ولي غزلهايش آينه‌ايي است كه حيات روحي و فكري و فرهنگي جامعه‌ آن زمان ما را به درستي و به روشني تمام منعكس مي‌كند. شايد بشود ابن سينا و خواجه نصير توسي را هم به اعتباري يا از جهتي يك چنين تعريفي درباره‌شان داشت. بهار يكي از همين گونه شخصيت‌ها بوده،‌از تصنيف سازيي تا بلندترين قصائد ادبي را در زمان خودش و در ديوانش مي‌توانيم ببينيم. اين طيف بسيار وسيع را در شاعري ايشان داشت،‌ تصنيف‌هايش هنوز زنده است،‌ «مرغ سحر» هنوز زنده است و هيچ وقت نخواهد مرد. آهنگش از مرتضي خان مي‌داوود و هم شعر، هر دو از آثار ماندني است. الان نزديك 80 سال است كه اين تصنيف همين جور  سينه به سينه و زبان به زبان نقل مي‌شود و تصنيف‌هاي ديگرشان. از تصنيف سازي تا آن منظومه‌ بسيار بسيار مهم «دماوند» كه واقعاً شاهكار عظيمي است و «جغد جنگ»‌اش و غزلها و قصيده‌هايي كه در تمام ديوانش در سرتاسر ديوان هست. روزگاري كه ما جوان بوديم سالهاي بين 1327 تا 32  كه من در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران بودم، آن روزگار، جريان‌هاي سياسي و فكري مختلف در مملكت بود، كساني كه هم سن من باشند اينجا كم مي‌بينم. در آن روزگار جريان‌هاي سياسي و فكري مختلف وجود داشت و اين منظومه‌ «جغد جنگ» مرحوم بهار در حقيقت انتصاب داشت به يكي از اين جريانها، به يك جريان خاصي انتصاب داشت كه نه درست هم نبود. مرحوم بهار بالاتر از همه‌ اين جريانها بود، اما چه موافقين اين جريان و چه مخالفين اين جريان، جغد جنگ را به عنوان عالي‌ترين منظومه‌ سياسي و فكري آن زمان پذيرفته بودند و همه‌ ما كه در اين جريانهاي مختلف سياسي آن روزگار،‌ به هر حال جوان بوديم و چنان كه افتد و داني در اين جريانها وارد مي‌شديم و حس كنجكاوي بود يا به هر حال اقتضاي سن، ولي همه‌ كساني كه چه با اين جريانها مخالف بودند، چه موافق بودند،  اين منظومه را به عنوان عالي‌ترين اثر ادبي زمان پذيرفته بودند و خوانده مي‌شد. شعر مرحوم بهار، قالب و شكل و فرم، خب فرم كلاسيك است، اما ديد نو، ادراك نو، ادراك نوي شاعرانه در شعر بهار از همان آغاز بوده است. ادراك شاعرانه در پيش از معاصرين بهار يا پيش از بهار هم گاهي ديده مي‌شد، اما آن پختگي و سختي و عظمتي را كه كلام بهار داشت، مطلقاً در شعراي ديگري كه هم عصر بهار بودند، ديده نمي‌شد. جنبه‌ شاعري بهار را مسلماً دوستانمان در اينجا اشاره خواهند كرد. در زمينه‌‌هاي ديگر، زمينه‌هاي تحقيقي، زمينه‌هاي سياسي، ايشان مدتي مجله يا يك انتشارات سياسي داشت، مقالات سياسي هم داشت و در آنجا هم، بينش سياسي بسيار بسيار روشن و خيلي خيلي قابل ستايشي داشت و در سياست و در ادب و در تحقيق. مرحوم بهار، هر چيزي را كه بايستي، در متن و بستر زمان خودش ديد.

دكتر مجتبايي همچنين گفت: سبك شناسي بهار كتابي است كه در زمان خودش شاهكار بود و امروز هم هنوز كتابي است كه به نظر من يكي از مفيدترين كتابهايي است كه هر دانشجويي‌ بايستي كه اين كتاب را بخواند. شك نيست كه طي اين 80-70 سال تحقيقات جديدتري صورت گرفته و  بسياري از نكاتي كه مرحوم بهار در آنجا اشاره كرده مخصوصاً در جلد اول، به هر حال تغييراتي كرده، نظرهاي تازه‌اي آمده است.
دكتر منصور رستگار، هم در اين نشست، گفت: بهار،‌ بهار دوران معاصر و بهار شاعران معاصر ايران است. همچون كوهي استوار، فردوسي وار مي‌كوشيد تا نماد ايران عصر خويش باشد.
وي افزود: پس از كار بسيار خوبي كه مركز پژوهشي ميراث مكتوب درباره‌ مرحوم حبيب يغمايي انجام داد، امروز به مرد ديگري مي‌پردازيم كه تاريخ معاصر ايران به راستي هرگز نمي‌تواند او را فراموش كند. بهار،‌ بهار دوران معاصر و بهار شاعران معاصر ايران است. بي‌ترديد از هنگامي كه دوره‌ بيداري در ايران آغاز شد، توقع جامعه از ادب دگرگون شد، شاعر بايد گونه‌ايي ديگر مي‌بود، محقق بايد با جهان معاصر هم گام مي‌شد، چهره‌هاي تك ساحتي بايد به انديشه‌هاي بسيار باز و بسيار با ظرفيت تبديل مي‌شدند و بار سنگين شعر بر دوش شاعران سنگين‌تر از هميشه مي‌شد. ‌شاعر هميشه آينه‌ زندگي است و عصر بيداري، عصري است كه توقع از زندگي بيشتر شده است. انسان بايد انسانيت خويش را در ابعاد گوناگون و استعدادها و توانايي‌هاي باطني و خدادادي خويش را در ابعاد تازه‌اي، به تماشا بگذارد، شاعر بايد در دوره‌ بيداري، ذهن بيدار جامعه باشد. مرحوم ملك الشعراي بهار، نه تنها شاعر بود، محقق بود، تصنيف‌ساز بود، روزنامه نگار بود، سياستمدار بود، بلكه مبارز اجتماعي و سياسي بود،‌ به زندان مي‌رفت، از افكار و عقيده‌هاي خويش دفاع مي‌كرد،  قصد جانش را مي‌كردند، بر آن بودند تا او را از پا دراندازند،‌ همچون كوهي استوار، فردوسي وار مي‌كوشيد تا نماد ايران عصر خويش باشد، ايراني كه به نوانديشي بيشتر از هر چيز ديگري نياز داشت و اين نياز در شعر بهار به عنوان نيازي كه به نوجويي و نوگرايي هست، خوب منعكس مي‌شود.‌
دكتر رستگار ادامه داد: شاعري با اين انديشه به ميدان مي‌آيد، هيچ شاعري از شاعران گذشته‌ ما، اين جامعيت رفتاري را در ارتباط با زمان خودش نداشته است،‌ اين كه مي‌گويم هيچ شاعري، به دليل زماني است كه بهار در آن هست و متفاوت است. چون زمان ما، زمان متفاوتي است. بهار از يك سو علم قدما را دارد، دانش قدما را خوب مي‌داند، پاسدار سنت‌هاي اصيل فكريي و انديشه‌اي گذشتگان خويش است، خاتم شاعراني است كه تا عصر او بوده‌اند و شعري را ارائه مي‌كند كه از لحاظ استواري مضمون و قالب بي‌نظير است. از جهت موضوع و محتواي شعر بهار،‌ بهار در انواع مختلف غزل، قصيده، قطعه، مثنوي و انواع معاني‌اي شعري به خلق آثاري بسيار ماندگار دست زده، اما همانند سعدي سخن او محدود به نظم و شعر نبوده است. نوشته‌هاي بهار، روزنامه‌نگاري بهار، كارهاي تحقيقي بهار، مقالات سياسي بهار، طنز بهار، سخن جد بهار و مبارزه‌ سرسختانه‌اي كه بهار در عصر خودش با ظلم و انديشه‌هاي نامطلوب خويش دارد. شاعري كه به قول خودش 3 بار زندان دارد و كارنامه‌ زندان بهار را وقتي كه شما نگاه كنيد حدود 120 صفحه از ديوان بهار را به خودش اختصاص مي‌دهد.

 وي همچنين گفت: مرحوم حبيب يغمايي اشاراتي دارد درباره‌ روابط حكمت با مرحوم بهار و مسافرت‌هايي كه اينها داشتند در اين دوران و در اين ايام و همه‌ آنها نشان مي دهد كه بهار شخصيتي است كه از لحاظ معاصرانش پذيرفته شده بود. از لحاظ معاصران، مهم‌ترين نكته اين است كه اگر سعدي را معاصرانش نمي‌پذيرفتن، شايد سعدي نبود. حافظ اگر در دوره‌ معاصر خودش، در دل و جان مردم نفوذ نمي‌كرد، ماندگار نمي‌شد و به همين دليل ماندگاري بهار به دلايل متعدد و متفاوتي مربوط به محبوبيتي است كه بهار به عنوان يك شاعر، يك نويسنده  و يك دانش‌آموز دارد. در عصر بهار ما مي‌بينيم كه بهار سعي مي‌كند كه پهلوي را ياد بگيرد، از دانشمندان بزرگ سعي مي‌كند كه بنشيند و كسب دانشهاي غربي را بكند و سنت‌هاي ايران را بشناسد، ادبيات و فرهنگ كهن ايراني را بشناسد، بهاري كه در هر زمينه‌اي آنقدر متواضع هست كه مي‌تواند تصور كند كه بايد از همه ياد بگيرد و اين روش ترديد كردن در كارهاي خودش. من در مقايسه‌اي كه بين زندان نامه‌هاي بهار و زندان نامه‌هاي مسعود سعد كردم، ديدم كه زندان نامه‌هاي مسعود سعد بيشتر يك پديده‌ غنايي است و فردي و به قول خود مسعود در حقيقت اين شعر غنايي «گردون به درد و رنج مرا كشته بود/ اگر پيوند جان من نشدي شعر جان فزاي». مسعود شعر را در زندان پيوند جان خودش مي‌داند، دليل زنده بودن خودش مي‌داند، ولي من مي‌خواهم بگويم بهار، شعرهاي زنداني اي بهار، در واقع ادبيات و ماندگاري بهار نيست،‌ شعر بهار در اين زندان نامه‌ها پژواك يك عصر هست، در حالي كه شعر مسعود اين پژواك را به انسان نشان نمي‌دهد.‌ آن هر چه شما به عمقش مي‌رويد مي‌بينيد فردي تر هست در حالي كه وقتي به شعر بهار به عمشق مي‌رويد، مي‌بينيد جمعي‌تر و دامنه دارتر هست،‌ شعر مسعود در عين غنايي بودن، استوار بودن و بي‌ترديد يكي از شاهكار سازهاي حبسيه در ادبيات ما هست، اين بحثي ندارد، اما شعرهاي بهار در هر كلمه‌اش يك پيامي از واقعيت‌هاي دورانيه بهار وجود دارد، حتي آنجايي كه شعر بهار تصنيف هست، غنايي هست، عاشقانه هست، مثنوي‌هاي خارج از خودش هست. در بيرون از شعر بهار شما بسياري از انديشه‌هايي را مي‌بينيد كه ناصرخسرو وار بر كرسي وعظ و پند و اندرز مي‌نشيند و جامعه را پاك و منزه و استوار و شفاف مي‌خواهد. بهار در شعر و در نثرش،‌ اگر هر كدام را انتخاب كرده بود ماندگار بود. ما امروز تصورمان اين هست كه بهار بسيار شاعر بزرگي است كه هست، اما من مي‌خواهم خواهش كنم كه همه توجه داشته باشيم كه سعدي اگر گلستان هم مي‌نوشت و ديگر كاري نمي‌كرد،‌ سعدي بود و بهار اگر شعر هم نمي‌گفت يك نويسنده‌ خوب و محقق خوب و يك نثر نويس خوب. بهار اگر قصيده‌هاي سياسي نمي‌گفت،‌ غزل هم مي‌گفت در سبك خراساني و شعرهاي سبك خراساني كه نمودار اعلاي ادب معاصر در آن سبك هست باز بي‌نظير و بي همتا بود.
علي ميرانصاري به عنوان آخرين سخنران نشست، گفت: در حال حاضر گنجينه‌ ارزشمندي از تراوشات ذهني بهار و تلاش علمي او را در اختيار داريم كه در شمار آثار جاوداني فرهنگ ايراني به شمار مي‌رود. 

مولف اثر،افزود: كتاب ارج نامه‌ بهار، مجموعه‌اي است كه به ملك الشعراي بهار، نه به عنوان يك شاعر و يا يك سياستمدار، بلكه به عنوان يك مصحح متون كهن فارسي نگريسته است. دراين گزارش بر آن هستم تا به طور اختصار زمينه‌هاي سياسي و اجتماعي‌ كه بهار را واداشت تا به تصحيح برخي از متون و تحقيق در زمينه‌هاي ادبي و تاريخي دست يازد،‌ مورد بررسي قرار دهم. مقدمتاً بايد اشاره كنم كه بهار، نه تنها يكي از بزرگترين شاعران زبان فارسي است، بلكه به عنوان سياسي‌ترين آنها نيز مطرح مي‌باشد. ويژگي دوم يعني گرايش و انديشه‌ سياسي او اين ضرورت را ايجاد كرده كه در بررسي زندگي‌اش حوادث و تحولات سياسي را هميشه به عنوان عاملي تأثيرگذار در نظر داشته باشيم. به اين ترتيب اگر زندگي اين شاعر را در بستر تحولات سياسي معاصر قرار دهيم، سه مقطع كاملاً مجزا مي‌توانيم مشاهده كنيم. اين سه مقطع عبارتند از:‌1- از انقلاب مشروطيت تا انقلاب قاجار يعني از 1285 تا 1304 شمسي. 2- از آغاز حكومت پهلوي تا خروج رضا شاه از ايران 3- از آغاز حكومت پهلوي دوم تا مرگ بهار يعني از 1320 تا 1330.
 مير انصاري ادامه داد: او در نخستين گام از مصونيت سياسي خود سود جست و در سال 1305 به عضويت شوراي عاليه معارف در آمد. او با پايان گرفتن دوره‌ ششم مجلس راهي دارالمعلمين شد،  – يعني در سال 1307 – و در آنجا به تدريس تاريخ ادبيات پرداخت. حاصل كار وي در اين مدرسه تدوين شرح مواد پروگرام تاريخ ادبيات زبان فارسي بود كه هنوز قابليت و ظرفيت آن را دارد كه سنگ بناي تدوين يك پاره از تاريخ ادبيات جامع براي زبان و ادبيات فارسي گردد. تدريس بهار در دارالمعلمين يكسالي بيشتر دوام نياورد و او در سال 1308 با سعاعيت محمد درگاهي رئيس شهرباني وقت، اولين حبس خود را تجربه كرد، تجربه‌اي كه حدود يكسال به درازا كشيد. وي در اين زمان بيكار ننشست. شاهنامه‌ايي را كه از ايام نوجواني مونس خود مي‌داشت، از خانواده طلب كرد و در طول دوره‌ زندان به تصحيح، تنقيح و حاشيه نويسي آن پرداخت. بهار پس از خروج از زندان در سال 1309 به مدت دو سال تقريباً با هيچ يك از نهادهاي دولتي همكاري نداشت، ولي به نوشتن مقالات مي‌پرداخت،  يعني تاريخ مقاله‌هايي كه ما داريم اين را نشان مي‌دهد. حاصل كار وي در اين مدت نگارش مقالاتي مانند شهاب ترشيدي و رساله‌ حدايق الحقايق بود. او در سال 1311 تصميم گرفت كه به تصحيح و تنقيح متون بپردازد،  پس طي قراردادي با وزارت معارف، تصحيح مجمل التواريخ،‌ تاريخ سيستان و ترجمه‌ تاريخ طبري را آغاز كرد.‌ اين آزادي چندان دوام نياورد و يك سال بعد يعني در سال 1312 بار ديگر گرفتار حبس شد. او مدت پنج ماه در زندان اداره‌ تأمينات به سر برد. در اين مدت تنها مشغوليات وي، ادامه‌ حاشيه نويسي و تنقيح همان شاهنامه بود. شاهنامه‌اي كه من منتشرش كردم و در اختيار خيلي از دوستان هست. پس از اين مدت، بهار را به اصفهان تبعيد كردند. مهمترين حاصل كار وي در اصفهان نوشتن مقالاتي درباره‌ فردوسي بود كه در روزنامه‌ باختر به سردبيري سيف پورخاتمي منتشر شد و مجموعه‌اش را هم استاد گلبن منتشر كرده‌اند. يكسال بعد يعني 1313 بهار به پايمردي كساني مانند محمد علي فروغي از تبعيد نجات پيدا كرد و به تهران بازگشت. از اين زمان تا شش سال باقي مانده از اين مقطع يعني تا سال 1320  عمده‌ فعاليت‌هاي او به ادامه‌ تصحيح متون فارسي، فعاليت در فرهنگستان ايران به عنوان عضو پيوسته و تدريس در دانشكده‌ ادبيات دانشگاه تهران منحصر مي‌شد. آخر كلام آنكه در طول 16 سال مقطع دوم زندگي بهار كه وي تحت فشار و اختناق و سانسور رضاشاهي بسر مي‌برد، وي توانست به تصحيح 5 متن كهن فارسي، يعني ترجمه‌ي تاريخ طبري، تاريخ سيستان، جوامع الحكايات، رساله‌ي نقد و مجمع التواريخ بپردازد و نزديك به هفتاد مقاله‌ تحقيقي در زمينه‌هاي ادب فارسي و تاريخ ايران بنگارد و هيچ گاه هم به سوي نگارش مقالات سياسي روي نياورد. اين در حالي است كه وي در طول سي سال مقاطع اول و سوم زندگي خود، نه تنها هيچ كار تصحيحي نداشت، بلكه آن چيزي هم كه از او چاپ مي‌شد مانند كتاب سبك شناسي، در واقع حاصل تلاش علمي وي در مقطع دوم بود. بهار در دو مقطع اول و سوم تنها 25 مقاله‌‌ي ادبي و تاريخي نوشت كه از اين 25 فقط ده مقاله در مجله‌ دانشكده است، البته اين تعداد اندك، به هيچ عنوان به معناي كم كاري وي نيست و نمي‌توان چنين نتيجه‌اي گرفت، زيرا در اين دو مقطع او بيش از 200 مقاله‌ي سياسي به رشته‌ تحرير درآورده بود. نتيجه‌ سخن آنكه شرايطي كه براي بهار پيش آوردند، منصفانه بود يا نه؟ به حق بود يا نه؟ خود موضوعي ديگر است،  ولي اين نكته مهم است كه در حال حاضر گنجينه‌ ارزشمندي از تراوشات ذهني بهار و تلاش علمي او را در اختيار داريم كه در شمار آثار جاوداني فرهنگ ايراني به شمار مي‌رود.
در جريان اين نشست، خانم بهار گفت: هميشه در ايران رسم بوده تا حالا كه براي مرگ افراد يادبود مي‌گرفتند و اين شايد اولين بار باشد كه در اينجا براي تولد يك بزرگ جمع مي‌شويم و يادش مي‌كنيم و من از اين لحاظ واقعاً خوشحالم كه صدو بيستمين سال تولد پدرم را اينجا در خدمت استادان و بزرگان هستم و ياد او مي‌كنيم و البته تشكر مي كنم از جناب آقاي مير انصاري كه زحمات زيادي كشيدند، واقعاً آثاري را به چاپ رساندند و زحمت كشيدند و مديون بسياري از كارهاي ايشان هستيم كه راجع به بهار انجام دادند و از جناب آقاي ايراني كه اين جمع بسيار خوب و فرهنگي و والا را تشكيل دادند براي ارج نامه‌ بهار.
در پايان نشست، دكتر ايراني گفت: اين جور مجالس به نوعي تقدير از زحمات كسي است كه روي آثار آن شخص كار كرده، آقاي مير انصاري هم، شاهنامه‌اي كه مرحوم بهار تصحيح كرده بودند، به كوشش ايشان چاپ شد و هم اولين ترجمه‌اي از قتف الظهور هست كه به عنوان يكي از ضميمه هاي آينه‌ ميراث زير چاپ هست كه ان شا ا… اين هم به زودي در مي‌آيد. درباره‌ اسناد مرحوم بهار هم آقاي مير انصاري خيلي كار كردند، ما فرصت را مغتنم شمرديم البته با چاپ اين كتاب و چاپ آن قتف الظهور و اهداي شاخه گل به سركار خانم بهار، به نوعي ما تقدير خودمان را انجام مي‌دهيم، ولي به رسم مركز از كساني كه در تأليف و تصحيح اين آثار زحمت مي‌كشند، يك لوح ياد بود و لوح سپاس و تقدير هم در واقع تقديم مي‌كنيم و چه بهتر كه از دست بزرگاني چون جناب آقاي دكتر رستگار، آقاي دكتر دادبه، دكتر مجتبايي و سركار خانم بهار به آنها اهدا ‌شود.

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612