کد خبر:9003
پ
gasemsafi

چهل سال دوستی و همنشينی

یادداشت دکتر قاسم صافی به مناسبت نخستین سالگرد درگذشت دکتر مظفر بختیار.

میراث مکتوب – در تألم و اندوه درگذشت جانگزای ناگهانی برادر بزرگم زنده‌یاد مهدی صافی بودم كه نخستین معلم من در مقاطع تحصیلی بود و در درستكاری و دانش و كمال ممتاز. به او تعلق خاطر داشتم و پیوسته مشتاق دیدارش، كه همزمان مطلع شدم عزیز یاران و یار عزیزان، دكتر مظفر بختیار، به دیار باقی رفته است (جمعه 23 مرداد 1394).

ایام تلخی بود. پیش و پس از آن، عزیزانی دیگر از دست رفتند كه یادشان را در مطبوعات گرامی داشته‌ام و چه می‌توان كرد؟ این سرنوشت ناگزیر و تخلف‌ناپذیر همه افراد بشر و بلكه همه موجوداتی است كه از موهبت زندگی برخوردارند و مرگ، یك قانون عام و فراگیر است و در لحظه پایانی عمر كه نمی‌دانیم كی و چگونه فرا می‌رسد، ناگهان سوت پایانی را می‌زنند. و چه نیكوست كه آدمی، آشنای این حقیقت باشد و پندار و گفتار و كردار خود را به نزهتگاه عوالم حقیقت و معنی مشرّف گرداند و تابندگی را پیشه خویش سازد.

خنُك تنی كه پس از وی حدیث خیر كنند كه جز حدیث خیر نمی‌ماند از بنی‌آدم

مقصود من از یاد شخصیت‌هایی چون بختیار و دیگر رجال علم و ادب كه به مناسبت‌هایی از آنان در مطبوعات ذكری كرده‌ام، بیان زندگینامه و ذكر تألیفاتشان نیست كه هر علاقه‌مندی می‌تواند كمابیش و به تفاریق در مجموعه كتابخانه‌ها بیابد. آنچه اولویت دارد و مدنظر است، بیان فضیلت‌ها و شخصیت‌ تأثیرگذار و عمق گسترده دانش و بینش و زمینه‌های مثبت و ارزنده آنان است كه در دسترس دوستان قرار گیرد و رایحۀ ارزشمندی را برای متتبعان و دانشوران فراهم كند و نسل جوان را بر این روشها تربیت دهد و ترویج فضیلت‌ها شود و شاید كه مورخان را به كار آید و همچنین برای عبرت‌آموزی از مرگ است كه مدت زمان آن ثابت نیست، و نیز ادای دین به بزرگانی كه با صرف اخلاص و دانایی و دانش خویش، جامعه علمی عصر خود را وامدار احسان خویش می‌سازند. چه زیبا گفته است شیخ‌الرئیس بوعلی‌سینا:

ای كاش بدانـمی كه مـن كیستمی سرگشته به عالم از پی چیستمی

گر مقبلم، آسوده و خوش زیستمی ور نه بـه هـزار دیـده بگریستمی

نخستین باری كه زنده‌یاد دكتر مظفر بختیار را ملاقات كردم و از دیدارش خرسند شدم، در یكی از آخرین روزهای سال 1354 حدود چهل سال پیش بود وقتی كه مدیریت مجله دانشكده (نشریه مركزی دانشگاه تهران) را عهده‌دار بودم و بنا بود كه به پیشنهاد استاد دكتر بهرامی فره‌وشی ـ رئیس مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ـ در امر ویراستاری انتشارات این دانشگاه در خدمت آقای بختیار كه آن زمان در مصدر معاونت انتشارات دانشگاه تهران قرار داشت، همكاری كنم و بعدها در آستانۀ وقوع انقلاب كه برای او مضایقی پیش آوردند و ایشان برای مدتی از دانشكده ادبیات و علوم انسانی به كتابخانه مركزی مأمور شد، در فضایی كوچك كه نزدیك 25 سال در آن به اداره و سردبیری نشریۀ علوم كتابداری با نظر استاد بی‌بدیل ایرج افشار و مدیران پس از او اهتمام داشتم، آمد و رفت می‌كرد. پكی به سیگار می‌زد و فنجانی چاپی می‌نوشید و گفتگویی می‌كردیم و كمال صمیمیت را با هم داشتیم. پس از اتمام مأموریت و بازگشت به گروه ادبیات فارسی، به جز ساعات تدریسش، بیشتر اوقات حضور در دانشگاه را باز در همین دفتر سپری می‌كرد و گاهی دانشجویان خارجی را كه با ایشان رساله دكتری می‌گذراندند، راهنمایی می‌فرمود.

در جوار اتاقك مطالعه و كار من، اتاق‌های دیگری بود كه پژوهشگران و استادانی عمدتاً از دانشگاه تهران برای مدتی در اختیار می‌گرفتند كه دسترسی به منابع كتابخانه برایشان میسر باشد. نظیر زنده‌یادان دكتر عبدالحسین مشكوه‌الدینی، دكتر احمد تفضلی، دكتر علی‌محمد حق‌شناس، محمدتقی دانش‌پژوه، و شخصیت‌های دیگری چون استاد دكتر محمدعلی اسلامی ندوشن، دكتر جلیل تجلیل، دكتر علی‌اكبر خان‌محمدی، دكتر آذر آهنچی، دكتر محسن رهامی، دكتر تقی شامخی و كسان دیگر كه هر یك به لحاظ علمی و اخلاقی و ثمربخشی مثال‌زدنی بودند و بنده به اقتضای مسئولیت دیگرم كه مرتبط با مخازن نسخه‌های خطی و عكسهای تاریخی و تالار ایران‌شناسی و انتشارات و مشاورت كتابخانه بود، این توفیق را داشتم كه خدمتگزار افراد بنام و كمنام و گمنامی از همه طبقات علمی، دانشگاهی، حوزوی و پژوهشگران خارجی باشم كه نیازمند بودند از ذخایر دست نوشته‌ها و میراث كهن دانش‌ و فرهنگ و ادب ایران استفاده كنند و بعضاً به تصحیح برخی از آن میراث بپردازند و می‌كوشیدم حتی‌المقدور هر آن كس را كه طالب این میراث بود، بدون تشریفات و سختگیری‌های معمول، همراهی كنم و شادمان به كارشان بپردازند. در این میان خوشبختانه استاد مظفر بختیار یكی از افراد نسخه‌شناس و خط‌شناس برجسته‌ای بود كه همچون استاد محمدتقی دانش‌پژوه، گاهی مراجعان را در پرسش‌هایشان همراهی می‌كرد؛ چنان كه این صفت ممتاز در دادن زكات علمی و بی‌منت را روان‌شادان: دكتر عباس زریاب خویی، دكتر احمد تفضلی و دكتر یحیی ذكاء نیز دارا بودند كه یادشان گرامی باد.

دریغ و افسوس آن فضایی كه از ابتدای بنای ساختمان كتابخانه مركزی برای اقامت استادان پژوهشگر به نام «مركز پژوهش استادان»، تعبیه و اختصاص یافته بود، چند سالی است كه به تالار مطالعه عمومی و اتاق كاركنان تغییر شكل یافته و با یك خط، به آمد و رفت استادان كه موقعیتی بسیار مغتنم برای كتابخانه بود، پایان بخشیده‌اند.

از دكتر بختیار به سبب توانایی‌اش در ترجمه و نقد علمی آثار و به دلیل خلاقیت‌های ذهنی و مراوده صمیمانه‌ای كه با هم داشتیم، خواهش كردم كه به جمع شورای تحریریه كتابداری بپیوندد. خوشبختانه او مثل سایر اعضای تحریریه، باصفا و طویت خاطری كه داشت پذیرفت. مجموعه اعضا هر سه ماه یك بار، ساعت 11 تا 14 گرد هم می‌آمدیم و زمان پرفیضی را می‌گذرانیدیم. دكتر بختیار یكی از منظم‌‌ترین اعضا بود كه ابتدای وقت، می‌آمد و تا آخرین دقایق، حضور پرثمری داشت. اعضای تحریریه، فضلایی مشهور و استادانی بنام، پرتوان و صاحبنظر بودند كه بی‌مضایقه و بدون چشمداشتی، همراهی می‌كردند و حضورشان برای مجله و كتابخانه مركزی دانشگاه بسیار مغتنم بود. استاد دكتر سید جعفر شهیدی، دكتر سیدعلی مدرس موسوی‌بهبهانی، دكتر سید محمد‌مهدی جعفری، دكتر مظفر بختیار، دكتر محمد سرور مولایی، دكتر محمد سلیم اختر، دكتر علی اكبر عنایتی، دكتر جلیل تجلیل، دكتر مرتضی كوكبی، دكتر ماندانا صدیق بهزادی، استاد شیخ عبدالله نورانی و نگارندۀ این سطور، اعضای همیشگی این مجمع بودند. روانشاد دكتر شهیدی به وقت اذان، دقایقی را به اقامه نماز اختصاص می‌داد و در این امر، ‌وسواس چشمگیری داشت.

ویژگی‌ها

دكتر بختیار استادی آداب‌دان، شخصیتی عالم و آزاده، مصّنف و سخن‌سنجی باذوق، دوستی وفادار و مردی با فتوّت بود. از دانش تخصصی و عمومی، بهره‌های فراوان داشت و در تشخیص هنرهای خوشنویسی و كتاب‌آرایی و نگارگری و تذهیب و عناصر حجمی و معنوی فرهنگ و هنر ایران زمین سر‌آمد و استادی مسلم بود. مقام و منزلت رجال علم و ادب و سیاست و هنر ایران را خوب می‌شناخت و بخصوص در شناخت رجال عصر قاجار، تسلطی وافر داشت. به همین دلیل، مجموعه عكسهای تاریخی خاندان معیرالممالك را به توصیه ایشان برای دانشگاه تهران با مبلغ ناچیزی زیر نظارت مقوّمان مجلس شورا از مرحوم محمدعلی معیری كه در شناسایی برخی عكسها با ایشان استشاره داشتم، در فروردین ماه 1366 خریدیم و گنجینه عكسهای تاریخی و قدیمی كتابخانه مركزی و مركز استاد دانشگاه تهران غنا یافت. تهیه فهرست و معرفی مضامین این عكسها،‌ قدم دیگری بود كه توسط این‌جانب به پیشنهاد دانشگاه، تدوین شد و با عنوان «عكسهای قدیمی از رجال، مناظر، بناها و محیط اجتماعی ایران» در سلسه انتشارات دانشگاه به طبع رسید.

دكتر بختیار از تعّینات و وابستگی به مقامات و از شهوت شهرت و مجیزگویی و پرگویی به دور بود و تمایلی به شركت در مجالس و محافل نداشت. بی‌تكلف به دانشگاه رفت و آمد می‌كرد و ساده و فروتن، بی‌ادعا و مؤدب و كوتاه و سودمند سخن می‌گفت. شخصیتی موّقر و سربلند داشت و اگر طالب فیضی و دانشجو و پژوهشگری را می‌یافت كه افزودن دانشش، او را به كمال می‌رساند و احتمال خطا و نادرستكاری در او نمی‌رفت، از صرف وقت و دانش خود برایش مضایقه نمی‌كرد و عكس آن را هم مراقبت می‌كرد و اگر جستجوگری را هم می‌یافت كه با زبان روشن و منطق بی‌غرضانه در موضوعی با او صحبت می‌كرد، با تأمل می‌شنید و گوش می‌داد و با طمأنینه و نزاكت به تمام با عباراتی كوتاه، بهره می‌رساند. علاقه‌مند بود فرصتی پیش آورم و او را در سرایش هم ببینم و نوبتی خواست كه ابیاتی از ساقی‌نامۀ رضی‌الدین آرتیمانی را با مطلع: الهی به مستان میخانه‌ات/ به عقل آفرینان دیوانه‌ات، كه استاد آواز ایران اكبر گلپایگانی بسیار زیبا خوانده است، به ترنم و با تحریر بخوانم و نیز ابیاتی از عماد خراسانی با مطلع: عشق آتش بود و خانه خرابی دارد.

در فرصتی كه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در سال 1369 برای اعزام این دوست دانشمند برای تدریس زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه پكن پیش آورد، در جهت تشیید روابط مشترك فرهنگ ایران و چین و پژوهش‌های چین‌شناسی كوشید و به نشان درجۀ اول دانش و استادی ممتاز از دانشگاه پكن نائل گردید (1375). در آن مدت با بنده كه وابسته فرهنگی ایران در اسلام‌آباد پاكستان بودم (مصدر پیشین استاد دانشمند و فرهیخته‌ام دكتر محمدجعفر محجوب) مكاتبه داشت و دستخط‌های زیبا و درددل‌هایش از كم‌توجهی و ناهماهنگی مسئولان در كار توسعۀ زبان فارسی نزد من محفوظ است. دكتر بختیار محضر استادان بی‌بدیلی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، جلال‌الدین همایی، محمدتقی مدرس رضوی، دكتر محمدمعین، دكتر ابراهیم پورداوود، سیدمحمد فرزان، دكتر ذبیح‌الله صفا،‌ دكتر پرویز ناتل خانلری، دكتر حسین خطیبی، دكتر ماهیار نوابی، دكتر لطفعلی صورتگر، دكتر محمدجعفر محجوب، دكتر عبدالحسین زرین‌كوب و شخصیت‌های عالم و نام‌آور دیگری را درك كرده بود و از دانشجویان ممتاز استادان بزرگ ادبیات در مقاطع تحصیلی بود و حیف كه دانشكدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، آن طور كه شایستۀ استفاده از این گونه ذخایر علمی و سرمایه‌های انسانی باید باشد، توفیق لازم به دست نیاورد و معلوم نیست دانشجویان، حاصل این غبن و محرومیت و تاوان خسران زدگی را چگونه باید تحمل كنند!

منبع: روزنامه اطلاعات

!

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلید مقابل را فعال کنید

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612