ميراث مكتوب: چهاردهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، با عنوان بررسي تاريخچه مطالعات ايراني و مباحث متنپژوهي در پاكستان در تاريخ 24 تيرماه 83 در اين مركز برگزار شد.
در اين نشست مطرح شد كه از آقاي نوشاهي مقالات فاضلانه و كليدي فراواني گرفته شد و ديگر آنكه ايشان، تعداد زيادي كتاب يا به دانشنامه اهدا ميكردند و يا اگر خودشان احتياج داشتند و به امانت از جايي ميگرفتند، به ما ميدادند و بعد از اينكه از آن كپي ميگرفتيم و تبديل به كتاب ميكرديم، مجدداً به ايشان پس ميداديم و ايشان نيز به آن مراكز اعاده ميكردند.
دكتر نوشاهي هم گفت: آيا قصد داريد در دانشنامة شبهقاره ،تجديد نظري كنيد و چاپ دومي دربيايد؟
در پاسخ وي گفته شد كه صد درصد. چرا كه اگر چاپ اول دانشنامه، آن جلدي كه مربوط به آسياي ميانه بوده، ملاحظه فرموده باشيد، بسيار چاپ شتابزدهاي بود ، به همين دليل هم نقايص فراواني داشته است. بنابراين اگر چاپ دوم را ملاحظه كنيد ميبينيد كه بهكلي دانشنامه را تغيير دادهايم. به همين خاطر جلد دوم نزد خود ما اندكي از جلد اول رضايتبخشتر است كه اگر اهل فن هم همين نظر را داشته باشند، باعث خوشحالي ماست. در شبه قاره هم همينطور، جلد افغانستان را تجديد نظر كرديم، آن جلد دوم كه فرهنگ اصطلاحات و موضوعات و مضامين است را بدون تجديد نظر چاپ كرديم، اما قصد داريم جلد شبه قاره كه سه جلد از دانشنامه را به خود اختصاص داده، در سال آينده تجديد چاپ كنيم. اگر دانشنامه تا به حال مفيد بوده، مفيدتر خواهد شد.
دكتر نوشاهي با تاكيد بر اين مهم كه در مفيد بودن آن كه اصلاً شكي نيست، ادامه داد: من خود شاهدم كه در پاكستان و در دانشگاه پنجاب كه بيشتر رفت و آمد دارم، اولين منبع دانشجويان، دانشنامة شماست، اما در باب جلد اول كه مربوط به آسياي مركزي است، نكتهاي بايد اشاره بكنم و آن اين است كه، همانطور كه دورة تيموريان مهاجرت هايي از ايران به شبهقاره شده و به همان ميزان هم از توران به شبهقاره مهاجرت شده، شرح حال شعراي توران و مولوي كمتر در جلد اول شما آمده ، يعني آنهايي كه در شبه قاره بودند، اگر تجديد نظر شده و مدخلهايي براي آنها هم تهيه شود ،جامعتر خواهد شد.
دكتر احمد منزوي هم گفت:به نظر من، شما در اينكه كه زبان بومي، زبان ديگري بوده ، تجديد نظر كنيد. من ميگويم زبان فارسي، يك زبان معمول بازار هم بوده، چون در ديباچههايشان ميگويند كه اين كتاب به زبان اردو بود يا پنجابي و فلان لهجه بود و ما براي تعميم آن، آن را به فارسي درآورديم. پس معلوم ميشود كه اين زبان، زبان تعميم يافته بوده است.
دكتر نوشاهي پاسخ داد:زبان فارسي يك زبان فرهنگي شبهقاره بوده و مقولة فرهنگ مثل شعر و كتاب و مجلس و … را دربر داشته و يك زبان علمي هم بوده مثل نجوم و كيميا و طب و نظر من اين است كه زبان مردم جدا از آن زبان فرهنگيشان بوده است. همان طور كه مثلاً امروز من در خانه به زبان پنجابي كه زبان مادريام است ،حرف ميزنم ، ولي كارم همه به زبان اردو يا فارسي است، زيرا كه زبان اردو زبان ملي و فرهنگي است. در سراسر پاكستان هم چنين است يعني در خانه و خيابان به زبان ديگري حرف ميزنند ،ولي كارهايشان به زبان انگليسي و يا اردو است.
به نظر من پادشاهان تيموري خصوصاً وزراء و اميران ،آنها همگي از زبان فارسي حمايت ميكردند و كوشش ميكردند بهترين شعرا و اديبان را كه همگي فارسيدان بودند، در دربار جمع كنند و هركسي تلاش ميكرد دربار خود را از لحاظ سطح علمي بهتر نشان دهد.
دكتر ساكت نيز در اين نشست گفت: سؤال من اين است كه چرا با اين گستره و دامنة زبان و ادبيات فارسي كه درواقع خميرماية زبان اردو است و تاريخ افتخارآميز جذب شاعران ايراني بوسيله دربار تيموريان و ديگر شاهان آنجا و يا همين اواخر اقبال لاهوري كه به گفتة منتقدان- اگرچه زبان مادري او، زبان فارسي نبوده اما شعرش در زبان فارسي- قويتر از زبان مادري او يعني اردو است؟ با وجود اين شواهد عرض من اين است كه آيا ما غفلت كرديم و يا چه دستي در كار بود در كه زبان رسمي دوم در پاكستان ، عربي شد؟
در اين بين نظر ديگري هم مطرح شد: زبان اردو در پاكستان طبيعتاً ممكن است زبان اول باشد، ولي نميتوانيم بگوييم كه زبان دوم ،زبان عربي است، به لحاظ اينكه پاكستان كشور اسلامي است و ممكن است كه عربي از لحاظ دين و مذهب زبان دوم باشد.
دكتر نوشاهي هم اين گونه نظر داد: تا آنجا كه من اطلاع دارم، زبان ملي پاكستان اردو است و زبان رسمي انگليسي است و در آييننامه ،اسمي از عربي و فارسي نيست. همانطور كه فرموديد زبان عربي، زبان ديني شبهقاره پاكستان بوده و هست ،ام�’ا هيچ وقت زبان عربي مقبوليت زبان فارسي را نداشته و ندارد و باوجود حمايتي كه كشورهاي عربي ميكنند و كردهاند، ولي در بين مردم نفوذي نداشته و ندارد. آن كتابهايي كه از فارسي به عربي ترجمه شده، مترجم هميشه در مقدمه مينويسد كه مردم اينجا عربي را نميفهمند و اگر زبان دوم و جاافتادهاي بود ،نياز به ترجمه نداشت و عدة معدودي از فضلا عربي ميدانند،ولي در همان حال در كوچه و بازار ضربالمثلي فارسي يا شعري از حافظ و سعدي ميشنويد.
در اين نشست همچنين مطرح شد كه قبلاً در كلاس هاي ششم تا دهم در پاكستان، درس فارسي اختياري بوده و حال جاي آن عربي آمده و دو سال پيش اين مسئله را هم به اختيار دانشآموزان گذاردهاند كه عربي يا فارسي را انتخاب كنند. پس محدود به درس هاي اختياري دبيرستان است و نه در سطح كشور.
آقاي ذاكري هم بر اين باور است كه واقعاً شبه قاره هند ،حق بزرگي به گردن فارسي در ايران دارد. ما بهترين فرهنگ هاي فارسي قبل از قرن 20 را در هند داريم مثل جهانگيري و رشيدي و … . من گاهي مشكلات دقيق زبان را ميبينم كه در بهار عجم شرح داده و بسيار لذتبخش است كه كسي در هند چنين دقت كرده و اين لغات را درآورده و گاهي هنگام بررسي اشعار، بيشتر به اين فرهنگ هاي هندي مراجعه ميكنم و كار ديگر اينان حاشيهنويسي فارسي بر ديوان هاي شعرا بود و در اين حواشي نكاتي را لحاظ كردهاند كه كمتر مورد توجه بوده است و اگر كسي اين موارد را جمع كند، خود كتاب هاي بسيار جالبي ميشود.
دكتر نوشاهي در اين ارتباط گفت:تا سال 1970 يعني تا زمان تأسيس مركز تحقيقات فارسي ايران و پاكستان در اسلامآباد، 10 تا 15 جلد فهرست در پاكستان داشتيم. اما با تأسيس مركز و با آمدن دكتر تسبيحي يك نهضت فهرستنويسي و نسخهشناسي در پاكستان شروع شد. دكتر تسبيحي قريهها، روستاها، شهرها و شهرستانهاي پاكستان را گشتند و نسخه خطي را ديدند و گزارش ميدادند، سپس در ايران چاپ ميشد و نيز در كتابي به نام كتابخانة پاكستان چاپ كردند، اما بيشتر موارد كتابخانة شخصي است تا كتابخانه دولتي. در سال 1974 كه استاد منزوي به آنجا تشريف آوردند، برنامة فهرستنويسي به سطح گستردهتري آغاز شد و مخصوصاً در كتابخانه دولتي مثل موزة ملي پاكستان كه يكي از مخازن عظيم نسخ خطي در پاكستان است. اين چهارده سالي كه استاد منزوي آنجا بودند ،رونقي در فهرستنويسي پيدا شد و مركز هم حمايت ميكرد و ثمرة آن كار ، همان 14 جلد فهرست مشترك نسخة خطي فارسي پاكستان است كه من هميشه ميگويم كه اين كار در ايران هم نشده و حتي در هند هم ــ كه بزرگترين مخازن نسخ خطي در آنجا است ــ نشده و نيز در ماوراء النهر هم نشده ،بلكه اين افتخار نصيب پاكستان گرديده كه به لطف استاد منزوي و حمايت مركز تحقيقات فارسي پاكستان به انجام رسيده است.
در اين نشست گفته شد كه چون نگهداري نسخ خطي پرهزينه است، لذا دولت هند ميخواهد به هر طريقي گريبان خود را از دست نسخههاي فارسي خلاص كند. آيا اين وضعيت در پاكستان نيز هست؟
دكتر نوشاهي جواب داد:در پاكستان مثلاً موزة ملي پاكستان ــ كه نسخة خطي را ميخريد ــ بودجه مختصري در اختيار دارد، به طوري كه هر سال يك كتاب ميخرد و يا دانشگاه لاهور هم همينطور، اما خود دولت پاكستان توجه ويژهاي به اين مسأله ندارد ،چنانكه هزينهاي كلان براي خريد نسخ خطي يا براي حفظ نسخ اختصاص نميدهد و اين يك نوع بيتوجهي است ،مخصوصاً در اين ده سال اخير كه توجه به اقتصاد بيشتر شده ، به اين مسائل ، كمتر توجه شده است.