ناشر موظف است در کمتر از یک یا دو هفته نسخۀ متقاضی را اعم از دیجیتالی یا کاغذی، برای پایگاه آمازون بفرستد تا او به سرعت در اختیار خریدار قرار دهد. یعنی هر اثر جلد جلد بر اساس سفارش خریدار به صورت دیجیتالی منتشر می شود، مگر این که تقاضاها، در مدت اطلاع رسانی بالاتر از 500 نسخه باشد که در این حالت، کتاب به صورت چاپ افست تکثیر می شود، کاری که میراث مکتوب یک سالی است در خصوص کتب نایاب برای تجدید چاپ دوم و سوم آثار خود کرده و بسیار تجربۀ موفقی هم به دست آورده است.
اکنون لازم است، ساز و کارهایی تعریف شود که حقوق نشر برای پدیدآورنده و مؤسسۀ عرضه کننده از راه اینترنت، چه برای فروش نسخۀ دیجیتالی(رقومی) اثر، چه برای عرضۀ رایگان، محفوظ بماند و امکان پشتیبانی قانونی، هم از آن باشد، طبعاً نسخۀ کاغذی، صرفاً برای کسانی که متمایل به داشتن آن هستند ( یا تمایل به داشتن آن دارند)، تولید می گردد، کسانی که بودجه و جای نگهداری کتاب را دارند.
در این صورت مدیران فرهنگی، ناشران و مراکز علمی و دانشگاهی، می توانند خرج و برج کاغذ را مدیریت کرده، هرچند بحران حبس و حصر و بأس هم، مثل گذشته هیچ راه به جایی نخواهد برد.
شاید تولید مجلات و نشریات الکترونیکی، نخستین گام برای حذف کاغذ از گردونۀ فرهنگ مکتوب و حوزۀ صنعت نشر باشد. البته چاپ تعداد (50 تا 100 نسخه) برای کتابخانه های بزرگ کشور مفید است. رواج فرهنگ تولید و نشر کتاب هم براساس سفارش، می تواند گام بعدی برای مدیریت کاغذ و ترویج بیشتر استفاده از نسخه های دیجیتالی باشد.
حصر و منع، عامل صرفه جویی است؟
حرکت به این سو، امری است که گریزی ازآن نیست. سالهاست که تولید هزاران کتاب و عدم فروش به موقع آنها توسط ناشران و نگهداری آنها در انبارها، هزینه های هنگفتی را به ناشر تحمیل و میلیونها بند کاغذ بدین سان خمیر و یا به هدر می رود.
شرایط حصر و بأس، فرصتی است که راههای صرفه جویی جایگزین را، پیش رو می نهد و انسان را یاد این جمله حکیمانۀ سعدی می اندازد که: قدرعافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. طبع انسان چنین است تا مجبور نشود، تن به کار دیگری و راه نوتری نمی دهد. مدتهاست بحث بر سر استفاده از روش دیجیتال سازی و فروش نسخ رقومی آثار مطرح است، لیکن وقتی بلای گرانی کاغذ چون آوار بر سر صنعت نشر خراب می شود، – و البته که وزشی زود گذر است – اما باید رفته رفته، به راههای جایگزین اندیشیده شود و با هماهنگ شدن اوضاع زمانه، بایسته است که به حدّاقل استفاده از کاغذ بسنده گردد.
وامّا بعد التحریر: تأثیر و فایدۀ این یادداشتها
بنده پس از انتخابات، یادداشتی نوشتم با عنوان: پس کاغذ را دریابید که بازتاب خوبی داشت، اما مثل اکثر یادداشتها، فایده ای نداشت، چون بهای کاغذ پایین که نیامد هیچ، دو برابر هم شد. چه اگر بنا باشد حقیر دنبال سود و فایده باشد که باید تغییر شغل دهد. می نویسم: یکی برای این که انجام وظیفه کنم تا محکوم به سکوت در برابر آسیبها و نابرابریها نشوم و البته در بند آن هم نیستم که به قول حافظ «که نشنید یا شنید» و دیگر برای این که: بارها دیده ام و از زبان دوستانی شنیده ام که گفته اند: وقتی این نوشته ها را می خوانیم، با شما احساس همفکری و همدلی و همدردی می کنیم مانند آن یادداشت کذایی که مرحمت فرموده ما را مس کنید عنوانش بود. اما معتقدم یک اصل بسیار مهمی هست و آن این که چون خداوند متعال، عالم به خفیّات نیّات انسانهاست و مؤثر اصلی در کلّ کائنات است و به قول فلاسفه: «لامؤثر فی الوجود الاّ اللّه» پس بی شک هر سخن و هر نکته ای، تأثیر خود را در اهلش می گذارد، بله اهلش.
به هر حال کاغذ ارزان خواهد شد و باید وجودش را مغتنم شمرد و در حدّ ضرورت از آن بهره جست. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در بند کاغذ خواهیم بود، هرچند بندۀ خالق کاغذ هستیم. ان شاء الله.