ميراث مكتوب- هشتاد و چهارمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب با عنوان «رونمايي از كتاب اخبار ولاة خراسان» تاليف ابوعلي حسين بن احمد(قرن سوم و چهارم هجري) با شركت اساتيد، دانشجويان، محققان و پژوهشگران عرصة تاريخ، به ويژه تاريخ اسلام و ايران برگزار شد.
سخنرانان اين نشست كه در تاريخ چهار شنبه دوم آذرماه 90 در مجتمع باغ زيباي تهران برگزار شد، دكتر عبدالرحيم قنوات(استاد دانشگاه فردوسي مشهد)، علي بهراميان(پژوهشگر دايرة المعارف بزرگ اسلامي)، دكتر سيد جمال موسوي(استاد دانشگاه تهران) و دكتر محمدعلي كاظم بيكي(استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر اثر ) بودند كه به بحث درباره اثري پرداختند كه به تازگي از سوي ميرات مكتوب و به پژوهش و بازسازي دكتر محمد علي كاظمبيكي به زيور طبع آراسته شده است.
در ابتداي اين جلسه مدير عامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب، به رسم معمول و به عنوان ميزبان به خوش آمد گويي به ميهمانان، اساتيد، دانشجويان و محققان حاضر در جلسه پرداخت و در ادامه از استاد وارسته عزيزالله عطاردي نيشابوري، خراسان پژوه برجسته ياد كرد كه اكنون در سن 83 سالگي دچار كسالت و بيماري شده، اما به رغم مشكلاتشان همچنان امر تحقيق و پژوهش در زمينة تاريخ و فرهنگ خراسان را پي ميگيرند. دكتر اكبر ايراني، در ادامه ضمن آرزوي شفا و بهبودي براي اين استاد وارسته افزود: استاد عطاردي تاكنون براي يافتن هر آنچه مربوط به خراسان است، 5 بار به شبه قارة هند و پاكستان مسافرت كردهاند كه همه آنها از طريق مسافرت زميني بوده است. در راستاي اين كار، كتابخانههاي سه قاره آسيا، اروپا و آفريقا را بازديد كرده و فهارس و نسخ خطي آنها را بررسي كردهاند. ايشان در كتب خودنگاشت روايت عشقشان، خاطرنشان كردهاند كه صد و ده كتابخانۀ كشورهاي مختلف را ديدهاند و ميكروفيلم بيش از پانصد اثر از جمله عرفات العاشقين، التدوين في اخبار قزوين و غيره را اخذ و مورد بررسي و بهرهبرداري قرار داده است. استاد عطاردي علاوه بر چاپ 50 اثر، تاكنون 10 جلد فرهنگ خراسان را منتشر و تدوين 70 جلد ديگر را در دست دارد. آرزو مي كنم خداوند به ايشان توفيق و سلامتي اعطا فرمايند تا بتوانند باقيماندة آثار خراسان را شناسايي و عرضه كنند.
مديرعامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب در ادامه به موضوع اصلي نشست پرداخت و نكاتي را در اين باره خاطرنشان كرد و افزود: نسخههاي خطي، سرمايههاي، فكري، علمي و معنوي هر ملتي هستند، اما نسخههاي خطي فارسي و عربي حوزه فرهنگي ايران، به دليل كثرت، محتوا و غناي فرهنگي مايه افتخار و نماينده عظمت تمدن ايران و اسلامي است. در طول تاريخ پرآشوب اين كشور، بسياري از اين آثار دستخوش زوال و نيستي قرار گرفته و خبري از اصل آنها در دست نيست، اما خوشبختانه اخباري از آنها بيش و كم در كتابهاي بعدي ديده ميشود. ابننديم در قرن چهارم حدود هفت هزار كتاب را نام ميبرد كه تنها تعداد كمي از آنها به دست آمده، همين طور آثار شيعي، از اصول اربعمائة گرفته تا مدينةالعلم شيخ صدوق و بسياري از منابع بحارالانوار كه بعضاً پارهاي نقول و اقوالي از آنها در متون متأخر ياد شده است. طبعاً يكي از راههاي احياي متون كهن، بازسازي، گردآوري و پژوهش آنهاست. بيشك همانگونه كه بر كار تصحيح متون كهن، آثار و فوايد بسياري مترتب است، بر بازسازي نسخ خطي نيز مترتب است. در بازسازي هم وقتي تمام اقول و نقول يك متن در كنار يكديگر قرار ميگيرد و باهم سنجيده ميشود، اصل يا جعل بودن مطالب، الحاقي بودن و ميزان تصرف ايدئولوژيك كاتبان آشكار ميشود.
دكتر ايراني افزود: اين مركز از ابتدا با درك ضرورت بازسازي، در كنار تصحيح متون، بازسازي متون كهن را در برنامة كاري خود قرار داده است. ديوان ابيبكر خوارزمي، اولين كاري بود كه در ميراث مكتوب به همت آقاي حامد صدقي و در سال 75 بازسازي و منتشر شد.
وي ضمن اشاره به كتاب تاريخ نيشابور حاكم نيشابوري گفت كه سالهاست اين مركز، جمعآوري اقوال مربوط به تاريخ نيشابور را مورد توجه قرار داده كه آقاي علي رفيعي و عليمرد دشتي در حال انجام اين كار هستند.
دكتر ايراني در پايان، ضمن تبريك به دكتر كاظم بيگي، به خاطر اهتمام بليغي كه در گردآوري اخبار ولاة خراسان مبذول داشته، افزود: وقتي كاري چاپ ميشود، مورد انتقاد و بررسي نيز قرار ميگيرد. اگر امروز جامعه علمي و فرهنگي ما دچار سطحي نگري شده، بيشتر به خاطر اين است كه كسي به نقد توجه نميكند. طبعاً استادان حاضر در جلسه، اشكالات كار را همراه با محاسن كار يادآور خواهند شد. وي قبل اتمام صحبتهاي خود، از دانشجويان به خاطر حضور پررنگ در اين نشست علمي قدرداني ويژهاي كرد و ابراز ميدواري كرد كه در جلسات آتي هم شاهد حضور و شركت دانشجويان باشند.
سخنران بعدي نشست، علي بهراميان، پژوهشگر دائرة المعارف بزرگ اسلامي بود. مدير جلسه ضمن اشاره به ارزنده بودن تلاش دكتر كاظمبيكي در بازسازي كتاب اخبار ولاة خراسان، گفت: كساني كه با تاريخ سدههاي نخست و قرون سه و چهار اسلامي سروكار دارند، لابد در حين مطالعه كتابهايي مثل وفيات الاعيان ابنخلكان، در منابع فارسي مثل تاريخ گرديزي، به نام گرديزي برخوردند، اما اطلاعات درباره اين سلامي بسيار اندك است و همين اندك بودن بر ابهام موجود درباره سلامي ميافزايد. در دوران معاصر، فضل تقدم درباره اين سلامي يا به عبارتي سلاميها، به مرحوم محمد قزويني برميگردد و بعد از ايشان مرحوم فروزانفر و عباس اقبال، اما لازم بود كه يك صاحب همتي، نقلهاي برجاي مانده از اين كتاب را از كتابهاي مختلف جمعآوري بكند. همانطور كه اطلاع داريد تاريخ محلي ايران، به دو صورت قابل شناسايي است: يكي آن تواريخ محلي هستند كه در واقع حاصل فعاليت اصحاب حديث هستند. يعني كتابهايي مثل تاريخ جرجان و تاريخ اصفهان ابونعيم اصفهاني. اين نوع كتابها با هدف تاريخنگاري نگاشته نميشد. در واقع يك دفترچه راهنمايي بودند براي اصحاب حديث، تا اصحاب خودشان را در جاهاي مختلف شناسايي كنند و از اين طريق از جعل حديث جلوگيري كنند. اين نوع كتابها نيز البته يك الگويي داشتند و نويسنده معمولاً تا حدودي به تاريخ شهر ميپرداخت و فضايل منسوب بدان را بازگو ميكرد و بعد وارد موضوع اصلي يعني معرفي رجالي كه در آن شهر حديث نقل ميكردند. با توجه به اينكه از مقارن حمله مغول، قدرت اهل حديث رو به ضعف نهاد، اين نوع تاريخنگاري هم منسوخ شد و به همين دليل اغلب اين نوع كتابها امروز در دست نيستند و يا به صورت ناقص بر جاي ماندهاند، ولي از لحاظ گوناگون، كتابهاي فوقالعاده مهمي هستند.
وي ادامه داد: اما كتابهايي از نوع اخبار ولاة خراسان ازنوع ديگري هستند و از نوع تاريخ سياسي است. اگر شما الفهرست ابننديم را ملاحظه بكنيد، متوجه ميشويد كه در ذيل مدائني، ابوعبيد معمر بن مثني كتابهايي به نام كتاب خراسان يا فتوح خراسان يا از اين قبيل ميبينيد. با توجه به وابسته بودن خراسان به عراق از نظر سياسي در اين دورهها، اخبار خراسان براي عراقيها بسيار مهم بود و اهتمام در جمعآوري آن داشتند. در واقع از همان دورههاي نخستين كه اخباري درصدد جمع كردن اخبار برآمدند، اخبار ايالت خراسان مورد توجه بود. برهمين اساس شما در كتاب اخبار ولاة خراسان، ردپايي از اين اخباريها ميبينيد و دكتر كاظمبيكي در مقدمه كتاب در اين باره به تفصيل بحث كردهاند.
سخنران بعدي نشست دكترعبدالرحيم قنوات، استاد دانشگاه فردوسي مشهد بود. وي ابتدا با اشاره به رساله دكتري خودش دربارة تواريخ محلي ايران در هفت سده نخستين اسلامي، افزود: از همان موقع، با توجه به نقلقولهاي موجود در منابع درباره سلامي، معتقد بودم كه ميتوان بخشهاي زيادي از اين كتاب را بازسازي كرد.
دكتر قنوات در ادامه با اشاره به تأثير و تأثرات دو منطقه خراسان و طبرستان فرهنگي و تاريخي، در قرون اوليه اسلامي، ادامه داد كه كوششهاي دكتر كاظمبيگي دربارة كتاب اخبار ولاة دو بخش بوده است: يكي بخش مقدمة تحقيقي اثر و يك بخش هم قسمت بازسازي كتاب سلامي يا به قول ايشان سلاميها. زماني كه من قسمت اول و دوم كتاب را مطالعه كردم، احساس كردم با يك محقق جدي، دقيق، نكتهسنج و جستجوگر روبرو هستم و اثر تا حد زيادي خواننده – حتي خواننده متخصص را – به نظر من راضي ميكند و معتقدم كه كار ايشان الگو و معيار خوبي براي انجام كارهاي مشابه تاريخي ميتواند باشد. اين مطلب از اين لحاظ اهميت دارد كه متأسفانه وضعيت پژوهش در رشته تاريخ به سامان نيست و من گاهي كه در كلاسهاي درس در اين باره صحبت ميكنم، رشتة تاريخ را به باغي تشبيه ميكنم كه پرچين ندارد و خيليها بدون اجازه گرفتن وارد آن ميشوند، امري كه در رشتههاي ديگر كمتر شاهد آن هستيم، البته هيچ اشكالي ندارد كه همه بيايند و از محصولات باغ استفاده بكنند، اما متأسفانه گاهي كار به جاهايي ميكشد كه حق و حقوق باغبان ناديده گرفته ميشود. وي افزود: به همين دليل ما كم و بيش با آثاري روبرو هستيم كه به هيچ وجه راضي كننده نيست و با اصول و استانداردهاي تاريخ و تاريخنويسي فاصله دارند. معتقدم كارهايي از اين دست، كمك ميكند تا ما الگوي خوب و استانداردي از كارهاي علمي ارائه بدهيم و به ديگران هم بگوييم تحقيقات تاريخي آنچنان كه بعضيها فكر ميكنند، سهل و ساده نيست و به همين راحتي نيست كه با اندك مطالعهاي و با رديف كردن چند فيش پشت سر هم بتوان مقاله يا كتاب تاريخي نوشت. از اين بابت فكر ميكنم كه همه اهالي تاريخ بايد از آقاي دكتر كاظمبيكي ممنون و متشكر باشند.
سخنران بعدي اين نشست علمي، دكتر سيدجمال موسوي، استاد گروه تاريخ و تمدن ملل اسلامي دانشگاه تهران بود كه پس از تبريك به دكتر كاظمبيكي و انتشارات ميراث مكتوب به خاطر چاپ كتاب، به ارائه نكته نظرات و نقدهاي خود درباره اين اثر پرداخت و با اشاره به حساسيت و تعصب خاص دكتر كاظمبيگي به كار تحقيق و پژوهش گفت: مقدمۀ تحقيقي ايشان، به رغم ملاحظاتي كه دارم و خواهم گفت، واقعاً ارزشمند است و حتي پيش از اين من به آقاي دكتر كاظمبيكي به طنز كه هم شده باشد، گفتم كه شما پس از ابنخلدون صاحب مقدمه ثاني هستيد و اين مقدمه الگويي است براي كساني كه درصدد ورود به واديهاي پيچيده مشابهي هستند. در واقع اين گونه كارها را بايد به كار يك باستانشناس تشبيه كرد كه با احتياط بخشي از يك بنا و فسيل را پيدا ميكنند و درصدد بازسازي آن برميآيند و ايشان با توسل به شيوهاي در صدد بازسازي اثر سلامي برآمدند.
استاد دانشگاه تهران در ادامه ضمن اشاره به روشمند بودن مقدمه تحقيقي دكتر كاظمبيكي به ارائة نكته نظرات خود دربار آن پرداخت و ادامه داد: به رغم دلايلي كه دكتر كاظمبيكي درباره وجود دو يا سه سلامي ارائه دادهاند، اثبات اين فرضيه هنوز به دلايل بيشتري نيازمند است، البته دكتر كاظمبيكي در پايان مقدمه، به اين قضيه اشاره دارند كه اين مطلب به عنوان يك فرض مطرح شده، ولي گويا يك فرضيهاي است كه خيلي رويش تأكيد شده است.
اين استاد دانشگاه تهران در ادامه نقدهاي خود درباره كتاب، به بررسي قسمت دوم آن، يعني بخش بازسازي شده كتاب يرداخت كه متشكل از نود و چهار مستخرجه است. به گفته وي، به رغم اينكه در قسمت مقدمه، شيوه نامه و روش كار توضيح داده شده، اما در بخشهايي از كار بدان شيوه پايبند نماندهاند، لذا در جاهايي به نقل مستخرجاتي پرداختهاند كه انتساب آنها به سلامي تصريح نشده است.
ديگر سخنران نشست دكتر محمدعلي كاظمبيكي، به عنوان بازسازي كننده و پژوهشگر اثر بود. وي ضمن ابراز خوشحالي به خاطر حضور تعدادي از دانشجويان دانشگاه تهران، افزود: اميدوارم اين نشست و نشستهاي مشابه در تعميق روحيه نقد در دانشجويان مؤثر واقع افتد.
مصحح اثر به مطلبي دربارۀ آثار قبلي خود اشاره كرد و گفت: سالها پيش من يك مونوگراف نوشتم تحت عنوان قدرتهاي بزرگ و درياچه شاهي كه موضوع اين كتاب كشتيراني در درياچه اروميه استـ كه البته الان متأسفانه سالبه به انتفاء موضوع است!ـ و آن را به مردم آذربايجان تقديم كردم. همين امر باعث شد برخي از هموطنان آذري، من را آذربايجاني بدانند. بعد از مدتي يك مقالۀ مفصلي درباره راه گيلان نوشتم، باز به همين ترتيب، برخي از هموطنان گيلاني، من را گيلكي دانستند، حال اميدوارم كه هموطنان خراسانيما هم اين افتخار را به من بدهند كه من را هم از خودشان بدانند، چرا كه همه جاي ايران سراي من است.
دكتر كاظمبيكي در ادامه افزود: معتقدم كه كتاب اشكالات زيادي دارد و من هم بدان اذعان دارم. اين كتاب دو بخش دارد، كه تعدادي به بخش اول علاقهمند ميشوند و بخشي نيز به قسمت دوم. مطلبي مهمي در مقدمه كتاب بدان اشاره شده و بايد مورد توجه قرار بگيرد. به رغم اينكه مورخان بزرگي چون دينوري، ابنقتيبه و طبري بخشي از تاريخنگاري حوزة عراق محسوب ميشوند، اما تاريخنگاري محلي ايران لزوماً تابع عراق نيست. ظهور و گسترش آن مستقل بوده و مسيرش جداست و اگر هم مشاهبتهايي وجود دارد، به خاطر مشابه بودن منابع است، يعني عراقيها هم از منابع خراساني استفاده كردهاند كه عكس اين درست نيست. به بيان ديگر تاريخنگاري ايران آنگونه كه بايسته و شايسته است، مورد توجه قرار نگرفته است. نكته بعدي كه دوست دارم روي آن تأكيد بكنم اين است كه تاريخنگاري كلان ما- شامل تاريخنگاري عمومي و تواريخ دودماني و اختصاصي- با تواريخ محلي ما همخواني ندارد و متاسفانه، تواريخ محلي متقدم ما هيچ وقت مورد توجه قرار نميگيرند و در فاصله 4 قرن و 5 قرن، آثاري از اين نوع پديد آمده كه اكثراً به دست ما نرسيده است. بنابراين ما مراحل تكامل يافته اين تاريخنگاري را مثل تاريخ ابناسفنديار، فارسنامه، تاريخ قم و … ميبينيم، حالا قرعه فال به نام من ديوانه زدند … اين وسط حالا يكي پيدا شده و رفته سراغ قسمتي كه همه به راحتي از كنارش ميگذرند و بنده به اين قسمت توجه كردم. اين تأكيد من به خاطر اين است كه ما مراحلي را كه اين فن در ايران تكامل پيدا كرده، بهتر بشناسيم. نكته بعدي اين كه خوشبختانه ايران از لحاظ تاريخنگاري بسيار غني است. اروپا بايد خواب تاريخنگاري اسلامي را ببيند، چرا كه چنين چيزي را ندارند. در آنجا چنين تنوعي وجود ندارد. خودشان هم ميدانند، كتابهاي طبقات و… به اين صورت ندارند. پس ما زمينهاي براي پژوهش داريم كه اميدوارم دانشجوها بهتر از من اين راه را ادامه بدهند.
وي در مورد كتاب، كه اشكالاتي دارد، گفت: من هم ميپذيرم و در واقع نفر بعدي بايد آن را تكميلتر كند، اما اينكه چرا من از دو يا سه سلامي صحبت ميكنم، اگر ملاك تصريح اسم باشد، ما اين تصريح را در منابع ميبينيم، اگر بحثِ اعتبار منابعي باشند كه اين اسامي در آنها تصريح شده، من فكر نميكنم كه كسي بتواند بگويد كه كدام يك اعتبارش بيشتر از آن يكي است. اگر علي بن زيد بيهقي ميگويد كه سلامي در 300 ق از دنيا رفت، كه قزويني ميگويد نه، پس نسخ متقدمتر را چه كنيم؟ ابنالساعي هم همين سال 300 ق را ذكر ميكند. پس نميتوان آن را تصحيفي دانست كه در نسخ متأخر صورت گرفته باشد. روي نسخههاي متقدم هم اين عدد به همين صورت است. براي همين هم ما گمانه خودمان را براي ورود در بحث تغيير داديم، اما درباره ابوالعباس بايد بگويم من نگفتم كه او كتاب را نوشته!، بلكه گفتم كه او كتاب را تلخيص كرده است.
دكتر كاظمبيكي در ادامه به ارائه توضيحاتي درباره نكته نظرات ارائه شده توسط سخنرانان پيش از خود پرداخت و در پايان خاطر نشان شد كه تلاششان براي انجام اين مهم، كار يك يا دو سال نبوده، بلكه كار نيازمند به صبر و شكيبايي هست و در طول زمان، فيشها و يادداشتها گردآوري ميشود. ضمن آنكه بسياري از اطلاعات تاريخي در جاهايي است كه معمولاً اسم تاريخ ندارند و در تاريخ نبايد اين نوع منابع را از نظر دور داشت.
در پايان اين نشست علمي، به سؤالات حاضران در جلسه نيز پاسخ داده شد.