میراث مکتوب- ایرج افشار، مردی از تبار عشق به ایران بود؛ عاشقی خاموش اما پرشور که تمام عمرش را وقف پاسداری از واژهها، نسخهها و نشانههای این خاک کرد. او نه فقط یک پژوهشگر بلکه حافظ روح ایران بود. ایرج افشار با دقت و وسواسی علمی، هزاران نسخه خطی را شناسایی و فهرستنویسی کرد، اسناد تاریخی را گرد آورد و مجموعهای عظیم از یادداشتها و فهرستها بر جای گذاشت که امروز از منابع ارزشمند پژوهش در تاریخ، ادبیات و فرهنگ ایران به شمار میروند. آثار مکتوب او، اعم از تألیف، تصحیح و فهرستنگاری، بیش از صد عنوان کتاب و صدها مقاله را دربرمیگیرد.
به مناسبت ۱۶ مهر یکصدمین زادروز ایرج افشار با محمد افشینوفایی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و مدیر موقوفات دکتر محمود افشار گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
در ابتدا دربارۀ آثاری که از ایرج افشار در دست انتشار است بگویید. چه پژوهشهایی از ایشان مانده که بخواهید منتشر کنید؟
مقالات افشار قرار است در مجلدات مختلف موضوعبندی و چاپ شود. یادداشتها، فیشها و نامههای بسیاری از افشار و به افشار در دست است که هنوز منتشر نشده است. افشار به سبب مراودات علمی گستردهای که داشت نامهنگاریهای بسیار مفصلی با ایرانیان و فرنگیان اهل دانش و فرهنگ پیدا کرده بود. هزاران نامهای که از این ناموران از رهگذر نظم خاص افشار حفظ شده، بخش اعظم اوراق منتشرنشدۀ او را تشکیل میدهد. این نامهها بازتابدهندۀ تصویر واقعی بخشی از تاریخ فرهنگی و ادبی این مملکت است. بعضی کتابها هم هست که ناتمام مانده و در اختیار چند تن از همکاران افشار است. در سالهای بعد از درگذشت افشار تا امروز البته چندین کتاب از او یا اسناد مرتبط با او منتشر شده است؛ مانند سفینۀ بولونیا، جلد اوّل نامههای خاموشان، نامههای مجتبی مینوی و ایرج افشار، نامههای منوچهر ستوده و ایرج افشار، سفینه و بیاض و جنگ، هفتاد گفتار، فهرست چاپکردهها در سه جلد مفصل، نزهة العقول، بعضی از مجلدات مقالات تقیزاده و از همه مهمتر خاطرات افشار با نام این دفتر بی معنی. خوشبختانه آن کار قدرشناسانهای که افشار دربارۀ میراث علمی دانشمندانی چون تقیزاده و قزوینی و جمالزاده کرد تا حد زیادی توسط شاگردانش دربارۀ میراث علمی خود او به انجام رسیده است.
پارسینژاد، ایرج افشار، شفیعیکدکنی، جعفری، ابتهاج، محمد افشینوفایی (سال ۱۳۸۶)
ایرج افشار واسطهای میان تمام پژوهشگرانی بود که به ایران دلبسته بودند و در این زمینه پژوهش میکردند. بنیاد موقوفات افشار چقدر توانسته نگاه و راه ایرج افشار را ادامه دهد؟ از نگاه شما که در دانشگاه هستید و با پژوهشهای ایرانشناسی پیوندی دیرینه دارید آیا کتابهایی که از سوی بنیاد منتشر میشود توانسته در میان نسل جدید راه باز کند؟
بنیاد موقوفات دکتر افشار پس از درگذشت سرپرست دانشمندش، ایرج افشار، درست خطمشی او را دنبال کرده است. در روزگاری که هیچ نهاد دولتیای از پژوهشهای اصیل حمایت جدّی نمیکند این بنیاد خستگیناپذیر پناهگاه و امیدی شده برای دانشمندان درجۀ اول این مملکت و تمام کسانی که در دنیا برای عالم ایرانشناسی فعالیت دارند. بنیاد افشار افتخار ایران و ایرانی شده است و این همان چیزی است که افشار میخواست و رضایتش را جلب میکرد.
کتابهای انتشارات بنیاد در میان اهلش جا باز کرده است. یکی از معتبرترین مجموعههای ایرانشناسی در تمام دنیا همواره سلسلهای استوار بوده که انتشارات بنیاد طبق نیت واقف در تاریخ و جغرافیای ایرانزمین و زبان و ادب فارسی دری نشر داده است. زمانی که من انتشارات بنیاد را تحویل گرفتم صد و خردهای عنوان کتاب منتشر شده بود. حالا خوشبختانه با همکاری دوستان دانشمند و با حمایت اعضای شورای تولیت بنیاد و اعضای هیأت گزینش کتاب بنیاد که همه از بزرگان این مرز و بوم هستند از چهارصد عنوان گذشته و اگر بخت همچنان یار باشد تا چند ماه دیگر این تعداد به پانصد خواهد رسید. هر یک از اینها اغلب دو یا چند بار هم چاپ شده و بعضی چندین مجلّد است. این کارها در روزگاری انجام گرفته که تمام ناشرانی که در این حوزهها فعالیت داشتهاند تعطیل شده یا رو به تعطیلیاند. خوشبختانه در اکثر کرسیهای ایرانشناسی دنیا تمام یا بخش اعظم سلسله انتشارات بنیاد موقوفات افشار موجود است. طبعاً مخاطبان اصلی این کتابها مردم کوچه و بازار نیستند، هرچند ممکن است بعضی از اهل ذوق نیز از بسیاری از آنها بهرهمند شوند. این کتابها در درجۀ اول برای دانشگاهیان و اهل تحقیق و پژوهشهای اصیل است. نیت واقف بنیاد این بوده که اگر مثلاً در دعاوی ارضی با کشورهای دیگر به دادگاههای بینالمللی مراجعه کردیم تحقیقات جغرافیایی یا تاریخی آنها مرجع ما و دادگاه نباشد. تحقیقات دانشمندان بی غرضی که بنیاد از چاپ آنها حمایت میکند از مراجع باشد. دربارۀ تاریخ ایران تحقیقات اصیل منتشر شود نه آنها که آلوده به هزار غرض و مرض است و متأسفانه تعدادشان هم کم نیست. به زبان فارسی و آثار مربوط به آن بیشتر توجه شود، زیرا عامل اصلی وحدت ملی کشوری که از اقوام مختلف تشکیل یافته همین زبان فارسی است و از بختیاری ما سابقهای دیرین هم پشت آن است و ادبیاتی اصیل و قدرتمند دارد که در جهان کمنظیر است. پس باید از این امکانات استفاده کرد.
با توجه به اینکه سی دوره از جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی میگذرد جایگاه این جایزه در روزگار کنونی را چطور ارزیابی میکنید؟ میزان انعکاس آن چقدر است؟
اهدای این جایزه به تصمیم دکتر محمود افشار زیر نظر پسر دانشمندش، ایرج، برای تشویق نویسندگان و شاعران و دانشمندان در نظر گرفته شده است. دانشمندانی که با تألیف کتب و رسالات و مقالات به فارسی یا زبانهای دیگر به زبان فارسی یا تاریخ و جغرافیای ایران یک عمر خدمت کردهاند. اولین جایزه به انتخاب هیأت گزینش جایزۀ وقت، یعنی ایرج افشار و دکتر یحیی و دکتر اصغر مهدوی و دکتر جواد شیخالاسلامی و دکتر سید جعفر شهیدی، به نذیر احمد، دانشمند هندی، تعلق گرفت (۱۳۶۸) و افشار تا پایان زندگی پربار خود این جایزه را به هجده نفر ایرانشناس ایرانی و فرنگی از جمله غلامحسین یوسفی، سید محمد دبیرسیاقی، ظهورالدین احمد، کمالالدین عینی، باسورث، عبدالحسین زرینکوب، فریدون مشیری، ریچارد فرای، هانس دُبرَن، نجیب مایل هروی، دو فوشهکور، بدرالزمان قریب، فراگنر و پیهمونتسه اهدا کرد. بعد از افشار هم دوازده جایزۀ دیگر به شاعران و دانشمندانی مانند هوشنگ ابتهاج (سایه)، ژیلبر لازار، محمدرضا باطنی، پیر لکوک و بو اوتاس اهدا شده است. اعضای هیأت گزینش کتاب و جایزۀ فعلی از این قرارند: دکتر سید مصطفی محقق داماد، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، دکتر ژاله آموزگار، دکتر جلال خالقی مطلق، دکتر حسن انوری، دکتر فتحاللّه مجتبایی، دکتر محمود امیدسالار، کاوه بیات و بنده هم که ده سالی است در خدمت هستم. بعضی از افرادی که این جایزه را پذیرفتهاند هرگز از سوی نهادهای دیگر تقدیر نشدهاند و اگر هم این اتفاق میافتاد احتمالاً خودشان نمیپذیرفتند. اما به سبب اعتبار این جایزه تا کنون در خاطر ندارم کسی نپذیرفته باشد. برعکس، همه استقبال میکنند. جایزه هم، چنانکه افشار میپسندید، قالی ابریشمی دستباف هنرمندان نائین مزیّن به نام آن دانشمند و لوح تقدیر و پایزهای است که طی مراسم باشکوهی به فرد برگزیده اعطا میشود. وقتی این جایزه به ژیلبر لازار، دانشمند نامدار فرانسوی که آثار ارزشمندی مانند شکلگیری زبان فارسی و دستور زبان فارسی معاصر و زبان کهنترین متون نثر فارسی و… را تألیف کرده، تعلق گرفت جملهای گفت که هرگز از خاطر من نمیرود و این خود مرا بیشتر متوجه اهمیت این جایزه کرد. گفت «در طی این دهها سالی که به زبان فارسی و ایران خدمت کردهام نخستین بار است که ایرانیان یادی از من میکنند.» ما باید قدرشناسی خودمان را نسبت به کسانی که به میهن ما خدمت میکنند نشان دهیم و این جز آنکه خود فضیلتی برای خود ما خواهد بود باعث تشویق دیگران در خدمتگزاری خواهد شد. نیت بلند واقف را پسر دانشمندش جامۀ عمل پوشانید و خوشبختانه بعد از آنها هم دیگران این کار را ادامه دادهاند و امیدوارم بعد از ما هم تداوم داشته باشد. در کشور ما به صدها بنیاد مشابه بنیاد افشار نیاز است و متأسفانه این بنیاد تنهاست.
محمد افشینوفایی
اگر بخواهیم ایرج افشار را به نسل جدید معرفی کنیم، چه ویژگیای از او (عشق به کتاب، دقت در فهرستنگاری، اهمیت دادن به زبان فارسی، ایراندوستی و طبیعتگردی) باید پررنگتر برجسته شود؟
افشار چنانکه میدانید مجموعهای از همۀ اینها بود. عشق به ایران، دلبستگی عمیق به کتاب، تحقیقات ایرانی و فرهنگ ملی و طبیعتگردی خمیرۀ وجود افشار را سرشته بود. گردشهای طولانی با دوستان در جایجای ایران برایشان حکم تفرّج در بهشت را داشت. چشمههای جاری و بارندگیهای پیاپی و سرسبزی و خرّمی بیمثال دهکدۀ کوشکک پناهگاهشان بود. فعالیتهای علمی و کوهپیمایی و گلگشت در کاروانسراها و امامزادهها و گورستانها و بقعهها و قلعهها و خرابهها و کورهراههای وطن و دشتها و بیابانهایش خلاصۀ زندگیشان بود. بسیارخوان بود و بسیاردان. جاهطلبی علمی داشت. با فکر خدمت به زبان فارسی نفس میکشید. حتی اگر شعری را میپسندید آن بود که گمان داشت مایۀ نگاهبانی از زبان فارسی را دارد یا به وطن پرداخته است. به کار نیما اگر بی اعتقاد بود سببش آن بود که روش او را به نفع زبان فارسی نمیدانست. گویی همه چیز را از دریچۀ فایده و خدمت به زبان فارسی و ایران میدید و با همتی بلند عمر عزیزش را در این راه صرف کرد. به قول زندهیاد احسان یارشاطر اگر بخواهیم در قرن اخیر یک نفر را نام ببریم که مجموعاً بیشترین خدمات را به عالم ایرانشناسی کرده او ایرج افشار است. هرچند به نظر من خود یارشاطر را هم میشود در کنار افشار نام برد. شوق خدمت به ایران در تار و پودش تنیده شده بود. میهندوستیِ پرشور اما دور از تعصب سراسر وجود ایرج افشار را گرفته بود. وقتی اول بار در سی و دو سالگی به اروپا مسافرت کرد در نامهای از سوئیس به رفیق شفیقش منوچهر ستوده نوشت که با دیدن عکسهای کتاب سون هدین از ایران بوی شن کویر و پشکل شتر و لطف سخن واماندهترین دهاتیها و کویریهای خودمان را از هزار فرسنگ راه حس کرده و نمیداند خداوند خمیرهاش را با چه سرشته است که فرنگ به این خوبی و قشنگی و طنازی و دلآرایی و آراستگی و فراوانی و خوبی و دلگشایی و پرهنری به دل او نمیچسبد و هواخواه وطن با همان عمو حسینعلی و حاجی بابا و صادق ملارجب و مش شعبان و حتی گلباباست که در راه دیلمان سرشان را کلاه گذاشته است.
ایرج افشار
عشق به کتاب (که در حاشیۀ کتاب بسیار مینوشت) و مستندسازی یکی از ویژگیهای پراهمیت ایرج افشار بود که امروزه این نکته را کمتر بین پژوهشگران و ایرانشناسان میبینیم. آیا تأکید افشار بر مستندسازی و گردآوری منابع نقطۀ قوت کارهای او بود؟ و این مسأله باعث نمیشد نگاه تحلیلی و نظری در کار او کمرنگتر شود؟
افشار با نیت بلند و شوقی که به علم و عشقی که به کتاب و سند داشت هزاران سند را از دل تاریخ بیرون کشید و از فراموشی نجات داد و راه را برای مطالعات آیندگان باز کرد. خوب میدانست که تحلیلها باید مبنای درستی داشته باشند و وظیفه و تخصص هر پژوهشگری از دیگری متفاوت است. افشار در درجۀ اول به نجات این اسناد میاندیشید. چون میدانست اگر منتشر نشود در غبار زمان فراموش خواهد شد یا مانند بسیاری اسناد گذشتگان ما به ورطۀ نابودی میافتد. کسی بود که پیش از بسیاری از دانشمندان دیگر به اهمیت حفظ و انتشار اسناد پی برده بود. هرچند در نوشتههای متعدد افشار مطالب تحلیلی هم کم نیست. اما تحلیلهای با اصل و نسب و پشتوانه. سندشناس بود. نسخهپژوه بود. تاریخ را خیلی خوب میدانست؛ مخصوصاً به تاریخ قاجار دلبستگی وافری داشت. شناخت اجزای مختلف تاریخ را برای تاریخدان لازم میدانست. تاریخ را چون قالیچهای تصور میکرد که باید طرحها و رنگهای متعدد در آن به کار رود. تاریخ را مانند موزاییکی میپنداشت که با اجزای مختلف رنگ خوشتری میگیرد. خاطرات بسیاری از بزرگان را منتشر کرد تا حقایق تاریخی روشنتر شود. آرزو داشت روزی خاطرات حمامی و بقال و امثال آنها هم به دست آید تا خوان تاریخ ما مردمیتر و خواندنیتر و مفیدتر شود. پس با این انگیزهها اسناد مختلفی را با ارزشهای متفاوت به طبع رسانید.
ایرج افشار در کنار هوشنگ ابتهاج و شفیعی کدکنی و ایرج پارسینژاد و دوستان
احیا و تصحیح میراث مکتوب ویژگی دیگر ایرج افشار بود که برخی از استادان تاریخ بر این باورند آثاری که استاد به تصحیح آنها پرداخته است همانند روزنامۀ خاطرات عینالسلطنه نکتههایی ویژه از تاریخ روزگار قاجاریه را به تصویر میکشد که بسیار پراهمیت است. چرا امروزه تصحیح نسخههای خطی کاری کمارج شده است؟
افشار خوب میدانست که برای فهم درست از وضع حال و آینده باید گذشته را شناخت. خطاها را اصلاح کرد. فرهنگدوستی پرکار بود. در راه احیای متون فارسی رنجی عظیم برد و گنجی بینظیر برای ملت ایران فراهم آورد. کارنامۀ درخشانی از خود برجای گذاشت. نزدیک سیصد کتاب چاپ کرد. طی سالهای دراز سردبیر ده مجلۀ ماندگار بود. صدها مقاله و یادداشت نوشت. در تصحیح و احیای متون هدف آن است که متون از اغلاط و تصحیفات و تصرفاتی که به مرور زمان توسط کاتبان و دیگران در آنها پدید آمده اصلاح شود و حتی المقدور به صورتی نزدیک به نوشتۀ مولف در اختیار مخاطبان قرار بگیرد. اول باید نسخ پراکنده در کتابخانههای دنیا را جست و جو کرد و سپس با تحقیق آنها را شناخت و بر اساس قدمت میزان اعتبارشان را سنجید و از آنها بهره گرفت. باید رسمالخط کهن را دانست و با زبان و بیان مؤلف آشنا شد. واژههای گویشی را شناخت. مقدمه نوشت و تعلیقات و فهارس متعدد افزود. طبعاً این کارها رنج بسیاری دارد و از حوصلۀ اغلب امروزیان خارج است، اما انشابافی کاری ندارد و مد این روزگار هم هست و حوصله و تحقیق و وقت زیاد هم نمیخواهد و خیلی راحت میشود به اسم تحلیل آن را به خورد مردم داد و به آنان که برای تحقیقات اصیل زحمت میکشند تهمت عقبماندگی و گذشتهنگری زد و خود را نوگرا جلوه داد.
نمونهای از نامهنگاری ایرج افشار در مجله آینده
افشار در فهرستنگاری و نسخهشناسی شیوهای ویژه داشت. روش او چه تفاوتی با فهرستنگاری سنتی یا دانشگاهی در ایران و جهان داشت؟
افشار با سفرهای پژوهشی به غرب با کتابداری نوین آشنایی یافت و در بازگشت به وطن از این آموختهها بهره برد. سالها متون کتابداری را در دانشسرای عالی تدریس کرد. به سبب شناخت عمیق از کتابها و نسخههای خطی فهرستنگار بسیار موفقی شد و در شناخت نسخ خطی به مقامی ممتاز دست یافت. مقالات درخشانی که در این حوزه نوشته نشاندهندۀ این است که در تمام این حوزهها از پیشگامان بود. احاطۀ افشار به همراه بهرهوری از روشهای جدید به کار او رنگ و بویی خاص میدهد. فهرست چندین کتابخانۀ مهم در ایران و دنیا را نوشت. سفرهای پژوهشی متعددی کرد. گاه برای دیدن یک یا چند نسخه راههای درازی پیمود. میزان ارزش نسخ را بیش از هر کسی میفهمید. دوازده شماره نشریۀ نسخههای خطی را هم با همکاری دانشپژوه منتشر کرد.
جایگاه افشار در میان ایرانشناسان جهانی چگونه است؟ آیا او را میتوان پلی میان پژوهش ایرانی و پژوهش بینالمللی دانست یا بیشتر یک چهرۀ بومی باقی ماند؟
افشار با اغلب ناموران فرهنگی معاصرش حشر و نشر داشت و در ایرانشناسی یک شخصیت بینالمللی بود و بی هیچ مبالغهای نامدارترین ایرانشناس در میان غربیها و ایرانیها بود و این به دلیل نوع تحقیقاتش و اصالت آنها بود. ارتباط شصتسالهای که با مجامع بینالمللی داشت طبعاً روز به روز گستردهتر شده بود. اگر میدید مستشرقان بی غرضی دربارۀ ایران کار میکنند یاریگر آنها در تحقیقاتشان میشد. در نامهای دوست قدیمش ستوده برایش مینویسد که غربیها عمدتاً مغرض و جاسوس هستند و باید از ایشان فاصله گرفت. اما افشار پاسخ میدهد در عین اینکه باید مواظب حرکات و سکنات آنها بود و کارهای خود را هم مستقل و مجزا انجام داد مانعی برای شرکت در جلسات آنها و بعضی کمکهای لازم نمیبیند و از نشست و خاست برای آن کس که بیدارِ کارِ خودش باشد و کلاهش را محکم چسبیده باشد ضرری حاصل نخواهد نشد. در بسیاری از کنگرههای بینالمللی شرقشناسی حضور داشت و تشکیلات وسیع آنها را دید و بصیرت شخصی یافت.
احمد اقتداری، شفیعیکدکنی، ایرج افشار، محمد افشینوفایی (ایگل، اوشان ۱۳۸۷)
چه عواملی باعث شد ایرج افشار به یکی از محوریترین شخصیتها در کتابشناسی و ایرانشناسی تبدیل شود؟ پدرش چه تأثیری بر پژوهشهای ایرانشناسی او داشت؟
افشار به تاریخ و جغرافیای ایران، زبان فارسی، آثار نیاکان و گردآوری مواد گویشی و آداب و رسوم محلی سخت دلبسته بود و هرچه کرد در جهت تقویت اینها بود. سفرهای متعددی به گوشه و کنار ایران کرد تا فقط روی کاغذ ایرانشناس نباشد. به قول رفیق شفیقش، منوچهر ستوده، قلم را با قدم همعنان کرد. افشار پرتکاپو در قالب فرصتهای مطالعاتی به اکناف دنیا سفر کرد و ذخایر عظیمی از تجربه و دانش اندوخت.
پدر افشار باعث شد او در کودکی با بسیاری از بزرگان که به منزلشان رفت و آمد داشتند آشنا شود. اما بعد از این خودش بود که این روابط را مستحکم کرد و به اصطلاح خود را نشان داد. هجده نوزده ساله بود که مدیر داخلی مجلۀ آینده شد که دکتر افشار منتشر میکرد و آوازهای داشت. جمالزاده دوست قدیم دکتر افشار، ایرج افشار را ابوالکتاب مینامید. مجتبی مینوی رفیق دکتر افشار قدر کارها و زحمات ایرج را میدانست و بارها وی را ستود و با او همکاری علمی مشترک کرد. افشار همچنین به اللّهیار صالح خیلی نزدیک شد. این ارتباطها طبعاً در شکل دادن جهانبینی افشار و جهت بخشیدن به رویکردهای علمی و فرهنگی و پژوهشهای او مؤثر بوده است. به این ترتیب گوهر و جنمی را که از پدر و محیط خانواده برده بود تقویت کرد و با پشتکار و اراده و تلاش بسیار به حدّ اعلی رساند.
آناهید خزیر
منبع: ایبنا