میراث مکتوب – پس از انتشار مجلد ۲۱ دانشنامه جهان اسلام نقد و نظرهایی درباره این اثر پژوهشی از سوی برخی صاحبنظران و علاقه مندان صورت گرفت که از آن میان نوشته آقای محمد صحتی در شبکه های اجتماعی در فضای سایبر گردش و بازتاب بیشتری داشت.
نوشته ای که در پی می آید به قلم حسن طارمی، معاون علمی بنیاد دایرة المعارف اسلامی ناظر به یادداشت ایشان است.
یادداشت دوست فاضل، آقای محمد صحتی سردرودی دربارۀ دانشنامۀ جهان اسلام به مناسبت انتشار مجلد ۲۱، در شبکه های اجتماعی در فضای سایبر، اینجانب را بر آن داشت تا درباره فعالیت دانشنامه جهان اسلام به صورت گذرا نکاتی را مطرح کنم. مقدمتاً از اینکه آقای صحتی مجلد بیست و یکم دانشنامه را با نگاه انتقادی مرور کرده و نکاتی را تذکار داده اند باید خوشحال و از ایشان سپاسگزار باشیم. درست است که همکاران دانشنامه بنابر آن دارند تا آنجاکه میتوان حاصلی به دور از نقص و ضعف فراهم آورند، اما به تعبیر عماد کاتب اصفهانی «استیلاء النقص علی جملة البشر» مانع از بینقصی و بیغلطی میگردد و به همین دلیل از همان روز انتشار هر مجلد جدیدی همکاران دانشنامه، پیش از هر کس دیگر، آن را وارسی و اشتباهاتی را گوشزد یا اصلاحاتی را پیشنهاد میکنند؛ همه این تذکارات نیز در نسخهای مخصوص درج میشود تا در چاپهای بعد اعمال شود. آقای صحتی نیز که بنده برای ایشان به دلیل اهتمام ویژه به ادبیات ولایی و علوی و عاشورایی (مانند غدیریههای فارسی و امام علی در شعر فارسی) احترام وافر قائلم، اکنون به سراغ دانشنامه رفته و نکاتی را مطرح کردهاند؛ پس ما باید قدردان ایشان باشیم و موارد نقد ایشان را محلّ توجه قرار دهیم.
اما آنچه فرمودهاند برخی دربارۀ مجلد ۲۱ و برخی راجع به مجلدات پیشین و به طور کلی دانشنامه است. دربارۀ مجلد ۲۱ ظاهراً به نایکدستی مقالات و قاعدهمند نبودن صورت مدخلها انتقاد دارند؛ مثلاً شرححال یکی از فقهای بزرگ حوزۀ علمیۀ قم، آیتالله سیداحمد زنجانی، را مطول و دارای حشو تشخیص دادهاند و شرححال دو برادر عالم و مجتهد زنجانیِ ساکن تهران، حضرات آیات سیدابوالفضل و سیدرضا زنجانی را مختصر و مجمل یافتهاند. سپس این ناهمگونی را به ارزشداوری و نیز تبلیغ و ترویج کسان و سلطۀ سیاست نسبت دادهاند. همچنین به نظر ایشان باید به حمایت آیتالله زنجانی از آیتالله شریعتمداری اشاره میشد که نشدهاست. به یک ناهماهنگی هم که در ضبط صورت مدخل روی داده است التفات کردهاند؛ نام آیتالله سیدابوالفضل زنجانی بدون «سید» آمده و درنتیجه بین دو برادر فاصله افتاده است. نباید این اشتباه میشد، و اصلاح آن ضروری بود. دوستان ما در مرحله صفحهآرایی نهایی به این ناهماهنگی پی بردند اما پس از رایزنی و کنکاش در اطراف مسئله، به این نتیجه رسیدند که تغییری ندهند. البته اگر سید هم میآمد باز هم بین دو برادر فاصله بود.
از اینکه بگذریم، به نظر میرسد داوری آقای صحتی عزیز دربارۀ مقالات چندان قرین به صحت نباشد: ساماندهی دایرةالمعارف در قالب کار گروهی انجام میگیرد. در دانشنامۀ جهان اسلام شانزده گروه علمی، هر یک در حوزهای موضوعی مسئولیت فراهمآوری و بررسی محتوایی و علمی مقالات را برعهده دارند (دربارۀ مدخلگزینی بعداً توضیح خواهم داد). هر حوزه موضوعی نیز به زیرْموضوعهای تخصصی تقسیم میشود و برای هر زیرْموضوع (اصطلاحاً شاخۀ موضوعی) فردی با سابقه مقبول تحصیلی و تجربی و پژوهشی در آن موضوع، برای همکاری جذب میشود. برنامهریزی کلان دانشنامه، از حیث حجم کلی و معیارهای رتبهبندی و چند مؤلفه دیگر، در تعیین اندازۀ مقاله نقش اصلی را دارد و دربارۀ اجمال و تفصیل مطالب مقالات و ذکر یا عدم ذکر دادههای مختلف نیز بر همین اساس تصمیم میگیرند. بااینهمه، دور نیست که نکتهای مهم از قلم بیفتد؛ هرچند، چون همۀ مقالات پس از تألیف در فرایندی نسبتاً همهجانبهنگر صورت نهایی مییابند غالباً کاستیهای اساسی برطرف میشود. از میان سه شخصیت یادشده، دو تن به گروه فقه و حقوق و یک تن (مرحوم آیتالله حاجسیدرضا زنجانی) به حوزۀ مطالعات اسلام معاصر تعلق داشته و اشخاص متصدی کار با همان معیار که گفته آمد مقاله را تألیف و تدوین کردهاند. البته برتری جایگاه علمی و حوزوی آیتالله سیداحمد زنجانی بر دو بزرگوار دیگر بر کمتر کسی پوشیده است. خضوع علمی و سلوکی این دو عالم فقید نسبت به آن فقیه فرزانه شاهد گویای این سخن است. رحمةاللهعلیهم. اختلاف اندازۀ مقاله نیز عمدتاً بهدلیل اختلاف در تَعداد آثار علمی و ابتکاری و اقدامات و امثال آن بوده است، نه آنکه مؤلف یا گروهْ تعمدی غیرعلمی داشتهاند. از سوی دیگر، سیاست کلی دانشنامه پرهیز از ورود به مسائل کمثمر یا حاشیهساز یا اختلافانگیز است. مرحوم آیتالله زنجانی، فقیهی مرضیّالاطراف بود و در بسیاری از قضایای حوزۀ قم، خصوصاً پس از رحلت آیتالله بروجردی، نقش تعدیلکننده و تعیینکنندهای ایفا میکرد. ازاینرو، اولین جلسه علما برای مواجهه با برخی تصمیمات دستگاه سلطنت پهلوی، در منزل ایشان برگزار شد. در تأسیس دارالتبلیغ اسلامی نیز با توجه به پارهای مخالفتها و اعتراضات، چون ایشان با اصل اقدام موافق بود یا مخالف نبود، برای پیشگیری از خدشهدارشدن حرمت یک مرجع تقلید و حفظ شؤون حوزه علمیه، آن را تأیید کرد؛ همچنانکه در ماجرای تألیف کتاب شهید جاوید همین مشی اعتدالی را پیش گرفت. اما دانشنامه تا آنجا که ممکن است از پرداختن به این امور که اصل را فدای فرع میکند احتراز دارد. اشارات گذرا به دیدگاهها و اظهارنظرهای خاص آیتالله سیدابوالفضل موسوی زنجانی نیز بر پایۀ همین راهبرد تفسیر میشود، نه امر دیگر. اختلاف بین اعاظم علما در عصر مشروطه نیز در دانشنامه با همین سمتگیری مطرح شده و خواهد شد (برای نمونه < مقاله خراسانی، آخوند ملامحمدکاظم در جلد ۱۵). در شرححال فقها و رجال نامور معاصر، همچون حضرات آیات سیدابوالقاسم خویی و سیداحمد خوانساری و سیدمحمدتقی خوانساری و سیدمحمد روحانی و نیز مهندس مهدی بازرگان و پرویز ناتلخانلری و عباس زریاب و عبدالحسین زرینکوب همین اصل رعایت شدهاست. حال اگر آقای صحتی یک بار دیگر سه مقالۀ مذکور را مورد مداقه قرار دهند و با توجه به مجموعۀ مؤلفههای تعیینکننده حجم و با نظر به مقالههای مشابه (مثلاً شرححال مرحوم آیتالله حائری و دو فرزندش و نیز آیتالله حجت و آیتالله سیدمحمد بهبهانی) مواردی را که به نظر ایشان حذف آن اَوْلی است یا مواردی را که باید افزوده شود، مرقوم فرمایند قطعاً مدیران و مسئولان گروهها و شاخههای علمی پذیرای اظهارات ایشان خواهند بود.
میرسیم به انتقاداتِ راجع به دانشنامه:
نوشته اند مجموعۀ عناوین دانشنامه باید جامع و مانع باشد و این در دانشنامۀ جهان اسلام دیده نمی شود. ما در کبرای مسأله با ایشان اختلاف نداریم و بر همین اساس، از نخستین نهادهای تأسیسیِ دانشنامه، بخش مدخل گزینی بودهاست، اما رسیدن به صورت مطلوب و به تعبیر ایشان جامع و مانع بودن کاری بس دشوار است. تعریف قلمرو دانشنامه و تعیین اولویتها و سهم هر حوزۀ موضوعی در دانشنامه (مثلاً در دانشنامۀ جهان اسلام، مدخلهای راجع به ایران و شیعه، به دلیل انتشار این دانشنامه در ایران که مذهب غالب و رسمی آن شیعه است) و نیز کلِّ حجمِ برآورده شده (مثلاً ۵۰ مجلد وهر مجلد مشتمل بر دستکم ۳۰۰ مقاله)، مؤلفههای اصلی تأثیرگذار در انتخاب عناوین بوده اند. بر این اساس، مدخلها در همکاری تنگاتنگ گروههای علمی و بخش مدخل گزینی انتخاب و بررسی شده و نهایتاً با کسر و انکسار دلایل اثبات و نفی، قریب به ۵۰۰۰۰ عنوان در سه دسته مدخل اصلی و ارجاعی و محذوف جای گرفته اند. در مصداقهای این دسته بندی نیز به اعتبارات مختلف، گاه تجدیدنظر می شود. در حال حاضر حدود ۱۸۰۰۰ مدخل اصلی و قریب به ۷۰۰۰ مدخل ارجاعی و ۲۲۰۰۰ مدخل محذوف (با ذکر ادلّه) در مجموعۀ اسناد بخش مدخل دانشنامه ثبت و ضبط شدهاست. کتابی نیز حاوی روشهای نمره دهی برای هر مدخل در حوزههای موضوعی دانشنامه همراه با گزارش موضوعات و منابعِ مورد بررسی فراهم آمده که به زودی منتشر خواهد شد. البته در وبگاه دانشنامۀ جهان اسلام (rch.ac.ir) همۀ مدخلهای مصوبِ اصلی معرفی شده است. نقداً دربارۀ مدخلهای رقیه بنت الحسین و زمین و زمان و بادمجان و زایمان، اگر به دیدۀ دقت نگاه شود و مقالات را بخوانند، در درستی این انتخاب تردید نخواهند کرد. “تعریف” دانشنامه جهان اسلام چنین اقتضا می کند. اما مدخل رباب دختر امرؤالقیس همسر امام حسین علیه السلام، در بررسی مدخل در شمار محذوفها قرار گرفته است، منتها در مقالۀ حسین بن علی، بخش زنان و فرزندان، قریب یک ستون (ج۱۳، ص۴۰۳) به آن اختصاص یافته است. بنابراین درست آن بود که از رباب به حسین بن علی ارجاع میشد. از این تذکار ممنونیم و باید اصلاح کنیم. گفتنی است ایجاد ارتباط شبکه ایِ مدخل در داخل مقالات، یکی از امتیازات دانشنامۀ جهان اسلام است و دانشنامه در این راهبرد، بیش از هر دایرةالمعارفی از الگوی دایرةالمعارف فارسی مرحوم دکتر مصاحب پیروی کردهاست.
آقای صحتی مدخل مقالۀ «تبرّی» را نیز نقد کرده اند. دربارۀ مدخل، به عقیده ایشان، نیازی به استقلال مدخل نبوده و باید به «تولّی» ارجاع می شد. تبری از لوازم قطعی تولّی (به معنای قرار گرفتن در ولایت حق) است و خدای سبحان در قرآن شریف بر این دریافت بدیهی عقلی تأکید فرموده و ایمان به خدا را بدون تبری از دشمنان خدا ناممکن دانسته است. به دلیل همین تأکید قرآنی، که در آغاز مقالۀ تبرّی نیز گزارش آن آمده، بیشتر مذاهب اسلامی به تبرّی، به مثابۀ یک نشانه ایمانی، تصریح کرده و به تبع آن دربارۀ مصداقهای تبرّی نیز بحث کرده اند، تا آنجا که بحث «تبرّی» صبغۀ کلامی و سرگذشتی درخور مطالعه و بررسی یافته است. همین واقعیت، که در مقالۀ مذکور نیز منعکس است، دلیل استقلال مدخل شد.
تا اینجای کار یک بحث روشی است و چه بسا در دانشنامه ای دیگر ترجیح بر ارجاع باشد. اما ای کاش آقای صحتی به همین تذکار و پیشنهاد بسنده می کرد و وارد محتوا نمی شد. ایشان فردی صاحب قلم و اهل تتبع است و بعید می نماید فیاض لاهیجی، حکیم و متکلم قرن یازدهم و داماد صدرالمتألهین و خالق آثاری چون شوارق الالهام و گوهر مراد را نشناسد و او را شاعر عصر صفوی لقب دهد. کتاب سرمایۀ ایمان خلاصه گوهر مراد و ضمناً حاوی نکاتی بدیع است. وجه انتقاد از ارجاع به اعتقادات صدوق نیز بر بنده معلوم نشد؛ موضوع و محتوای «باب الاعتقاد فی الظالمین» روشن است و هرکس مراجعه کند می داند که صدوق در آن باب چه اظهاراتی کرده است. خوب بود آقای صحتی آن چند صفحه را از نظر میگذراندند و از نحوۀ ورود و خروج شیخ فقیه به موضوع باخبر می شدند؛ فواید دیگری هم، البته داشت. از قضا مطالب این باب محل تأیید کامل شیخ مفید علیه الرحمه بوده و نیازی به استدراک یا تصحیح و امثال آن ندیده است. این درباره دو تا از منابع مقاله. اما محتوا: نخستین جمله نقد مذکور این است: «عجبا این که در توصیف یا تبلیغ آن (یعنی تبرّی) با تأکید گفته شدهاست شیعیان آن را از فروع دین و از واجبات دانسته اند و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنان و بیزاری جستن از دشمنان بیان کرده اند… . با مراجعه معلوم شد در کتاب اعتقادات صدوق چنین چیزی یافت نمیشود». کسی که این عبارات را میبیند علیالقاعده اینطور درمییابد که مقاله تبرّی حاوی بیان آموزه تبرّی نزد شیعیان است، مبتنی بر دو منبع، یکی شیخصدوق که در استناد به او خطا شده و دیگری هم که نویسندهاش شاعر است و فاقد اعتبار. برای آنکه داوری درست انجام گیرد، بهتر است مروری سریع بر این مقاله داشته باشیم.
مقاله تبرّی در ۴/۵ ستون (معادل ۱۷۰۰ کلمه) و مبتنی بر حدود ۵۰ منبع نوشته شدهاست. مؤلف آن آقای پرویز سلمانی و آن مدخل متعلق به گروه کلام است. معرف مقاله چنین است: «اصطلاحی کلامی و از آموزههای اعتقادی و رفتاری دینی، بهویژه نزد شیعیان و برخی فرقههای اسلامی بهمعنای دوری جستن از دشمنان خدا». سپس پیکره مقاله آغاز میشود. ابتدا بحث واژگانی و مبانی قرآنی آمده و متعاقب آن گفته شده که «بیشتر فرقهها و مذاهب اسلامی معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی آن نداشتهاند، ولی درخصوص مصداق دشمنی خدا اختلافاتی پیدا کردهاند». در ادامه این سخن، آرای مذاهب اسلامی درباره پیروان مذاهب دیگر (مثلاً اهل سنّت درباره رافضیان، خوارج درباره امام علی علیهالسلام و عثمان) بهاجمال گزارش شدهاست (تا اینجا ۱/۵ ستون). آنگاه گفته شدهاست: «شیعیان تبرّی را همراه با تولّی جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنیکردن با دشمنان اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان یاد کردهاند». از این پس اهمیت اصل امامت منصوص نزد شیعه را بازگفته و به استناد شیخصدوق در اعتقادات، ممانعت از تحقق این امامت را که «دنباله رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام (یعنی دین خدا) است» مصداق دشمنی با خدا (به تعبیر صدوق: ظلم) معرفی کرده و نتیجه گرفتهاست که تبرّی از این دشمنان واجب است (شیخصدوق دوبار بر وجوب برائت از ظالمان تصریح کردهاست). آنگاه پس از نقل دلایل متعدد حدیثی و تاریخی، این نکته را یادآور شده که «از نظر شیعیان، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبری باشد»، بلکه فقط کسانی را که «نَصْب عداوت» کردهاند شامل میشود (مجموعاً یک ستون و چند سطر). گزارش رأی خوارج در وجوب تبرّی از عثمان و علی و تبرّیجویی آنان از فرقههای مختلف، تلاش معاویه برای ترویج و تثبیت تبرّی از علی علیهالسلام در شهرهای اسلامی که تا زمان عمربن عبدالعزیز ادامه یافت، رفتارهای مشابه برخی خلفای عباسی، تبرّیجوییهای پیروان برخی مذاهب از شیعیان و حمله وهابیان به شهرهای نجف و کربلا و تخریب مزارات و قبور به استناد اصل تبرّی، بخش دیگری از مقاله (یک ستون و اندی) است. آخرین بخش مقاله (نیم ستون) اختصاص دارد به بیان سیره عالمان شیعه از دیرباز تا دوره معاصر در این مقوله و تأکید آنان بر «احتراز از هرگونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی». آیا این همه، مؤیدِ احتراز از ارزشداوری در دانشنامه جهان اسلام نیست؟ تصور حقیر این است که آقای صحتی فرصت مطالعه دقیق همه مقاله را نیافته و به خوانشی سریع بسنده کردهاست. اگر ایشان در این یادداشت خود به مخاطبانش توصیه میکرد اصل مقاله را مطالعه کنند حتی نیازی به درج آن چند سطر شبههآفرین هم نداشت. این مقاله همراه با بخش اعظم مقالات دانشنامه در وبگاه بنیاد دایرةالمعارف اسلامی در دسترس است.
فرجام سخن. اعضای علمی دانشنامه جهان اسلام و به نیابت از آنان، اینجانب، مشتاق خواندن و شنیدن نقدهای اهل نظریم و البته، بنابر آن نداریم به هر اظهارنظری پاسخ دهیم؛ نه فرصتی برای این کار هست و نه ضرورتی ایجاب میکند. توضیحاتِ پیشگفته نیز صرفاً به انگیزه تشکر و رفع ابهام صورت گرفت. البته، مایلم به دوست فاضل خود، آقای صحتی، این دقیقه را گوشزد کنم که یادداشت ایشان برخی فرصتطلبان را به وجد آورد تا بتوانند عقدهای را که بیش از پانزده سال در دل داشتند بگشایند و چون اجازه همکاری با این مرکز را نیافته بودند، زبان عتاب و طعن را بهکار گیرند و نهادهایی را که در ترویج وتثبیت سنّت علمی و پژوهشی و انتقال دستاوردهای متقدمان به نسل جدید کوشیدهاند، به باد سخره گیرند. لاف در غربت زدن هم هنری است! در هرصورت، باید مراقب باشیم که تهیمایگان و کاسبکاران میدانداری نکنند. حسن طارمی
یادداشت محمد صحتی سردرودی را در ادامه می خوانید:
نگاهی به دانشنامه جهان اسلام
جلد 21 آن که شامل مدخلهای ری تا زیارت می گردد یک ماهی میشود که به بازار آمده است ما نیز هفته پیش با مرور و مطالعه برخی از مداخلش آن را کنار گذاشته بودیم تا این که امروز برای تحقیقی که مدتهاست در مقوله برائت و تبرّی دارم به جلد ششم آن رسیدم و با کمال تعجب دیدم که تبرّی را مستقل انگاشته و برای آن مدخلی باز کرده اند حال آن که با توجه به معنای آن و طبق معمولی که در موارد مشابه داشته اند بایسته بود ارجاع آن را به تولّی بسنده می دیدند.
عجیبتر این که در توصیف یا تبلیغ آن با تأکید گفته شده است شیعیان آن را از فروع دین و از واجبات دانسته اند و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنان و بیزاری جستن از دشمنان بیان کرده اند و مستندی که بر این ادعا آورده اند ارجاع به اعتقادات شیخ صدوق و سرمایه ایمان نوشته ی یکی از شاعران عصر صفویه _ یعنی فیاض لاهیجی _ است که با مراجعه معلوم شد در کتاب الاعتقادات شیخ صدوق چنین چیزی یافت نمی شود حالیا که شیخ پس از برائت از غلات و مفوضه در ذیل عنوانِ « باب الاعتقاد فی الظالمین » می نویسد : « والبرائة منهم واجبة/دوری جستن از ستمگران واجب است » دیگر از فروع دین ولو به اشارتی هرگز سخن نمی گوید(نگا: الاعتقادات ، تحقیق مؤسسه امام هادی/ ص326 و نیز چاپ هزاره ی شیخ مفید).البته به سرمایه ایمانِ فیاض لاهیجی دست نیافتم تا چند و چون آن را ببینیم.
به هرحال توقعی که از کتابهای مرجع می رود برخی گفته میشود:
1 . جامع افراد و مانع اغیار بودن است که هیچ یک از این دو در دانشنامه جهان اسلام دیده نمی شود، با این که برای بادمجان و زایمان و زمین و زمان مداخل مستقلی باز شده یا این که در دو جلد پیشین رباب ( یکی از آلات موسیقی) مستقلا مدخلی یافته است از رباب بنت امروء القیس ( زن امام حسین ) هرگز ولو با ارجاع خبری نیست و در عوض «رقیه بنت الحسین» مدخل مستقلی دارد!
2مستندات و منابع کافی برای هر مدخل آوردن که در بسیاری از مداخل این مهم هم دیده نمیشود که گاهی از کافی هم چشم بپوشیم حتی منابع لازم و مربوط نمی بینیم ، برای نمونه به ذیل دو مدخل نامبرده (تبری و رقیه ) مراجعه شود.
3 . تحقیق و دقت لازم که در بسیاری از مداخل به کیمیا می ماند (ر.ک: برای نمونه همان دو مدخل پیشین و ادامه ی این مقال(.
4 . گریز از ارزشداوری با اجتناب از تبلیغ و ترویج عقیده ی خاص یا کسان مخصوص است که می تواند دانشنامه را در خور نام و عنوانش سازد. سوگمندانه این اصل گاهی حتی به صورت صریح و ناشیانه زیرپاگداشته شده است کافی است تا در همین جلد بیست و یک به «زنجانی،سیداحمد» مراجعه و با «زنجانی،ابوالفضل»و«زنجانی،سیدرضا» و دیگران سنجیده شود که اولی با حشو زاید و… اما دومی و سومی به اختصار و اجمال برگزار شده اند و علت این کار چیزی نیست که برای خواص پوشیده باشد…
5 . اجتناب از سلطه سیاست و سیاست مسلط اصل دیگری است که اگر به اندازه لازم رعایت نشود کار را تا حد بیانیه هایی حزبی و جناحی فرو می کاهد ، در این مورد مهم هم مراجعه به عناوین زنجانیها بسنده است که حتی با تعمدی که در تطویلِ «زنجانی،سیداحمد» دیده میشود هرگز به حمایت ایشان از آیت الله شریعتمداری اشارتی نشده است و قس علی هذا باب فعلل و تفعلل.
جالب این که درهمین مثال ، برادران زنجانیها با فاصله ی بسیار اندکی
یکی«سید»(زنجانی،سیدرضا) و دیگری بدون آن (زنجانی،ابوالفضل) عنوان شده اند بی آن که حتی توجیه یا توضیحی آورده باشند! و این رشته سر دراز دارد که گفت :
در این مشهد سخن بسیار دارم
ولیکن وحشت از گفتار دارم
محمد صحتی سردرودی/19 / 11 / 95 / قم.