میراث مکتوب- نشست «بررسی روایی – تاریخی مقتل الحسین ابی مخنف» با سخنرانی دکتر علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ از سوی موسسه نیمروز برگزار شد.
بهرامیان گفت: کسانی که در حوزه تاریخ اسلام مطالعاتی دارند، طبعا با نام ابومخنف و تالیفاتش آشنا هشتند به ویژه با آثار برجسته به جای مانده از تاریخنگاری اسلامی که سابقه نگارش آنها به قرن سوم میرسد همچون «انساب الاشراف» بلاذری و «فتوح البلدان» و بعد «تاریخ الامم و الملوک» ابوجعفربن محمد بن جریر طبری متوفی در 310 ه.ق. به طور خیلی گستردهای این دو نفر از آثار ابومخنف در تالیفات خودشان نقل کردند.
وی افزود: از ابومخنف متن مستقلی در دست نداریم که بتوانیم بگوییم از او به دست ما رسیده است. هر چند بر اساس نشانههایی میتوان گفت تا چند قرن بعد هم از جمله ابن الندیم که کتاب الفهرستش را تقریبا سال 377 مشغول تالیف آن بوده نامی از ابومخنف به میان میآورد و فهرستی از آثار او که به دست ابن الندیم رسیده بود، (به هر حال به نحوی از آن اطلاع پیدا کرده بود) در کتاب الفهرست خود ذکر کرده است.
او ادامه داد: در الفهرست ابن الندیم سی چهل جلد کتاب از ابومخنف نام برده شده است. البته فرد دیگری که میتوانیم از او یاد کنیم که فهرستی از آثار ابومخنف به ما داده و با آنچه ابنالندیم ذکر کرده است، تفاوت دارد، ابوالعباس احمد نجاشی است، فهرستنگار بزرگ شیعی که فهرست آثارش به نام ابومخنف اشتراک زیادی با فهرست ابنالندیم دارد اما در بعضی موارد اختلافاتی دیده میشود.
عضو شورای عالی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی اظهار کرد: اطلاعات درباره ابومخنف بسیار اندک است. به این شکل هم نیست که در روزگار ما اطلاعات اندکی از او در دسترس باشد. از مجموع نشانهها این طور به نظر میرسد که حتی در روزگاران گذشته خیلی دور هم اطلاعات درباره او اندک بوده است، هر چند ابنالندیم هم شیوهاش به این شکل نبوده است که شرح حال مفصلی از مولفان به دست بدهد اما به هر حال درباره ابن اسحاق، مدائنی و واقدی اطلاعاتی را منعکس کرده اما در رابطه با ابومخنف جزء یکی دو سطر اطلاعاتی به ما نمیدهد و حتی تاریخ وفاتش را در نسخهای که از الفهرست موجود است، خالی مانده است! گویی در نسخهای که ابنیاقوت از این کتاب در دست داشته، جای وفات را یا دیگری پر کرده یا خود ابنالندیم برداشته است.
بهرامیان گفت: به هر حال اطلاعاتی که از ابومخنف داریم بسیار اندک و برآمده از آثاری است که از او در دسترس داریم. آثاری که در تالیفات دیگران جای داده شده است. لذا این کار داوری درباره او را از هر لحاظ دشوار میکند. لیکن میراث تاریخنگاری ابومخنف بسیار گسترده و برجسته و البته غالبا شامل وقایعی است که در کوفه میگذرد و کمتر در بصره. او کتابهایی درباره فتوح خراسان و عراق و… داشته است اما آن چیزی که در آثارش خیلی اهمیت دارد، درباره حوادثی به طور عمده در کوفه نوشته است. آنچه که در این رابطه از او بر جای مانده 100 سال از حوادث کوفه را در برمیگیرد.
او ادامه داد: این میراثی که از او بر جای مانده است برای تاریخنگاران بعدی مانند بلاذری و طبری بسیار قابل توجه بوده که در آثار خودشان از آن نقل کردهاند. البته استفاده از آثار ابومخنف منحصر به این دو تاریخنگار نیست. طبیعتا کسان دیگری از جمله محمدبن سعد، واقدی و ابناعصم نیز از آثارش بهره بردند. هر چند شیوه استفاده آنها متفاوت است اگرچه بهترین شیوه استفاده از آثار ابومخنف به یک نحوی در آثار طبری بهتر به کاربرده شده است. به این دلیل که بلاذری هم از ابومخنف نقل میکند به شیوه خودش، به این شکل که سندهای ابومخنف را نقل نمیکند. اگرچه ما میدانیم ابومخنف از نسل پیش از خودش که در حوادث مختلف شاهد عینی بودند یا به یک یا دو واسطه از شاهد عینی روایت میکنند از آنها در آثار خودش نام برده و مثل طریقه محدثین اخبار و وقایع را نقل کرده است.
این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: متاسفانه بلاذری یا این اسناد را روایت نکرده یا از اواسط آن جا انداخته است و گاهی حتی پا را فراتر گذاشته و فقط به کلمه (قالوا) اکتفا کرده است. خوشبختانه طبری در روایتهای مختلف تا حد زیادی اسناد ابومخنف را حفظ و نقل کرده است. به این دلیل که طبری فقیه روایتگر، مفسر و اندیشمند بزرگی بود و طبیعی است به ارزش اَسنادی و اِسنادی روایتها بیشتر پی میبرد تا فردی مانند بلاذری که در کارهای دیوانی مشغول بود. بنابراین میتوان گفت میراث تاریخنگاری ابومخنف در تاریخ طبری نقل شده بسیار ارزشمند است و کسان دیگری هم که از او در آثار خودشان نقل کردند، مثل ابن اعصم و دیگران میشود تشخیص داد که چه قدر احیانا روایتها را کم و زیاد کردند یا اخبار را درهم آمیختند.
بهرامیان گفت: عمده شهرت ابومخنف شاید بتوان گفت در طول تاریخ و قسمتی از آن در روزگار ما تالیف کتابی است که به واقعه کربلا اختصاص داد. از اسامی و اسنادی که طبری و بلاذری از او نقل کردند، مشخص است که او طرح بزرگی برای تاریخنگاری داشته که آنها را در آن طرح گنجانده بود. در میان نکتهای که باید عرض کنم نه تنها درباره ابومخنف بلکه درباره طبقه بعد از او و طبقه معاصر با او هم خیلی قابل توجه است. ابومخنف در تالیف تاریخ ترتیب موضوع برایش مهم بوده است مثل «مقتل الحسین» و حجر بن عدی و المختاربن ابی اُبی، کتاب الحکمین، زید بن علی به عبارتی او مواد خام تاریخی قبل از خودش را به نحوی داشته است که آنها را در موضوعاتی میگنجاند.
او افزود: برای مثال او موضوع شهادت سیدالشهداء را در نظر میگرفت و اخباری که از واقعه کربلا به دستش میرسید ذیل مقتلالحسین نقل کرده است. البته ما کتاب او را به طور اختصاصی در دست نداریم که بدانیم دقیقا از کجا آغاز و به کجا ختم کرده است. روایت ابومخنف از «مقتل الحسین» را طبری و دیگران به شیوه خودشان نقل کردند. شیوه روایت طبری و بلاذری از «مقتل الحسین» ابومخنف باعث شده که ما دچار گستگی میان حوادث بشویم. به ویژه اینکه فردی مانند طبری گاهی روایت ابومخنف را قطع میکند و ناچار روایت دیگران را هم میآورد. شاید افرادی مانند بلاذری و طبری در زمان خودشان فکر نمیکردند که قرار است که آثار ابومخنف از بین برود و در دست آیندگان نباشد. آنها تصور میکردند که آثار ابومخنف هم در دسترس خواهد بود و هر کس بخواهد اصل روایت را بخواند میتواند به آثار ابومخنف مراجعه کند.
این پژوهشگر تاریخ بیان کرد: به نظر میرسد ابومخنف نخستین کسی است که حوادث کربلا را که یکی از مهمترین رویدادهای سال 61 هجری است گردآوری کرده و در مقتل الحسین منعکس کرده است. اگرچه از اسنادی که طبری از او نقل میکند پیداست که افرادی بودند قبل از ابومخنف اخبار کوفه و کربلا را به نحوی نگه میداشتند که به احتمال زیاد ابومخنف به این روایتها دست پیدا کرده و آنها را انعکاس داده است.
منبع: ایبنا