ميراث مكتوب : در نشست بررسي آثار و آراي قاضي سعيد قمي، دكتر صدوقي سها گفت: ميان آخوند ملاعلي نوري و صدرالمتألهين حلقه مفقودهاي وجود داشت, ولي ما نميتوانستيم اين سلسله اساتيد خود را مسلسلاً به صدرالمتألهين برسانيم.
وي در اين نشست به يك املايي ــ به قول قدما ــ از مرحوم ميرزا ابا عبدالله زنجاني, صاحب تاريخ القرآن به خط خود او اشاره كرد و ادامه داد:در دوره قاجار حكيمي را ميشناسيم به اسم حكيم مصطفي قمشهاي، معروف به مصطفي العلما كه در اين جا گفته شده كه شاگرد قاضي سعيد بوده است. مشكل اين است كه تاريخ وفات اين ملا مصطفي قمشهاي سال 1217 قمري است و همان كسي است كه جنازه آقامحمدخان قاجار را به عتبات عاليات برده است. نكته اين است كه تاريخ درست درنميآيد. يعني كسي كه در سال 1217 قمري فوت كرده ، نميتواند شاگرد قاضي سعيد بوده باشد، لذا دنبال مطلب را گرفتيم و خوشبختانه به مطلب ديگري برخورديم كه حدسي را كه قبلاً زده بوديم، تقويت كرد.
موضوع اين است كه شهر قمشه در آن زمانها آنقدر حكيم داشته كه به لقب «يونانچه» معروف بوده ، چنان كه در روزگار ما هم مرحوم الهي قمشهاي بود، لذا گمان ميكنم كه در طبقه قاضي سعيد و آقا محمد بيدآبادي يك ملامصطفي قمشهاي وجود داشته است، غير از آن ملامصطفي قمشهاي متوفي در سال 1217 قمري. خوشبختانه يك اماره قوي هم در اين معني پيدا شد. آقاي ميرزا ابوالقاسم راز شيرازي كه از اخوان سلسله ذهبيه است، در كتاب تباشير الحكمه، مطلب را در باب وحدت نقل كرده است. بعد ميگويد كه اين رأي مولانا فيض كاشاني و ميرابوالقاسم فندرسكي و آقا جمال خوانساري است و ملا مصطفي قمشهاي و قاضي سعيد قمي و آقا محمد بيدآبادي چنين گفتهاند. در اين جا كاري به اصل مطلب نداريم، همين اندازه تكرار ميكنيم كه اين قول امارهاي است در اين كه در اين طبقه، يعني طبقه قاشي سعيد و آقا محمد بيدآبادي و در آن فواصلِ مصادف با همان فتنه افغان حكيمي به اسم ملامصطفي قمشهاي ميزيسته است ،غير از اين مصطفي العلماي متوفي در 1217 قمري.
دكتر صدوقي سها افزود:پس به اين ترتيب است كه سلسله ما از صدرالمتألهين به ملامحسن فيض و از فيض به قاضي سعيد و از او به آن ملامصطفي، از او به آخوند اسماعيل خواجويي، محمد بيدآبادي و ملاعلي نوري ميرسد، البته از ملاعلي به بعد وضع مضبوط و مشخص است.استطراراً بايد يك مطلب ديگر را هم عرض كنم و آن اين كه از طريق ديگري به سلسلهاي ديگر برخوردهايم كه در آن اسمي از سيد حيدر آملي هست. يكي از آقايان در اصفهان در كتابي از حكيم بيدآبادي از بنده انتقاد كرده ، مبني بر اين كه اين ناچيز در اين باب اشتباه كرده ، اما دقت نكرده بود كه ما تنصيص كرده بوديم كه اين سيد حيدر ثاني است و طبعاً نميتواند آن سيد حيدر شاعر باشد.
مرحوم آقا ميرزا مهدي آشتياني از اساتيد خود نقل ميكرد، همين طور مرحوم مدرس گيلاني از آشيخ عبدالحسين رشتي از قول آقا شهاب حكيم و ديگران نقل ميكرد كه آخوند ملاعلي نوري شاگرد آقا محمد بيدآبادي بود و يكي از اساتيد آقا محمد بيدآبادي شخصي بوده به اسم سيدحيدر آملي كه معاصر فتنه افغان بوده و در 1150 درگذشته است. خود او هم شاگرد ملا محسن فيض بوده است.
حقيقت اين است كه در آن فتنه كذايي مغول همه چيز در اين كشور برهم خورد و يكي از آثار سوء آن همين است كه اوضاع آن اوقات مضبوط نيست و لذا دليلي ندارد كه اگر اشخاصي اسمشان در كتاب ها نباشد، وجود خارجي نداشته باشند. خيلي كسان بودهاند كه اسمشان ثبت و ضبط نشده است.