میراث مکتوب – دکتر محمدجعفر یاحقی در گفت و گو با مرکز پژوهشی مکتوب با اشاره به درگذشت استاد حسن لاهوتی گفت: لاهوتی با واسطه از عرفان مولانا و بی واسطه از عرفان آشتیانی برخوردار بود و این دو را با هم ترکیب کرده بود.
متأسفانه با خبر شدیم که استاد حسن لاهوتی از میان ما رفتند. میدانیم که هم به یمن خراسانی بودن و همشهری بودن و هم دوست بودن با ایشان آشنایی نزدیکی داشتید. اگر ممکن است دقایقی دربارۀ ایشان برای ما صحبت بفرمایید.
حسن لاهوتی مرد فاضل و دانایی بود. از عرفان سر رشتۀ خوبی داشت. حیف شد از میان ما رفت. با استاد آشتیانی دم خور بود و از نفحات عرفانی ایشان بهره مند می گردید. لاهوتی با واسطه از عرفان مولانا و بی واسطه از عرفان آشتیانی برخوردار بود و این دو را با هم ترکیب کرده بود. اسمش هم که لاهوتی بود و گاه که با هم شوخی می کردیم به او می گفتم که لاهوتی هستی همان طور که اسم تو لاهوتی است.
گویا استاد بر اثر بیماری درگذشتند؛ از بیماری ایشان باخبر بودید؟
متـأسفانه چند ماه اخیر سرطان ریه گرفته بود. شهریور ماه امسال به مشهد آمد. با هم به آرامگاه فردوسی رفتیم. در آنجا به من از بیماری خود گفت و با اطمینان اعلام کرد که رفتنی است. علی رغم این که از بیماری خود آگاه بود روحیۀ خود را حفظ کرده بود. بسیار سرحال بود تا آنجا که بیماری او برای ما باور کردنی نبود.
رشته و زمینۀ تخصصی استاد لاهوتی چه بود؟
رشتۀ تحصیلی استاد لاهوتی در اصل زبان انگلیسی بود و کارش ادبیات نبود؛ اما چنان به ادبیات دل داده بود که گویی یک متخصص ادبی است. کارهای خیلی خوبی از او به جا ماند. شرح مثنوی نیکلسون در ۶ جلد یکی از آن هاست. کتابی از آنه ماری شیمل با عنوان شکوه شمس دربارۀ شخصیت شمس ترجمه کرده بود که ترجمۀ خیلی خوبی بود. کتاب مولانا، دیروز تا امروز، شرق تا غرب را دو سه سال پیش ترجمه کرد که این کتاب هم برای شناخت مولانا بسیار مؤثر است.
اطلاعی دارید که روزهای پایانی زندگی ایشان چگونه سپری می شد؟
استاد لاهوتی به دلایل مختلف به آمریکا رفت و آمد داشت. مدتی بود که با فرانکلین لوییس، مولویشناس آمریکایی (شیکاگویی)، رابطۀ نزدیکی داشت و کارهای او را ترجمه میکرد. در دانشگاه ما رسالۀ خوبی از خانم سمیرا بامشکی با عنوان «روایتشناسی داستانهای مثنوی» دفاع شد که به سرعت در شکل کتاب چاپ شد؛ آقای لوییس به استاد لاهوتی پیغام داده بود که یک نسخه از کتاب را برایش بفرستیم. ایشان با من تماس گرفتند و ما این کار را انجام دادیم. این اواخر در بستر بیماری بود. چند روز پیش با من تماس گرفت و گفت: ترتیبی بدهیم که او را در آرامگاه فردوسی به خاک بسپارند. استاد لاهوتی آن زمان که در ایران بود به فردوسی علاقۀ بسیار داشت. اصلا برای من باور کردنی نیست. تلاش بسیاری کردیم که متأسفانه به نتیجه نرسیدیم. با پیگیری هایی که صورت گرفته نقطۀ امیدی پیدا شد که لااقل بتوانیم جسم او را در هارونیه به خاک بسپاریم. چهارشنبه این هفته جنازه ایشان به ایران منتقل میشود و قرار است که در اینجا تشییع شود.
دربارۀ ارتباط ایشان با استاد آشتیانی صحبت بفرمایید.
فاطمه لاهوتی همسر استاد لاهوتی همکار ما بود. از طریق او با همسرش و به واسطۀ همسرش با استاد آشتیانی آشنا بودیم. هر کس با استاد آشتیانی کاری داشت به واسطۀ لاهوتی باید به او دسترسی پیدا میکرد. در حقیقت استاد لاهوتی پل ارتباطی میان استاد آشتیانی و دوستدارانش بود. از داخل و خارج کشور برای دیدار او می آمدند و من خودم شاهد بودم که لاهوتی امکان دیدار و ارتباط را فراهم می کرد.
در پایان اگر صحبتی هست بفرمایید.
برای دوست عزیز از دست رفتهام آرزوی آرامش دارم. این مصیبت را به جامعه ادبی کشور و نیز به دوستداران فرهنگ بزرگ اسلام و ایران تسلیت میگویم.
متأسفانه با خبر شدیم که استاد حسن لاهوتی از میان ما رفتند. میدانیم که هم به یمن خراسانی بودن و همشهری بودن و هم دوست بودن با ایشان آشنایی نزدیکی داشتید. اگر ممکن است دقایقی دربارۀ ایشان برای ما صحبت بفرمایید.
حسن لاهوتی مرد فاضل و دانایی بود. از عرفان سر رشتۀ خوبی داشت. حیف شد از میان ما رفت. با استاد آشتیانی دم خور بود و از نفحات عرفانی ایشان بهره مند می گردید. لاهوتی با واسطه از عرفان مولانا و بی واسطه از عرفان آشتیانی برخوردار بود و این دو را با هم ترکیب کرده بود. اسمش هم که لاهوتی بود و گاه که با هم شوخی می کردیم به او می گفتم که لاهوتی هستی همان طور که اسم تو لاهوتی است.
گویا استاد بر اثر بیماری درگذشتند؛ از بیماری ایشان باخبر بودید؟
متـأسفانه چند ماه اخیر سرطان ریه گرفته بود. شهریور ماه امسال به مشهد آمد. با هم به آرامگاه فردوسی رفتیم. در آنجا به من از بیماری خود گفت و با اطمینان اعلام کرد که رفتنی است. علی رغم این که از بیماری خود آگاه بود روحیۀ خود را حفظ کرده بود. بسیار سرحال بود تا آنجا که بیماری او برای ما باور کردنی نبود.
رشته و زمینۀ تخصصی استاد لاهوتی چه بود؟
رشتۀ تحصیلی استاد لاهوتی در اصل زبان انگلیسی بود و کارش ادبیات نبود؛ اما چنان به ادبیات دل داده بود که گویی یک متخصص ادبی است. کارهای خیلی خوبی از او به جا ماند. شرح مثنوی نیکلسون در ۶ جلد یکی از آن هاست. کتابی از آنه ماری شیمل با عنوان شکوه شمس دربارۀ شخصیت شمس ترجمه کرده بود که ترجمۀ خیلی خوبی بود. کتاب مولانا، دیروز تا امروز، شرق تا غرب را دو سه سال پیش ترجمه کرد که این کتاب هم برای شناخت مولانا بسیار مؤثر است.
اطلاعی دارید که روزهای پایانی زندگی ایشان چگونه سپری می شد؟
استاد لاهوتی به دلایل مختلف به آمریکا رفت و آمد داشت. مدتی بود که با فرانکلین لوییس، مولویشناس آمریکایی (شیکاگویی)، رابطۀ نزدیکی داشت و کارهای او را ترجمه میکرد. در دانشگاه ما رسالۀ خوبی از خانم سمیرا بامشکی با عنوان «روایتشناسی داستانهای مثنوی» دفاع شد که به سرعت در شکل کتاب چاپ شد؛ آقای لوییس به استاد لاهوتی پیغام داده بود که یک نسخه از کتاب را برایش بفرستیم. ایشان با من تماس گرفتند و ما این کار را انجام دادیم. این اواخر در بستر بیماری بود. چند روز پیش با من تماس گرفت و گفت: ترتیبی بدهیم که او را در آرامگاه فردوسی به خاک بسپارند. استاد لاهوتی آن زمان که در ایران بود به فردوسی علاقۀ بسیار داشت. اصلا برای من باور کردنی نیست. تلاش بسیاری کردیم که متأسفانه به نتیجه نرسیدیم. با پیگیری هایی که صورت گرفته نقطۀ امیدی پیدا شد که لااقل بتوانیم جسم او را در هارونیه به خاک بسپاریم. چهارشنبه این هفته جنازه ایشان به ایران منتقل میشود و قرار است که در اینجا تشییع شود.
دربارۀ ارتباط ایشان با استاد آشتیانی صحبت بفرمایید.
فاطمه لاهوتی همسر استاد لاهوتی همکار ما بود. از طریق او با همسرش و به واسطۀ همسرش با استاد آشتیانی آشنا بودیم. هر کس با استاد آشتیانی کاری داشت به واسطۀ لاهوتی باید به او دسترسی پیدا میکرد. در حقیقت استاد لاهوتی پل ارتباطی میان استاد آشتیانی و دوستدارانش بود. از داخل و خارج کشور برای دیدار او می آمدند و من خودم شاهد بودم که لاهوتی امکان دیدار و ارتباط را فراهم می کرد.
در پایان اگر صحبتی هست بفرمایید.
برای دوست عزیز از دست رفتهام آرزوی آرامش دارم. این مصیبت را به جامعه ادبی کشور و نیز به دوستداران فرهنگ بزرگ اسلام و ایران تسلیت میگویم.