میراث مکتوب- محمد عبدالملکی، کتاب «فاطمیان و علوم عقلی» را با تمرکز بر عالمان علوم عقلی در مصر به رشتۀ تحریر درآورده است. این اثر از سوی انتشارات میراثبان با همکاری مؤسسۀ مطالعات اسماعیلیه لندن به چاپ رسیده است.
عبدالملکی در مقدمۀ خود بر این اثر به این نکته اشاره میکند که اسماعیلیه از همان آغاز با روایتهای تازهای از دین و قدرت وارد میدان شده بودند. آنان که موجودیت سیاسی و مشروعیت دینیشان را از نظریهپردازان اولیهشان میگرفتند، علم را وسیلهای برای اهداف سیاسی و دینی خود میدانستند.
از منظر حمیدالدین کرمانی که عبدالملکی در مقدمۀ خود از آن مدد گرفته است، مهمترین نظریهپردازیهای اسماعیلی، تحصیل علم، شناخت نظام عالم طبیعت و مابعدالطبیعه را در برمیگیرد. بدین ترتیب در گفتمان اسماعیلیه علم و دین توأمان شدند و در این مذهب فلسفه و منطق جایگاه ویژهای پیدا کرد.
بنا به آنچه در مقدمه آمده است، در آن زمان که برخی حکومتها نظیر غزنویان و سلجوقیان فلسفه را تهدیدی برای خود میدانستند، اسماعیلیه سعی در جذب علوم عقلی و یونانی داشت.
حکومت فاطمیان در مصر، به عنوان یکی از مذاهب شیعی، در مقاطعی از حکومت خود توجه ویژهای به علوم عقلی داشته است. البته این شکوفایی علمی و عقلی در دوران نخست فاطمیان، خود معلول عواملی بود. ثبات سیاسی و نظامی حکومت فاطمیان، شکوفایی اقتصادی این دوران، علاقۀ شخصی خلفا و وزرای فاطمی به علم، تأسیس مراکز علمی متعدد و البته ارتباط عقاید اسماعیلیه با فلسفه و حکمت از جملۀ این عوامل بوده است.
از منظر عبدالملکی، تأویل، از مهمترین اصول اسماعیلیان بود که در تقویت فنّ استدلال و خردورزی مستجیبان نقش مهمی داشت. همچنین اهمیت فلسفه و احترام به فلاسفۀ یونان نزد اسماعیلیه نشان از تمایل آنان به علوم عقلی به ویژه فلسفه دارد.
رنگ وبوی فلسفی داشتن اسماعیلیه و اندیشهورزی آزاد و بالیدن خلفا و وزرای فاطمی در چنین فضایی باعث شد تا مراکز علمی نظیر الازهر، دارالعلم، رصدخانۀ کوه مقطّم و کتابخانهها و نیز توجه به مناظرات علمی در قصرها رواج یابد.
با این نگاه میتوان علوم عقلی در مصر دورۀ فاطمیان را به دو دورۀ اوج و افول تقسیمبندی کرد. دورۀ اوج آن در واقع دورۀ تثبیت و اقتدار سیاسی فاطمیان در مصر از 363 ق تا آغاز حکومت مستنصر بالله است. دورۀ افول نیز با روی کار آمدن مستنصر و ضعف و آشفتگی سیاسی و نظامی در حکومت فاطمیان مصر نمایان شد. این آشفتگی منجر به انشعاب اسماعیلیه به دو فرقۀ مُستَعلَویه و نَزاریه شد. این امر در صحنههای علمی، فرهنگی و آموزشی هم آشکار شد و تلاشهای آمربالله و وزیرش افضل، هرچند جان تازهای به وضعیت فاطمیان در مصر داد، اما دیگر شکوفایی در حوزۀ علم و آموزش مانند قبل نشد.
نگارندۀ این اثر این توضیح را نیز به خوانندگان داده است که، مقصود از علوم «عقلی» علومی هستند که با انتساب به عقل تعریف میشوند، مانند یک عمل که به دین منتسب میشود و دینی خوانده میشود. علوم عقلی در این پژوهش در مقابل علوم نقلی است. «علوم اوائل»، «علوم قدما»، «علوم قدیمه» یا «علوم عقلیه» نامهایی است که مسلمانان بر علوم عقلی گذاردهاند تا آنها را از «علوم عرب»، «علوم حدیثه» و به خصوص از «علوم شرعیه» تمیز دهند.
محمد عبدالملکی، در کتاب «فاطمیان و علوم عقلی» چهار فصل را پیشروی مخاطبان قرار داده است. «علوم عقلی و عالمان در مصر دورۀ فاطمی» عنوان فصل نخست است. نویسنده در این فصل به علم نجوم و منجمان برجستۀ دورۀ فاطمیان مانند ابنیونس و ابنهیثم به عنوان منجمان برجستۀ آن دوره پرداخته است. از دیگر مطالب این بخش حامیان علم نجوم در مصر دورۀ فاطمی است. علم پزشکی، چشمپزشکی، گیاهپزشکی و پزشکی کودکان دیگر مباحث این بخش است. فلسفه نیز در بین علوم عقلی و در فصل اول دیده میشود. خاستگاه فلسفۀ اسماعیلی و ارتباط آن با جهانبینی اسماعیلیه، وحدت بین شریعت و فلسفه در عقاید اسماعیلی و سخن از شخصیتهای فلسفی مانند حمیدالدین کرمانی، مؤید فی الدین شیرازی و ابنهیثم از دیگر مطالب این فصل است.
نویسنده در فصل دوم به مراکز علمی و آموزشی مصر در دورۀ فاطمیان و علوم عقلی پرداخته است. مساجد دورۀ فاطمی، الازهر و علوم عقلی، افول این مرکز علمی، دارالعلم و اساتید آن، مجالس الحکمه و علوم عقلی و قصرهای فاطمیان از جمله مطالبی است که عبدالملکی در این فصل به آنها اشاره کرده است.
مفهوم و ماهیت «علم» از منظر اسماعیلیان، لزوم کسب آن و عقاید اسماعیلیه و علوم عقلی از جمله مباحثی است که در فصل سوم با عنوان «عقاید اسماعیلی و علوم عقلی» به آنها پرداخته شده است. خوانندگان در ادامۀ مطالعۀ این فصل با امامان اسماعیلی و علم، دعوت اسماعیلی و علم و نیز با جایگاه علوم عقلی در مذهب اسماعیلیه، آزادی «اندیشه» و «اختیار» نزد اسماعیلیه، تأویل و اندیشههای عقلگرایانه آشنا میشوند.
فصل پایانی کتاب «فاطمیان و علوم عقلی»، «خلفا و وزرای فاطمی و علوم عقلی» نام دارد. نویسنده در این فصل به دورههای اوج و افول علوم عقلی در نزد فاطمیان به طور مفصل پرداخته است. وی دوران معزّ لدین الله، عزیز بالله و یعقوب بن کِلَس، حاکم بالله و ظاهر لاغزاز دین الله را دوران اوج فاطمیان خوانده است و در مقابل دوران مستنصربالله، آمر باحکام الله، افضل شاهنشاه بن بدر الجمالی و حافظ لدین الله را دورۀ افول فاطمیان توصیف کرده است.
عبدالملکی در پایان به تأثیر سیاستهای فرهنگی و آموزشی فاطمیان بر گسترش علوم عقلی به ویژه فلسفه و حکمت پرداخته است. وی در این مطلب به بحث هژمونی (استیلا) اشاره کرده است که براساس آن تمام جوامع برای ادامۀ حیات خود نیازمند ساختن «معنا» برای اعضای خود هستند؛ چرا که دوام و بقای جوامع به ایجاد مشروعیت بستگی دارد که از آن طریق فرد با جامعه همنوا میشود. فاطمیان نیز با اتخاذ سیاست فرهنگیِ مبتنی بر آموزش، سیاست و دعوت تلاش کردند تا از این طریق گفتمانی مخصوص به خود بیافرینند. «فاطمیان و علوم عقلی» با نمایه این اثر به پایان میرسد.
«فاطمیان و علوم عقلی» از سوی انتشارات میراثبان در 329 صفحه منتشر شده و با قیمت 90 هزار تومان به فروش میرسد. علاقهمندان میتوانند برای تهیۀ این کتاب با شمارۀ 66490612 داخلی 105 تماس حاصل نمایند.
مریم مرادخانی