میراث مکتوب- فارابی از اندیشمندان و بزرگان تاریخ ایران است که پس از سدهها هنوز فردی مانند او پا عرصه ظهور ننهاده است. آراء و نظرات این متفکر ممتاز از چنان جایگاه مهمی برخوردار است که پس از حدود هزار و صدسال از درگذشت او میتوان به آن استناد کرد و از آن آموخت و حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
این متفکر بزرگ کتاب مهمی به نام «الموسیقیالکبیر» تألیف کرده که برای اهلفن و نظر بسیار مهم و قابل توجه است. به همین مناسبت ایکنا به مناسبت ۳۰ آبان، روز حکمت و فلسفه و بزرگداشت ابونصر فارابی گفتوگویی با سیدشاهین محسنی در رابطه با کتاب «موسیقیالکبیر» انجام داده است.
سیدشاهین محسنی، پژوهشگر، مدرس دانشکده موسیقی دانشگاه هنر تهران و دارای دکترای فلسفه محض است. از آخرین تألیفات وی میتوان به کتاب «موسیقی و معرفت، حکمت موسیقی نزد غزالی» اشاره کرد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
*******
تأثیر فارابی بر موسیقی ایرانی چیست؟
وقتی صحبت از ایران میکنیم مرزهای جغرافیایی فرهنگی ایران محدود به مرزهای سیاسی امروز نیست. از خراسان تا عراق حوزه ایران فرهنگی است؛ در حقیقت میتوانیم سرزمینهای اولیه اسلامی را همه در حوزه ایران فرهنگی بدانیم.
فارابی به عنوان میراثدار موسیقی خراسان، تسهیلگر تئوری موسیقی یونانی و ورود این تئوری به سنت ما عمل کرده است. فارابی از لحاظ عملی پرورش یافته سنتی است که خواستگاههای موسیقی ایرانی در خراسان است. او هنگامی که به بغداد میآید به متون موسیقی ترجمه شده یونانی و متون رومی که نشئت گرفته از سنت یونانی بوده دسترسی داشته است و در نهایت اثر جامعی تألیف میکند که تا آن زمان اثری شبیه به این کتاب وجود نداشته است. تألیف کتاب «الموسیقیالکبیر» باعث میشود تا سنت ایرانی پیش از اسلامی، سنت ایرانی ابتدای اسلامی و علم موسیقی که عمده آن به صورت وارداتی از یونان بوده است همگی به صورت منسجم باقی بمانند.
تا قرن هفتم کسی توان انتقاد به «الموسیقیالکبیر» را نداشت تا اینکه صفیالدین اُرموی به بخشی از آراء آکوستیکی فارابی در مورد نحوه صوت انتقاد میکند. از این موضوع میتوان نتیجه گرفت به قدری قدرت علمی فارابی و کتاب او بالا بوده است که منتقدی برای آن پیدا نمیشود و کتاب «الموسیقیالکبیر» به عنوان مرجع شناخته میشود. در نهایت میتوان بیان کرد که سرزمینهایی مانند ایران، امپراتوری عثمانی، آسیای صغیر و حوزه خراسان به صورت کم یا زیاد، همگی متأثر از آراء فارابی هستند.
آیا فارابی اولین نگارنده کتاب تئوری موسیقی است؟
خیر، تا پیش از فارابی کتب تئوری موسیقی بسیاری وجود دارد، هم در سنت مشایی و هم در باقیماندههای سنت شفاهی مانند یحیی المنجم، کتابهایی وجود دارد. همچنین کتابهایی هم برآمده از گفتمان شفاهی وجود دارند که موسیقی برای آنها موضوع علمی نیست بلکه به آن به عنوان مقوله فرهنگی در کنار شعر، داستان، اسطوره و زندگینامهها میپردازند. مجموع کتب الاغانی، کتاب الملاحی برای همان دوران است. در سنت مشایی نیز به ابویوسف کِندی میتوان اشاره کرد که پیش از فارابی است.
حتی در یونان کتابی به وسعت کتاب «الموسیقیالکبیر» وجود ندارد. این کتاب کلیت صناعت موسیقی را جمعآوری کرده است به این معنا که سه صناعتِ موسیقی نظری محض، تألیفالالحان و سازشناسی را در یک قالب گرد آورده است. این کار در یونان هم سابقه نداشته و بزرگترین کتابی که از یونانیان باقی مانده کتاب هارمونیکا از اریستوکرنوس است که ظاهراً فارابی آن را دیده و از آن الهام گرفته است اما کتاب فارابی از جنبههای ریاضی و تخصصی موسیقی بسیار بالاتر از آن است.
از کتاب «الموسیقیالکبیر» فارابی چه چیزی را در مییابیم؟
فارابی در زمانهای زیسته که در آن تشتت فرهنگی وجود دارد، یعنی حکومت عباسیان تثبیت شده و علوم یونانی وارد فرهنگ اسلامی شده و علوم اسلامی شکل گرفته است. با این حال فرهنگهای مختلف نیز در کنار یکدیگر بودند. با چنین وضعیتی افراد بسیاری در تمام مسائل اختلافات بسیاری در فقه، کلام، منطق و فلسفه سیاسی دارند.
فارابی فرد مسئلهمحوری است و اگر تمام آثار او را پیگیری کنیم میبینیم که همیشه مسئلهای داشته و برحسب آن مسئله کتاب نوشته است. مانند «کتابالحروف» را که بعد از مناظره با سیرافی نوشته است. این تشتت آراء و چند صدایی فرهنگی در مورد مهمترین مسئله فرهنگی آن زمان که شعر و موسیقی بوده هم وجود داشته است.
در آن زمان عده زیادی بودند که با موسیقی عملی آشنا نبودند اما چون ریاضیدان بودند با موسیقی نظری هم آشنا بودند. همچنین میراث موسیقی خراسان و ایران فرهنگی و در عین حال غنای متقن و غنای محدث در عربی هم وجود داشته است. در بین فرهنگها تشتتی وجود داشته که رأی صحیح مشخص نیست.
با توجه به این وضعیت فارابی اثری را تصنیف میکند که هم خودش از لحاظ نظری و عملی در موسیقی سرآمد بود. وی در این اثر آراء صحیح و کذب یونانیان، آراء سنت شفاهی و آرائی که از سنت پس از اسلام عربی ایجاد شده بود مانند غنای محدث که سنت جدیدی بوده است را ویرایش میکند. در حقیقت از بین اینها یک دستگاه موسیقی به معنای دستگاه فلسفی میسازد که مبادی فلسفی دارد. مبادی فلسفی موسیقی فارابی با کلیّت یونان متفاوت است و بیشتر ارسطویی است. در حقیقت فارابی همانطور که مؤسس فلسفه اسلامی است، مؤسس موسیقی اسلامی هم است.
در رابطه با موسیقی اسلامی بیشتر توضیح دهید.
غریب بودن موسیقی اسلامی دو علت دارد. اول اینکه از زمانی که اصطلاح هنر اسلامی توسط غرب باب شده است معمولاً آنها هنر اسلامی را به هنرهای تجسمی تقلیل دادند و به همین دلیل شامل موسیقی نشد. در عین حال وقتی صحبت از هنر اسلامی میکنیم میتواند چند معنی داشته باشد؛ هنر سرزمینهای اسلامی، هنر مسلمانان و یا آنطور که سنتگرایان میگویند هنری که روح اسلامی در آن وجود دارد. همه این معانی میتواند موسیقی اسلامی داشته باشد.
این نگاه تعبیری تاریخینگرانه است و اگر بخواهیم تعبیر زادگرایانه هم داشته باشیم همین میشود. یعنی اینکه آیا موسیقیای هم وجود دارد که مختص اسلام باشد؟ آیا آداب اسلامی با موسیقیهای خاصی اجرا میشوند؟ آیا موسیقیهایی داریم که دروندینی باشند؟ آیا موسیقیهایی داریم که برای آیین اسلامی باشند؟ آیا موسیقیهای داریم که درون عبادات اسلامی باشند؟
بله، ما برای همه این معانی موسیقی اسلامی داریم اما اصطلاح موسیقی اسلامی به کار نمیرود ولی برای سایر هنرها پسوند اسلامی به کار میرود؛ مانند خوشنویسی اسلامی، معماری اسلامی، نگارگری اسلامی و…
عدم استفاده از اصطلاح موسیقی اسلامی به دلیل ویژگی خود موسیقی نیست بلکه به دلیل این است که عمدتاً هنرشناسان غربی وقتی به سراغ آثار ما آمدند معمولاً به هنرهای تجسمی توجه آنها جلب میکرد و آن اشاره میکردند و به همین دلیل اصطلاح شعر اسلامی و موسیقی اسلامی رایج نشد و ما استفاده نمیکنیم.
با این توضیحات موسیقی ردیف دستگاهی هم موسیقی اسلامی محسوب میشود؟
معمولاً اصطلاح سرزمینهای اسلامی از بعد از جنگ جهانی اول بسیار کم به کار میرود و مسئله ملیت بسیار پررنگ شده است. مسئله دستگاههای موسیقی خیلی معاصر است و به همان دوران باز میگردد به همین دلیل شاید نتوانیم موسیقی اسلامی به آن خطاب کنیم.
ولی وقتی در رابطه با دوره فارابی صحبت میکنیم میشود از اصطلاح موسیقی اسلامی استفاده کرد. ممکن است این اصطلاح امروز مصداق دقیقی نداشته نباشد ولی کلاً برای موسیقیهای پیشامدرن و دورههای تاریخی میتوان از اصطلاح موسیقی اسلامی استفاده کرد. در دوره مدرن باید به خود موسیقی نگاه کنیم؛ مثلاً ما میتوانیم موسیقی اذان، ادعیه و آیینهای اسلامی را در کنار موسیقیهای دیگر، موسیقی اسلامی بنامیم.
دیدگاه فلسفی فارابی چقدر بر کتاب «الموسیقیالکبیر» او تأثیر گذاشته است؟
اصلاً اهمیت اصلی کتاب فارابی در حقیقت همان دیدگاه فلسفی اوست به دلیل اینکه اگر بخواهیم تئوری موسیقیای که فارابی داشته را امروز استخراج کنیم در حقیقت کار موضوعی انجام دادهایم. چون آن تئوری موسیقی، متحول شد و امروز به کار ما نمیآید غیر از اینکه ما از تاریخ مطلع شویم. اهمیت اصلی کار فارابی در همان بخش فلسفی و مبادی علمی موسیقی است.
فارابی در بخش فلسفی و مبادی علمی موسیقی قدم بزرگی برمیدارد و از عمده گفتمانهای رایج در فلسفه یونانی گذر میکند. یعنی نگاههای فیثاغورسی و افلاطونی که در یونان رایج بوده و وارد سنت اسلامی شده بود را به کنار میگذارد. فارابی در حقیقت موسیقی را از آسمان به زمین میآورد و گوش را ملاک قرار میدهد و به تجربه و عمل توجه میکند. به طور کلی گفتمان جدیدی ایجاد میکند که بر پایه فلسفه علم ارسطویی است اما سابقه و شیوهای که فارابی انجام داده تا پیش از او وجود نداشته است.
کتاب «الموسیقیالکبیر» چقدر امروز کاربرد دارد؟
اگر بخواهیم از این کتاب به عنوان تئوری موسیقی استفاده کنیم این کتاب ریشههای موسیقی امروز را به ما میشناساند اما شاید الزاماً در کتاب فارابی چیزی مطابق با عمل پیدا نکنیم. آن چیزی که تاریخ ندارد و از تاریخ گذر میکند اندیشه است. ریشههای فکر و اندیشه فارابی موضوعی است از فیلسوفان گذشته برای امروز ما مهم است و این نگاه به کتاب «الموسیقیالکبیر» کماکان زنده است و هنوز برای دنیا حرف دارد.
سخن پایانی.
ما در هنر و سنت خودمان به خصوص در موسیقی نه تنها حرف داریم بلکه حرفهای متفاوتی داریم. زیرا گفتمانهای متفاوتی در تاریخ ما وجود داشته است. اندیشمندان حرفهای یکدیگر و حرفهای یونانیها، اعراب و اقوام دیگر را تکرار نمیکردند.
ما متفکرین زیادی در هنر از جمله موسیقی داشتیم و موسیقی از هنرهایی است که به طور پیوسته در طول سنتمان در رابطه با آن متن داریم و به همین دلیل گفتمانهای متفاوتی در موسیقی وجود دارد و خیلی از این حرفها بهروز هستند. برای مثال در کتاب غزالی یک نمونه از آن را نشان دادم که غزالی دقیقاً برای دوران پُستمدرن حرف دارد که شاید برای امروز ما هم جدید باشد. فارابی و اندیشمندان دیگر هم همینطورند. ما باید به تاریخمان از آن جهت که برای امروز ما اهمیت دارد، بپردازیم.
سجاد محمدیان
منبع: ایکنا