میراث مکتوب- نخستین همایش بینالمللی «هزاره شیخ جام» به همت فرمانداری تربت جام با همکاری جمعی از نهادها و موسسات فرهنگی کشور با حضور برجستهترین عرفان پژوهان ایرانی و خارجی در روزهای ۲۲ و ۲۳ تیرماه ۱۴۰۱ در شهرستان تربت جام برگزار شد.
در این همایش که با محوریت تأثیر آموزههای قرآن و حدیث در آثار شیخ جام، تأثیر اندیشههای شیخ جام در آسیای میانه و شبه قاره هند، سیمای شیخ جام در آثار و مقامات، پارسینویسی شیخ جام و چشم اندازهای نثر وی، نسخه شناسی آثار شیخ جام، بررسی و تحلیل اشعار شیخ جام، آثار خانقاهی و خاندانی شیخ جام در طول تاریخ و جایگاه مجموعه معماری آرامگاهی شیخ جام در معماری عرفانی برگزار گردید، حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ضمن قرائت پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این همایش، به ایراد سخن نیز پرداخت.
در پیام محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمده است: آنچه امروز بر ذمه دانش پژوهان و ادب دوستان قرار دارد، پژوهشهای در خور و مستقل درباره اندیشههای اصیل شیخ جام با در نظر گرفتن «انصاف علمی» و بررسی جایگاه شیخ جام در ادب و عرفان و معرفی شخصیت تاثیرگذار اوست که جریان معرفت عمومی را تقویت میکند و چراغی فراروی جویندگان مسیر ادب و معرفت میافروزد.
اسماعیلی در این پیام با ادای احترام به مقام شامخ شیخ احمد جامی آورده است: شهرستان تربت جام در فرازنای تاریخ، مهد مردان و زنان بزرگی بوده که در عرصههای گوناگون علم، عرفان، هنر و ادب سرآمد و مایه افتخار و مباهات تمامی ایرانیان بوده است.
او خاطر نشان کرد: این سرزمین که از آن به عنوان شهر وحدت شیعه و سنی نیز یاد میشود موطن «شیخ احمد جام» عارف و شاعر نامدار قرن پنجم و ششم هجری است. عارف بزرگی که رشحات ناب عرفانی و قلمی او با گذشت هزار سال همچنان تشنگان معرفت و جویندگان طریق دانایی را سیراب میکند، میراث عرفانی و ادبی و به جا مانده از این بزرگ مرد عرصه شناخت چنان درخشان و پرمایه است که نمیتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد.
وزیر ارشاد در ادامه این پیام آورده است: آثاری از قبیل انس التائبین و صراط الله المبین، دیوان اشعار منسوب به احمد جام، روضه المذبین و حنه المشتاقین، سراج السائرین، رساله قندیه، بحار الحقیقه و مفتاح النجات، هر یک جدا از اعتبار و ارزش بسزا در شناخت عقاید متصوفه و اهل عرفان، از منظر پارسینویسی چشم اندازهای نثر نیز، سند و یادگارهایی گرانبها از نخستین روزگاران ادب پارسی است.
ایشان در این پیام با بیان اینکه آنچه در حالات و آنات شیخ احمد جام وجود داشته و این شهر را به واسطه آن زبانزد خاص و عام کرده، احترام به اقتضائات همزیستی مذهبی است، بیان کرده است: خلق و خوی برادری میان اهل سنت و شیعیان که پس از شیخ احمد جام در خاندان او نیز تا به امروز وجود دارد، تربت جام را تجلیگاه وحدت اهل تسنن و تشیع کرده است.
وزیر ارشاد در پایان این پیام با قدردانی از تلاشهای دست اندرکاران همایش بینالمللی هزاره شیخ جام، مراتب سپاس خود را از همه افرادی که با شرکت در این نشست علمی و ادبی به معرفی هرچه بهتر ابعاد شخصیتی و علمی آن عارف و ادیب بزرگ و دیگر مفاخر تربتجام کمک شایستهای میکنند، ابراز کرده است.
حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نیز در این همایش گفت: دراین نشست به دو نکته اشاره می کنم: اول، اشاره می کنم به حدیثی منور و فروزنده از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و دوم، نکته ای در باب شیخ احمد جام و ضرورت تحقیق درباره آثار این مرد بزرگ. پیامبر اکرم در حدیث منوری می فرمایند: «مَنْ أَکْرَمَ عَالِما فَقَدْ أَکْرَمَنِی، وَ مَنْ أَکْرَمَنِی فَقَدْ أَکْرَمَ اللهَ، وَ مَنْ أَکْرَمَ اللهَ فَمَصِیرُهُ إِلَی الْجَنَّهِ.» هر که عالمی را پاس بدارد و تکریم کند مرا تکریم کرده است. مبنای این حدیث هم دو آیه از قرآن کریم است: «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى»، همچنین «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ». پیامبر اکرم می فرماید: هر که عالمی را تکریم کند، به تحقیق مرا تکریم کرده و هر که مرا تکریم کند، حق را تکریم کرده و هر که حق را تکریم کند نه «سیر» او به «سین»، «صیرورت» او به «صاد» به سوی حضرت حق است. سیر، رفتن در یک مسیر است در قلمرو ارض و البته در قلمرو معنا، « سُبحان الّذی أسری بِعبده لیلا مِن المسجدِ الحرام إلی المسجد الأقصی». اما صیرورت، شدن است. سیر به ماده و ارض و زمین نیست.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: یک بحث مهمی در حوزه تفکر علمی ما و غربی ها وجود دارد و آن تفاوت بین بودن و شدن؛ بین ماندن و صیرورت است. هر کس عالمی را تکریم کند، صیرورت او، شدن و تحول جوهر و ذات او به سوی حضرت حق است. این در اسلام، مقام کسی است که عالِم را تکریم می کند. حال، مقام خود عالم کجاست؟ مقام شیخ احمد جام کجا است؟ مقام علمای بزرگ اسلام کجا است؟ شاید یک آیه از آیات قرآن که اتفاقاً در روضۀ المذنبین و جنۀ المشتاقین، مرحوم شیخ احمد جام به آن پرداخته است؛ یک تعبیر شگفت و بی نظیر و به نظر من غیر قابل درک و حیرت افزا از مقام اولی العلم و صاحبان علم در این فرهنگ و اندیشه اسلامی است که می فرماید: « شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهُ وَأُولُو الْعِلْمِ». اولا بخش اول آیه را من در حضور علمای این مجلس عرض می کنم، دو هفته پیش هم این نکته را در مشهد، در بزرگداشت آیت الله کوهستانی عرض کردم. بخش اول آیه را ما درک نمی کنیم و جز به حیرت ما نمی افزاید! به تعبیر مولانا:
گه چنین بنماید و گه ضد این
جز که حیرانی نباشد کار دین
او ادامه داد: این که حق خود بر وحدانیت خود شهادت می دهد، ما نمی دانیم حقیقتش چیست! شاید اگر خود بر خود شهادت ندهد، توحید در سراسر هستی جاری نمی شود. بعد ملائکه و سپس اولی العلم. اگر «و»، «واو» عطف بین ملائکه و اولی العلم و حضرت حق باشد ، سنخ و جنس شهادت عاِلم، از سنخ و جنس شهادت حضرت حق است. « شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِکَهه وَأُولُو الْعِلْمِ»؛ این مقام عالِم است.
بلخاری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نکته دوم بحث من این است که در باب شیخ احمد جام باید از افراط و تفریط پرهیز کرد. اگر برخی به دنبال آن هستند که شیخ احمد جام را از مقامات امام محمد غزنوی یا از طریق ترخستانی یا خلاصۀ المقامات بشناسند، به جایی نمی رسند! کما اینکه مناقب العارفین افلاکی از برای ما متعالی است یا رساله احمد سپهسالار هم همینطور؛ اما مناقب نامه ها و مقامات نامه ها، شرح عاشقی عشاق اند، معرفت زا نیستند! اینکه برخی به دلیل بحث علمی، مقامات امام محمد غزنوی و بقیه آثار را رد می کنند و به این دلیل خود شیخ احمد جام را؛ مسیر به نظر می رسد اشتباه است! عاشقان جز عاشقی نمی کنند، از منطق عاشقان استدلال و اثبات و برهان نمی توان جست. فلذا آن کسانی که سعی می کنند مسئله شیخ احمد جام را – بنا به این که در مواردی کرامات منسوب به او فوق العاده اغراق آمیز است، اصل مسئله را نادیده می گیرند و در عین حال تلاش می کنند ریشه آرای شیخ احمد جام را مثلا در محمد کرام یا کرامیه جست وجو کنند، یا به عبارتی از صدر تا ذیل او، ما را به جایی نمی رساند. این که مثلا محمد کرام فوق العاده تندرو و زهد او سیاسی بوده است و شیخ احمد را در آن خلاصه کردن و بعد در مقامات جستن، مقام حقیقی شیخ احمد جام را پوشیده و مکنون می دارد.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تصریح کرد: وقتی آثار جناب شیخ جام هست، وقتی خود متن به اندازه کافی بیانگر این است که جناب شیخ احمد جام وقوف علمی فوق العاده ای داشته است، چرا ما شناخت شیخ محمد جام را از محمد کرام و از مقامات غزنوی بجوئیم؟ چرا از آثار او جست و جو نکنیم؟
او اظهار کرد: شیخ احمد جام در روضۀ المذنبین نکته ای را بیان می کندکه اتفاقاً با آیه شریفه« شهد الله…» نیز ارتباط دارد. می گوید: در قلمرو شناخت حق، نه تحقیق به کار می آید- یعنی عقل را توانایی و کاشفیت از مقام مکنون حق نیست – و نه تقلید. بلکه در قلمرو شناخت حق، او باید دست شما را بگیرد، حق، جز به واسطه حق شناخته نمی شود! او نکته را در چند صفحه از اثر خود توضیح داده است. اتفاقاً این برای من جذاب بود که محال است این مسیر به ضد عقل و نفی عقل بیانجامد. او می گوید در قلمرو شناخت حق نه تقلید به کار آید و نه تحقیق! باید او دست شما را بگیرد و شما را به حقیقت خود بخواند تا بر بنیاد آن روایت عظیمه که هر که نوافل را به جا آورد، دستش می شوم که با آن عمل می کند ودر اصل عمل کننده منم. بنابر این معنا او خود باید دل شما را بخواند و شما را به خود آشنا کند. شما به قول غربی ها در مقام سوبژگی شناخت حق نیستید. بعد مثالی می زند در مورد پیامبر اکرم که: «الم نشرح لک صدرک»؛ اگر سینه پیامبر انشراح داده نشده بود، حق به واسطه او قابل شناخت و دریافت و کشف بود؟ به موسی(ع) خطاب می شود: «قال رب اشرح لی صدری» و به پیامبر ما: «الم نشرح لک صدرک»؛ این یعنی اینکه، در قلمرو شناخت حق، خود حق باید دست شما را بگیرد.
استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت: من در شناخت شیخ احمد جام علاوه بر این نکته فوق، رساله کوچکی که آخرین فرزندش یعنی شهاب الدین اسماعیل بن احمد جام نوشته و کرامات پدر خود را نه آنچه امثال غزنوی ها می گویند بلکه علم و اندیشه و تلاش او در هدایت کردن مردم می داند را بیشتر می پسندم تا مقامات امام محمد غزنوی را.
بلخاری در پایان سخنان خود گفت: درباب نسبت این شهر(تربت جام) با موسیقی نکته پایانی بحث من ذکر چند بیت از مثنوی است درباب موسیقی تا نگاه عرفا و حکمای ما به خوبی واضح گردد:
ناله سرنا و تهدید دهل
چیزکی ماند بدان ناقور کل
پس حکیمان گفتهاند این لحنها
از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردشهای چرخست این که خلق
میسرایندش به طنبور و به حلق
این روایت مولانا از نگره موسیقایی فیثاغوریان یا اخوان الصفا است.
همچنین:
مؤمنان گویند کز آثار بهشت
نغز گردانید هر آواز زشت
ما همه اجزای آدم بودهایم
در بهشت آن لحنها بشنودهایم
گرچه بر ما ریخت آب و گل شکی
یادمان آمد از آنها اندکی
پس غذای عاشقان آمد سماع
که درو باشد خیال اجتماع
منبع: پایگاه اطلاعرسانی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی