میراث مکتوب- دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب، به مناسبت اعطای جایزه ویژه نابغه موسیقی بنیاد آقاخان به استاد محمدرضا شجریان، به بیان نکاتی درباره جایگاه این استاد بزرگ و یادآوری برخی مسائل به مدیران رسانه ملی پرداخت.
اعطای جایزه بنیاد تحقیقی، فرهنگی و هنری آقاخان، رهبر شیعیان اسماعیلیه با حضور وی و رییس جمهور پرتغال در لیسبون به چهار موسیقیدان (نوازنده و خواننده) موسیقی کلاسیک ایرانی در میان چهارده هنرمنده موسیقی جهان و اهدای جایزه ویژه به نابغه موسیقی سنتی ایرانی استاد محمدرضا شجریان، برهان روشنی بر شکوه و عظمت موسیقی ایرانی و برتری آن نسبت به دیگر سبکها و موسیقی ملل جهان است.
هیئت داوران جشنواره جوایز موسیقی بنیاد آقاخان علت اهدای این جایزه به استاد شجریان را سهم ماندگار او در میراث موسیقی بشری، تسلط بیهمتای موسیقایی و تأثیر اجتماعی پایدار این هنرمند به عنوان یک نوازنده و معلم در ایران و خارج از مرزهای این کشور عنوان کرده است.
در عصر حاضر، شجریان نماد و اسطوره موسیقی سنتی ایرانی بهجای مانده از قرون و اعصار گذشته در فرهنگ و تمدن باشکوه ایران پیش و پس از دوره اسلامی است. بنده همیشه عبدالباسط قاری مشهور مصری و استاد شجریان را دو حنجره خدادادی الهی یاد کردهام که نظیر آن دو، از مادر زاده نخواهد شد.
اما با نوای ملکوتی شجریان، میتوان به قدرت موسیقی در لفظ و معنی شعر فارسی و توانمندی تلفیق اوزان عروضی و ایقاعات موسیقی پی برد. شجریان تنها نسل باقی مانده از این هنر آوازی است که اکنون با غلبه سبکهای مختلف موسیقیهای پاپ و رپ و … در کشور و تالارهای اشغال شده برج میلاد و … رو به زوال و فراموشی نهاده است.
هنرمند موسیقی، درد جامعه خود را با احساس و آهنگ بیان میکند؛ هر چند واگویه بخش کوچکی از آلام مردم باشد. استاد شجریان با اجرای آهنگهای انقلابی پس از فاجعه خونین ۱۷ شهریور با مردم انقلابی ایران همسو شد. آلبومهای موسیقی موسوم به “چاوش” که حاصل یک کار گروهی مشترک با همنوایی نخبگان موسیقی اوایل انقلاب همچون لطفی، علیزاده و ناظری و با مدیریت هوشنگ ابتهاج (سایه) بود، شاهکارهای موسیقی پاپ انقلابی و حماسی متناسب با دفاع مقدس بود که قدرش دانسته نشد و به محاق فراموشی سپرده شد.
با سختگیریهای بیمنطق مدیران متعدد فرهنگی کشور و صدا و سیما و عدم اعتماد به استادان موسیقی و ممنوعیتهای ناروا و تشدد برداشتها از فتاوی امام راحل، موسیقی سنتی به انزوا کشیده شد و جا برای موسیقیهای پاپِ پوچِ بیمزه و بعضاً حرام، باز شد. شک نیست که شرایط سیاسی گاه اهل هنر را وادار به موضعگیری میکند و حتی ممکن است با شیطنت مجریان شبکههای بیگانه و معاند و پخش ناتمام برخی مصاحبهها، هنرمندان را در مقابل نظام سیاسی جلوه دهند که در واقع بهسان ماهی گرفتن از آب گلآلود تلقی گردد. چنان که فیلمی هم که اخیراً از زندگی هنری استاد شجریان ساخته و از شبکه افق به نمایش گذاشته شد، حاصل این برداشت نادرست و جهتگیری سیاسی غیرمنصفانه و مبتنی بر شیطنتهای رسانهای بیگانه بود.
هنرمند اگر چه دردمند است و وظیفهشناسی را در ذات هنر خود متجلی میداند، اما از تبعات و سوءاستفادههایی که از مصاحبههای او میشود، چون پاک و زلال است، بیخبر است. پخش تقطیع شده سخنان استاد شجریان ـ چه آنچه در مورد نقش مذهب در موسیقی و چه آنچه در مورد نقش موسیقی در همسویی با مردم به نمایش گذاشته شد ـ جفا در حق نادره موسیقی دوران معاصر ایران بود.
در زمانی که ملل بیهویت با جعل مفاخر علمی از بزرگان ایرانی چون ابن سینا، خیام، مولوی، نظامی و…، برای خود پیشینه درخشان میسازند و میلیاردها دلار بابت جذب گردشگر به صندوق کشورشان واریز میکنند، آیا رواست که هنرمند بینظیر ایرانی را که ممکن است در شرایطی حساس از تاریخ ایران، از روی دردمندی و شاید خشم و تعصب، سخنانی بر زبان جاری کرده ـ که بسا متوجه نبوده چه مصادره به مطلوبهایی از سخنان او خواهد شد ـ از صفحه تاریخ خود بزدایید و با تحقیر وی، مصداق “عرض خود میبری و زحمت ما میداری” شوید؛ که نه تنها گردی بر سیمای او ننشانده که او را بزرگتر کردهاید. به قول سعدی شیرازی:
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
آیا هنوز مدیران سیمای کشور که با رفتارهای متناقضگونه خود، علیه استاد بیبدیل تاریخ موسیقی ایرانی فیلم مستند بلند میسازند، تا به گمان خود روشنگری کنند و اعمال غلط خود را پاک سازند، نمیدانند که خود باید به پیشگاه ملت پاسخگو باشند که چرا مردم، که سرمایه اصلی و مالکان اموال کشورند، باید از شنیدن حتی صدای شاگردان آن استاد بهنام از رسانه ملی محروم باشند؟
اکبر ایرانی