میراث مکتوب- چهلویکمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی درباره سهروردی به «منطق سهروردی موجهات است» اختصاص داشت که با سخنرانی ضیاء موحد چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ برگزار شد.
به منطق سهروردی دو رویکرد متفاوت میتوان داشت: یکی آنکه به اصطلاح امروز منطق محمولهای مرتبهی اول را اصل قرار دهیم و منطق موجهات را گسترشی از آن، یا بهعکس، منطق موجهات را اصل و منطق محمولهای مرتبه اول را زیرمجموعهای از منطق موجهات. این نسبت میان منطق جملهها و منطق محمولهای مرتبه اول هم بحثانگیز است. آنچه تکلیف یکی از این دو رویکرد را معلوم میکند مطالعهی عمیق منطق حکمت الاشراق است.
درباره منطق سهروردی اطلاعاتی پراکنده وجود دارد اما غیر از آن چیزی است که سهروردی ارائه کرده است. تاریخ منطق هنوز نه در غرب و نه در شرق نوشته نشده است و روایتهای مختلفی نیز از آن وجود دارد. من ابتدا روایت قلههای غربیها را میگویم و بعد قلههای روایت شرقی را بررسی میکنم و اینکه سهروردی در کجای این قضیه قرار دارد. این مسالهای است که برای نخستینبار در ایران طرح میشود.
داستان سیر منطق
در غرب ارسطو را مدون منطق میدانند و به همین دلیل به او معلم اول میگویند. ارسطو در اخلاق و زیباییشناسی و سیاست مقاله و کتاب دارد اما به دلیل مدون کردن منطق او را معلم اول میگویند. قلهی بلندی که به تصدیق همه منطقدانان باید بعد از ارسطو قرار بگیرد فرگه است. او که در ۱۹۲۵ از دنیا رفت اولین نظام دقیق منطقی ارسطویی را پایهگذاری کرد. درست است که ارسطو مدون منطق است و ابداع قیاسها به او بر میگردد اما نظامی که ارسطو ارائه کرد، نظام ناقصی است و این فرگه است که به اعجاب همه منطقدانان یک مرتبه در کتاب مفهومنگاری خویش که در سال ۱۸۷۹ میلادی منتشر شده است یک شبه منطق جملهها و منطق معانی مرتبه اول را پایهگذاری کرد.
بعد از فرگه چهرهای که میشود کنار آن دو قبلی قرار داد، کورت گودل است. گودل در ۱۹۳۱ و ۱۹۳۲ کار فرگه را کامل میکند. به این معنی که برای اولین بار با جدا کردن syntax از semantics تمامیت و سازگاری منطق را به اثبات رساند که مسئله بسیار مهمی است. بعد از آن اتفاق مهم دیگر کارهای کریپکی در منطق موجهات، نظامهای منطق موجهات و سازگاری و تمامیت منطق موجهات و البته کتاب «نامیدن و ضرورت» است که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد. در این کتاب سه سخنرانی وجود دارد که فلسفه تحلیلی را متحول کرد. این مسائلی که مطرح شد، داستان سیر منطق در غرب با رتبهبندی است.
اما در ایران بعد از ارسطو و پیش از گودل باید فارابی را بگذاریم. فارابی به دلیل کارهایی که در منطق کرده است، معلم دوم نامیده شده است. اینکه چه کسی او را معلم دوم نامید من اطلاعی پیدا نکردم. نمیدانم که این لقب را اروپاییها به او دادند یا مسلمانان. اما این لقب به دلیل کارهای منطقی اوست. مرحوم محمدتقی دانشپژوه میگوید بیشترین آثار را قبل از ابنسینا، فارابی با ۴۸ رساله دارد. البته چند رساله در مورد شعر است اما شعر را نیز جزء منطق میآوردند. قیاسهای شعری و خطابی داریم و بعد به قله واقعی منطق یعنی ابنسینا میرسیم.
ابن سینا در منطق موجهات دو مسئله را مطرح کرده که بدون این دو مسئله منطق موجهات خیلی فقیر بود. تمایز بین De Re و De Dicto به اصطلاح غربیها که خیلی مسئله مهمی است. دیگر سه قضیه، قضیه بارکن و عکس قضیه بارکن و دیگری قضیه بوریدان. اهمیت این قضایا در قرن بیستم شناخته شد. کسی متوجه این مسئله نشده بود تا اینکه من در مقالهی Ibn-Sina’s Anticipation of the Formulas of Buridan and Barcan این مسئله را مطرح کردم که برای غربیها خیلی تازگی داشت. اول فکر نمیکردند که این کار را نخستینبار ابنسینا انجام داده است و دنبال این میگشتند که ببینند در سنت غربی قبل از ابنسینا کسی در غرب این کار را کرده است یا نه؟ ولی چنین چیزی نیست و به دلایلی نمیتوانست باشد. به طریقی که ابنسینا به این کشف رسیده فقط خاص ابنسینا و نوع کار کردن اوست.
سهروردی تحولی در منطق ایجاد میکند
ما بعد از کار ابنسینا کار مهمی نداریم مگر کار سهروردی. اینجاست که پای سهروردی در میان است و کار سهروردی عجیب و بدیع است اما در این مورد آنچنان که باید کاری انجام نشده است. من این نوآوری سهروردی را در همان مقاله برای اولین بار مطرح کردم.
سهروردی تحولی در منطق ایجاد میکند. روشی ایجاد میکند که به اعتبار صوری هیچ ایرادی نمیتوان به آن گرفت. اینکه میگویم به اعتبار صوری، چون بحثبرانگیز است. ولی به اعتبار صوری کاملا درست است. سهروردی روشی پیشنهاد کرد که با آن روش با قیاسهای وجهی که پیچیدهترین بخش منطق موجهات است، به طرز بسیار راحتی میتوان نتایجی را از مقدمات به دست آورد و بتوان در نظام اصل موضوعی نشان داد که فرمولی معتبر است. پیش از سهروردی برای اینکه عقیم و سلیم بودن ضربی از ضربهای اشکال قیاس را ثابت کنند. برای هر شکل قاعدههایی میگذاشتند. کاری که سهروردی میکند دیگر نیازی به این قاعدهها نیست اما این کار چیست؟
تمام قضیههای سالبه را به موجبه تبدیل میکند. مثلا صغری دانا نیست که سالبه است، میشود صغری نادان است. بنابراین از سالبه به موجبه تبدیل میشود و قضایای جزیی را میتوانیم به کلی تبدیل کنیم و از همه مهمتر با قرار دادن دو وجه ضرورت و امکان در موضع محمول قضایای امکانی را ضرورتا امکانی و قضایای ممتنع را ضرورتا ممتنع و هر کدام را با قاعدهای بیان میکند.
سهروردی و روش تازهای در منطق موجهات
با این تغییری که سهروردی در نظریه قیاس میدهد یکمرتبه منطق موجهات را متحول میکند. بحثی که اینجا است و من با آن بحث قضیه را تمام میکنم، چون اگر بخواهم حرفی بزنم کاملا فنی میشود و اگر کسی علاقهمند است که این قضیه را دنبال کند، کتاب «تاملاتی در منطق ابنسینا و سهروردی» را بخواند. چون در این کتاب با دلایل و روش صوری شرح دادهام که قضیه چیست.
سهروردی با این کاری که انجام میدهد روش تازهای ایجاد میکند. بحث آخری که میخواهم بگویم این است که آیا باید از منطق موجهات شروع کنیم و برسیم به محمولهای مرتبه اول و دوم و منطق جملهها یا از منطق جملهها شروع کنیم و برسیم به منطق موجهات؟
سهروردی و اهمیت و اولویت نور بر ظلمت
با توجه به نظامی که سهروردی در آن نظام فکر میکرد و اهمیتی که مسئله نور و ظلمت و اهمیت نور بر ظلمت و اولویت نور بر ظلمت دارد، به نظر میرسد که کار او از بالا به پایین است. یعنی منطق او منطقی است که از منطق موجهات شروع میشود و به منطق جملهها میرسد. یعنی در واقع منطق جملهها و منطق محمولهای مرتبه اول و دوم زیرمجموعه منطق موجهات هستند نه اینکه منطق موجهات گسترشی باشد از منطق محمول مرتبه اول.
اگر بخواهیم وارد بحث دقیقتر شویم، همانطور که گفتم باید به تاملاتی در منطق ابنسینا و سهروردی مراجعه کنیم. مسئله مهم این است که اشاره کردم؛ منطق سهروردی به نظر در اساس منطق موجه به نظر میرسد، برخی از منطقدانان غربی هم اخیرا به این نتیجه رسیدهاند. اینکه اصل برایشان منطق موجهات است و منطقهای دیگر زیرمجموعهای از آنهاست.
سهروردی و جنبههای صوری منطق
با این حرفها موضع سهروردی مشخص میشود اما موضع سهروردی شناخته نشده است. خوشبختانه در حدی که من فرصت داشتم و مجالی برایم بوده است مسئله را بیان کردم. مقاله مورد اشاره جزو مقالههای کلاسیک در تاریخ منطق است. خوشحالم که موضع سهروردی را در این تحول اجمالا نشان دادم و خوشحالم که میبینم برخلاف گذشته که به خصوص در حوزه منطق دستکم گرفته میشد و هنوز هم عدهای واپسنگر و متصلب از منطق ارسطویی دفاع میکنند غافل از اینکه خودمان چه میراثی داریم و از منطق و چه پایههای محکمی میشود در سنت خودمان پیدا کرد.
خوشبختانه نسلی پیدا شده است که شکوفایی منطق در آن پا گرفته است. از زمان تاسیس انجمن منطق تا امروز که سالها میگذرد مرتبا تعداد افرادی که به این انجمن پیوستند، همایشهایی که برگزار میشود، دعوتهایی که از استادان خارجی میشود و دانشجویانی که علاقهمند شدند، نوید یک جهش به حق و درخور فرهنگ ایرانی داده میشود. امیدوارم که همچنان این جریانات ادامه داشته باشد و ما شاهد شکوفایی بیشتر مسائل منطقی باشیم. آنچه که من تاکنون گفتم به جنبههای صوری منطق مربوط میشود. به فلسفه منطق که برسیم داستان بسیار مفصلی است و تحقیقاتی در آن میشود که متاسفانه ما هنوز در آن سهمی نداریم اما شکی ندارم که پیدا خواهیم کرد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مرکز فرهنگی شهر کتاب