میراث مکتوب- دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب، به مناسبت سالروز درگذشت علامه علیاکبر دهخدا (هفتم اسفندماه)، در یادداشتی به جایگاه و خدمات وی پرداخته است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید.
علامۀ دهخدا سخندانی آزاده، ادیبی فرزانه، شاعری طنزپرداز، روزنامهنگاری میهندوست، سیاستمداری مطلع و نادرۀ دوران خود، در فرهنگنویسی بود. او همانند سخنشناسی چون فردوسی، زنده كنندۀ عجم بدین پارسی، كاخی از نثر و لغت برافراخت و برابر بارگاه با عظمت شاهنامه، كه از باد و باران، بیم گزندش نیست، بنای قویم اركان لغتنامه را بنیاد نهاد.
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن
به قول استاد شفیعی کدکنی: «در قرن بیستم کسانی که مفهوم ایران را به لحاظ فرهنگی حفظ کردهاند و گسترش دادهاند و دلیل جاودانگی آن شدهاند، افرادی هستند که در کنار بزرگانی مانند فردوسی و نظامی، باید به آنان احترام گذاشت و سپاسگزار آنان بود. فکر میکنم اگر معدل همه کوششهای این قرن را بگیریم، علیاکبر دهخدا بالاترین جایگاه را در این میدان دارد».
نام دهخدا در سدۀ اخیر در زمینههای گوناگون زینتبخش اوراق و صفحات تاریخ ایران بوده است. این مسئله تنها به لغتنامه نوشتن محدود نمیشود. او با طنز سیاسی جدیترین مسائل روز را بیان کرد. با چرند و پرند، دهان چرندگویان را بست. دوستدارانش، در هوای خواندن نوشتههای «جناب دخو» بازار روزنامه صوراسرافیل را رونق بخشیدند.
ادبیات ژورنالیستی، یک ژانر و نوع ادبی است و اخیراً استاد احمد سمیعی اثری در همین زمینه با این نام در فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر کرده است. وی در این کتاب به نخستین قلمهای دوره ناصری و مظفری پرداخته و درباره قلم دهخدا مینویسد: در جمع نویسندگانی که به یمن قلم آنها و به هوای خواندن نوشتههای آنها، خوانندگان روزنامهها را میخریدند، نوشتههای علیاکبر دهخدا با عنوان چرند و پرند در روزنامه صوراسرافیل بود که اشهر نویسندگان ژورنالیستی آن دوره به شمار می آمد». (ص7)
علامه قزوینی در ستایش هنر شعری علامه دهخدا زبان به مدح میگشاید و منظومۀ «ان شاءالله گربه است» او را شاهکاری کمنظیر میخواند. «… شکی نیست که گل سرسبد مطالب این سه شماره بلاتردید اشعار بسیار نفیس آقای دهخدا -مُدَّظِلُّه العالی ـ است که به سبک سنایی سروده که بی هیچ گفتوگو شاهکاری است ادبی». علامه قزوینی در لغتنامه دهخدا هم به دیدۀ تحسین نگریسته و آن را بزرگترین، نفیسترین و جامعترین فرهنگی میداند که بعد از اسلام تاکنون برای زبان فارسی تدوین و تألیف شده است». (تاریخ عصر حافظ، مقدمه علامه قزوینی، صفحۀ )
یک سالی که به پاریس تبعید شده بود و با سختی و تنگدستی امور را میگذراند، در منزل علامه محمدخان قزوینی همشهری خود اقامت داشت و با مشارکت و همکاری او سه شماره از صور اسرافیل را که به چاپ «ایوِردون» معروف است، منتشر کرد و در شماره سوم که همزمان با ترور میرزا جهانگیرخان بود، شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یار آر» را سرود. دهخدا سپس به سوئیس و بعد به استانبول رفت و در آنجا علامه قزوینی را برای نمایندگی مجلس پیشنهاد داد و دربارۀ او چنین نوشت: «در معارف جدیده و علوم عصر حاضر، درجهای را پیموده است که میتوان از وجودشان همه نوع انتفاء برد». (کلیات ادبیات و فلسفه، 1378)
مؤلف کتاب «ایرانیان نامدار» در کتابش مینویسد: «دهخدا در پژوهش بنجانسون ایران بود. در طنز به جاناتان سویفت پهلو میزد و روزنامهنگاری و پایبندیش به قانون یادآور بنفرانکلین است و ظرافت و تیزبینی او در داستانهای کوتاهش به چخوف پهلو میزد».
در حوزۀ فرهنگنویسی، خدمات ایرانیان به فرهنگنویسی و تدوین کتب و قاموسهای لغت، بر کسی پوشیده نیست و مرحوم شهید مطهری به تفصیل در این باره در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران سخن گفته است. اما این فرهنگنویسی در قلمرو جهان ایرانی رواج گستردهای داشته است.
به گفتهٔ مرحوم همایی «خدمتی که هندیان در فرهنگنویسی به ایرانیان کردند مانند خدمتی بود که ایرانیان به زبان و فرهنگ و ادبیاتِ عرب کردند، و هندیان بالغ بر دویست فرهنگِ ادبی در شبه قاره تدوین نمودند».
دهخدا درباره هویت ملی و زبان معتقد است: «…گذشته یک ملّت قسمت اصلی و ذاتی اوست. اگر ما با گذشته ببرّیم فانی شدهایم. اگر حافظه و ذاکره ما را سلب کنند، ما نسبت به همه چیز و همه کسِ خود بیگانه شدهایم و تغییر زبان باعث سلب این حافظۀ ملی و تاریخی میشود. بزرگترین ممیزه ملت ما شعر و تاریخ ماست. وحدت ملی ما باید محفوظ باشد با زبان». دهخدا زمانی این موضوع را مطرح میکند که در کشور همسایه میبیند که چگونه مصطفی کمال پاشا دستور تغییر خط و قطع ارتباط با حافظۀ تاریخی ملت خود را صادر کرد و نگران بود که مبادا رضاخان تحت تأثیر او دست به چنین خبط و خطایی بزند. لذا او با تألیف لغتنامه خواست شکوه و عظمت و گسترۀ زبان فارسی را با تمام رنگین کمان گویشها و گونههای زبانی هروی و سیستانی و ماوراءالنهری و مرکزی نشان دهد.
خودباوری، تقویت و تحکیم هویت ملی، معرفی مفاخر فرهنگی، و تبیین عظمت و گسترۀ واژگانی زبان فارسی، اینها مفاهیمی بود که علامه دهخدا برای تحقق آنها به تدوین لغتنامه روی آورد، تا دِین خود را برای تقویت هویت زبانی، ملی و فرهنگی به ایران ادا کند و منبعی پدید آورد که محققان و دانشوران برای حل مشکلات ادبی خود بدان مراجعه کنند و در فهم منابع کهن به خطا نروند و راه صواب بپیمایند.
علامه دهخدا با تدوین لغتنامه گامی بلند برای فارسینویسی برداشت. زیرا میدانست، فارسی درست نوشتن و رسا و مفهوم سخن گفتن، از دیرباز، دغدغۀ پاسداران هویت ملی ما ایرانیان بوده است. هزار سال پیش قابوس پسر وُشمگیر در قابوسنامه به فرزندش نصیحت میکند که «اگر نامۀ پارسی بوَد، پارسیی که مردمان درنیابند، منویس که ناخوش بوَد، خاصّه پارسیی که معروف نباشد، آن نبشتن به هیچ حال، و آن ناگفته بِه».
زبان فارسی که بر دو رکن زبان پارسی باستان و میانۀ پیش از اسلام و عربی پس از اسلام استوار گشته، به تدریج توسعه یافت و در نظم و نثر با گویشها و زبانهای محلی ایرانی و ترکیبات متعدد و گونههای زبانی هروی و سیستانی و ماوراء النهری و مرکزی جلوه کرد و اکنون زبانشناسان از طریق این گونهها و گویشها، میتوانند به محل ساخت و بافت آن واژه پی ببرند.
البته اتکای دهخدا بر استخراج لغات تا قبل از قرن هفتم و هشتم بود، اما در این دوران این اثر به تنهایی پاسخگوی نیازهای محققان نبوده و همکاران او یکی پس از دیگری کار لغتنامه را وسعت داده و لغات را بر اساس منابع قرون بعد تا عصر حاضر اضافه کردند و بحق البته بخش اعلام را حذف کردند.
یکی از تحولاتی که در این زمینه مؤثر واقع شده انتشار و چاپ منقح نسخ خطی است که پس از انقلاب رشد دوچندانی پیدا کرد. ما در مؤسسه میراث مکتوب بالغ بر 480 متن کهن منتشر کردیم و از دل این متون بالغ بر 1000 واژه که در لغتنامه دهخدا نیامده یافت شده است. با انتشار این متون به غنای زبان فارسی افزوده شده و در تدوین فرهنگ جامع فارسی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی در دست تألیف است، اضافه خواهد شد. شاید این پروژه برای تبیین بهتر مفهوم ایران برای او و دوستانش همچون علامه قزوینی راهگشاتر مینمود.
در دوران انقلاب مشروطه و در نتیجه خودآگاهی پدید آمده در میان ایرانیان دغدغهمند و اهل معرفت، مطالعۀ ایران از منظری جدید، در میان برخی میهندوستان قوت و قدرت گرفت. این جمع نخستین پژوهشگرانی بودند كه همزمان كه در دل سنت ایرانی- اسلامی قرار داشتند، با دستاوردهای خاورشناسان غربی نیز آشنا میشدند و میكوشیدند با بهرهگیری از روشهای جدید پژوهشی و با ابزارهایی نوین، ابعاد گوناگون فرهنگ ایرانی را مورد مطالعه قرار دهند؛ چهرههایی چون علامه محمد قزوینی، علیاکبر دهخدا، سید حسن تقیزاده، ملكالشعرای بهار، سعید نفیسی و … در این رده قرار میگیرند.
این دانشوران با شور و هیجانی وصفناپذیر، به معرفی و تصحیح متون قدما و نگارش تاریخ و تاریخ ادبیات ایران پرداختند و بسیاری از آثار و متون برجسته میراث فرهنگی و ادبی ایران زمین را به منظر و مرآی علاقهمندان به این سنت غنی عرضه كردند. محمد معین، سید جعفر شهیدی، محمدابراهیم باستانی پاریزی، مهرداد بهار، منوچهر دانشپژوه، منوچهر ستوده، ایرج افشار، مهدی محقق و … متعلق به نسل سوم ایرانشناسان ایرانی هستند كه ایستاده بر پژوهشهای پیشین، با نگاهی نو، به معرفی و تحقیق انتقادی در تاریخ و فرهنگ ایرانی پرداختند و راه استادان پیش از خود را ادامه دادند و سنت فارسینویسی و احیای منابع کهن فارسی در دانشهای مختلف ادبی، تاریخی و عرفانی و جغرافیایی را دنبال کردند.
زندهیاد، استاد محمد معین نیز با تشویق اساتید برجسته، پس از تصحیح و انتشار کتاب لغت برهان قاطع، دهخدا را مطمئن کرد که فردی مناسب و مستعد برای جانشینی اوست.
علامه دهخدا در باب ضرورت تصحیح انتقادی متون، در یادداشتهای پراکندهای که برای مقدمه، نوشته در این باره مینویسد: «وقتی میگویم به نقل از فلان کتاب، مراد کتابی است که من دارم نه کتاب اصلی به خط مؤلف، چه نسخ یک کتاب غالباً با یکدیگر فرقها دارند و نسّاخ در آنها تصرف کردهاند و اغلاط و تصحیفات و تحریفاتی در آنها راه یافته و باید منتظر تصحیح کتب با اصول انتقادی امروزی بود». نگاه و آرزوی علامه دهخدا به کارهای درجه یکی بود که از دوست دانشمندش علامه قزوینی به دست او رسیده بود و متوجه شده بود که در چاپ متون چه کوتاهیهایی میشود و کارها چقدر ناقص و پر اشکال هستند.
دهخدا برای تألیف لغتنامه نسخ خطی بسیاری را نیز از نظر گذراند. در جای جای لغتنامه سرنخهایی هست که نشان میدهد وی از نسخ خطی بسیاری را دیده و واژگان آنها را استخراج کرده است. یکی از نسخههایی که اکنون در کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی نگهداری میشود، انیس الطالبین صلاح بن مبارک بخاری است که در اختیار دهخدا بوده، زمانی که هنوز این اثر چاپ نشده بود. برگههایی لابلای این نسخه هست که در آنها دستخط علامه قزوینی و دهخدا هست. (میراث شهاب، ش 96)
احتمالاً در زمانی که علامه قزوینی از پاریس به ایران برگشته بود، این نسخه را در اختیار داشته و برای استفاده به دهخدا داده بود.
وجود نسخههای خطی در کتابخانه لغتنامه، که مرحوم محمدتقی دانشپژوه و بعد سید محمد طباطبایی (منصور) آنها را فهرستنویسی کردند، از اهتمام مؤلف لغتنامه دهخدا به نسخ خطی حکایت میکند. اما نگرانی دهخدا از متونی که چاپ خوبی نداشته و با تک نسخه چاپ شده و در تألیف لغتنامه از آنها استفاده شده، ضرورت بازنگری این اثر را با آثاری که بعدها به صورت تصحیح انتقادی چاپ شدند، روشن میسازد. به گمانم چون مرحوم دهخدا بیش از 700 مثل را از شاهنامه فردوسی در کتاب امثال و حکم خود استخراج کرده، هم اگر این امثال با شاهنامه چاپ خالقی مطلق مجدداً مطابقت داده شود، ممکن است برخی اشعار و امثال الحاقی راه یافته در این کتاب اصلاح شود.
دهخدا به تصحیح متون هم توجه داشت. صحاح الفرس را تصحیح و بر دیوان ناصرخسرو تصحیح سید نصرالله تقوی و دیوان سید حسن غزنوی شرح نوشت و مقالات خود را در یغما منتشر کرد.
خوشبختانه ما در مؤسسۀ پژوهشی میراث مکتوب برای تحقق آرزوهای آن بزرگمرد گامهایی برداشتهایم و تاکنون بالغ بر 450 متن کهن را در این 28 سال به صورت تصحیح انتقادی، البته با حمایت مستقیم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، منتشر کردهایم.