ميراث مكتوب- دكتر جواد محمدي در نشست « چهره گشايي و نقد و بررسي كتاب شجرة الملوك»گفت: شجره الملوك در واقع آرزوي گمشده ما بود، از موقعي كه با نام آن آشنا شده بوديم.
وي در شصت و هشتمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب كه روز دوشنبه 27 آبان 87 در اين مركز برگزار شد، افزود: در يك دوره اي كه با آمدن سكاها، سرزمين سكايي سيستان شروع مي شود ، زرند يكي از شهرهاي سيستان است. در آن دوره، مرزهاي سيستان پنجاب و كشمير و افغانستان و پاكستان امروزي هم هست. اين سيستان در دوره هاي مختلف، همينطوري افول و نزول مي كند تا دوره ساسانيان كه يكي از استان هاي برتر ايران و ولي عهد مي شود. علي ايحال ملوك سيستان در چنان اهميتي بوده كه درباره آنها گفته شده كه بدون يك لشگر منظم، گوشه اي از مرزهاي ايران را هزار سال نگهباني مي كردند و در تفسير اين آمده كه اين ها حتما حكومت هاي مردمي بوده اند، البته آن سنت عياران تا همين اواخرهم بوده و الان هم به يه شكل ديگري هست و به شيوه جنگ هاي نامنظم با دشمن برخورد مي كردند و به همين خاطر مرحوم عباس اقبال مي گويد كه مغول در خراسان بسيار آدم كشت و در سيستان بسيار ابنيه خراب كرد. اين ها بلافاصله همه چيز را رها مي كردند و به جنگ هاي چريكي مي پرداختند. اين ملوك در طول تاريخ تا آخرين روزهاي حيات شان جز با خودشان و جز با سلاطين وصلت نمي كردند. الان هم در پاكستان همينطور هستند، چون عمده افرادشان در پاكستان هستند.
وي ادامه داد: پس شجره الملوك يك كتابي نيست كه مساله اي را بي جهت مهم كرده باشد. در ضمن اين ملوك واقعا معتقد بودند كه بقاياي كيانيان هستند. آخرين فرد نامدار اين ها، در خاندان كيانيان، ملك خانبري كياني بود كه در هزار و سيصد و سي فوت كرد. بسيار مرد نام آور، شايسته و با شخصيتي بود. اين ها خودشان را از اولاد رستم نمي دانستند، بلكه مراد كيانيان مي دانستند. و اما درباره شجره الملوك، كار آقاي دكتر صفت گل تا حد زيادي از ايرادها مبراست، چرا كه بحمد الله، هم عالم اند و فاضل و هم بومي هستند. بومي بودنشان اين كمك را مي كند كه متن شجره الملوك بي نهايت تحت تاثير تلفظ سيستاني فارسي باشد. شجره الملوك در واقع آرزوي گمشده ما بود از موقعي كه با نام آن آشنا شده بوديم، همه عطش زيادي داشتيم كه خدا كند، اين پيدا بشود و اصلا اميدي نداشتيم كه اين موجود باشد و وقتي كه پيدا شد ما سيستاني هايي كه به دنبال تاريخ مان و فرهنگ مان بوديم، بي نهايت خوشحال شديم. ضمن اينكه كتاب، يك حلقه مفقوده اي در تاريخ سيستان است، از سال هزار و بيست و هشت كه احياء الملوك به وسيله يكي از اين كياني ها نوشته مي شود تا هزار و دويست و شش كه اين كار شروع و هزار و دويست و بيست و يك كه اين كار ختم مي شود.
دكتر جواد محمدي افزود: در همين شجره الملوك وقتي كه اقوام و قبايل ملك بهرام افغان را فرا مي خواند، از اقوامي كه حضور موثرتري در تاريخ دارند، نام نمي برد. از اقوامي كه در سيستان شريف و كهن و اصيل اند، ولي حضور سياسي ندارند مانند نخي ها نام مي برد، اما از سربندي ها و شهركي ها نام نمي برد و همينطوري مي گويد نخي ها و ديگر طوايف سيستان. اين به ما نشان مي دهد كه اين درگيري و ناراحتي ها، بين اين ها همچنان بوده است. شجره الملوك به ما نشان مي دهد كه چگونه نام نخي در اين كتاب هم به صورت نَخَع و هم نخي آمده كه من معتقدم كه اين ها ربطي به نخعي هاي عرب ندارند و اين ها، بقاياي نقداي سيستان هستند كه تا صدر اسلام به دوره عياري هم برمي گردند و نقيب هست كه كلاً در احياء الملوك دويست سال پيش اسم نقيب ، نقيبان زره و نقيبان لامبود و هفت، هشت و ده قبيله نقيب نام مي برند، ولي اينجا يكدفعه نقيب گم مي شود و نخي مي آيد و من معتقدم كه نقيب مثل نخي، يقه و يخه مي شود و اين فرسايش ها در طول زمان فراوان است.
وي گفت: به باور من شجره الملوك قسمت هاي محذوف دارد. بعضي از پرش هاي موضوعي و اين هايي كه در يك موضوع واحد، در شجره الملوك هست، احتمالا از شجره الملوك افتاده است. ما مي دانيم در زمان سرايش، همين كتاب هست كه حضور گسترده بلوچ هاي توخي و نارويي به سوي سيستان شكل مي گيرد و توخي ها به شمال قندهار مي آيند و نارويي ها هم از همان كوه نهارو كه من كوه نهارو را آنجا نتوانستم پيدا كنم. آخرين كلام اينكه، فكر مي كنم كه هنوز روي لهجه اشعار شجره الملوك جاي كار دارد و دستمريزاد به آقاي دكتر صفت گل كه واقعا ما را به آرزوهاي گم شده مان رساندند.