ميراث مكتوب: دكتر ثبوت بر اين باور است كه متون فارسي و نيز آثار عربي علماي ايران در طول بيش از هزار سال در شبه قاره رواج گسترده داشتهاند و به تبع آن پيشينه تحقيق و تصحيح متون و آثار مزبور نيز در آن سرزمين از صدها سال فراتر ميرود.
وي كه در نشست تاريخچه و وضعيت تحقيق و تصحيح متون در شبه قاره سخن مي گفت، افزود: آغاز آن، به قرن ها پيش از ابداع و رواج صنعت چاپ در مشرق زمين و به دوره رواج نسخههاي خطي ميرسد، چنان كه به گزارش استاد منزوي، عبداللطيف عباسي گجراتي در سده يازدهم هجري، نسخهاي از مثنوي را پس از مقابله هشتاد نسخه و بلكه بيشتر فراهم آورد و ديباچهاي بر آن نوشت و آن را «ناسخه مثنويات ثقيه و مثبت و مروج نسخ صحيحه» خواند. همچنين شاه مير محمد نورالله اهدايي دهلوي، متوفي 1073 هجري و صدر صوبه شاهجهان آباد در عصر اورنگ زيب و از شارحان متون فارسي، اقداماتي براي تصحيح و تنقيح گلستان و تحقيق درباره آن انجام داد و در مقدمه شرحي كه بر آن نوشت، به تحريفاتي كه به گلستان راه يافتهاند، اشاره كرد و نوشت:” بسياري از آنها را به اندازه توان خود فراهم آوردهام و نكات مغلقه آن را حاشيهنويسي كرده بودم و چون رونويسي حواشي متفرق براي برخي از كساني كه با كتاب سر و كار پيدا ميكردند، دشوار بود، آنها را بدين گونه در اين كتاب گردآوردم.”
وي ادامه داد:يك مورد ديگر تصحيح و تنقيح متون فارسي، كاري است كه مير محمداعظم در اواخر سده دوازدهم روي ديوان حافظ انجام داده است. او ضمن كتابت ديوان حافظ فرهنگي از لغات و اصطلاحات آن را تدوين كرده و در آغاز آن نوشته است: «ديوان حافظ مع مقدمه و فرهنگ كه هر لفظ به نظر صحت چند مرتبه درآمده يا شايد بهتر باشد اين جوري بخوانيم كه هر لفظ چند مرتبه به نظر صحت درآمده و از چند شوح تغيير معاني دقيق و ضماير به نوك قلم آمده است. »
نيز در سده سيزدهم هجري، شخصي به نام بلندخان فرزند احمدخان، نسخهاي از شاهنامه را كتابت كرده و نام و نشاني دوازده نسخه را كه براي مقابله و تهيه نسخه مصحٌح از آنها بهره گرفته، آورده است. او همچنين فهرستي براي نسخه خود تنظيم كرده و در پايان كتاب آورده است.
دكتر ثبوت همچنين گفت: پس از رواج صنعت چاپ، نخستين كتاب هايي كه به صورت محققانه تصحيح و طبع شدند، همان ها بودند كه در هند انتشار يافتند. مثلا” نخستين چاپ ديوان حافظ با مقابله دوازده نسخه خطي به وسيله ميرزا ابوطالب تبريزي بين سال هاي 1200 تا 1206 قمري در كلكته انجام گرفت. يكي از بهترين چاپ هاي قديم مثنوي مولوي نيز همان است كه در صد و اندي سال پيش در شش ،هفت مجلد در شهر كامپور با كوشش مولانا احمد حسن كامپوري و به اشارت مرشد او، حاجي امدادالله مهاجر مكي، مدرس مثنوي در بيت الله الحرام انجام گرفته و در حواشي آن گزيدههايي از قبيل بيست شرح مثنوي درج شده است. حاجي امدادالله و برخي از شاگردان او، علاوه بر تسلط بر مباني عرفاني، در مطالعه متون ديدي نقادانه و محققانه داشتند. چنان كه يكي از شاگردان او به نام اشرف علي مينويسد: “من نسخه دفتر هفتم مثنوي را – كه گويند مولوي به دنبال دفتر ششم سروده است – در نزد حاجي ديدم، ولي حاجي اين دفتر را اثر طبع مولانا نميدانست و به همين جهت دستور چاپ و انتشار آن را نداد.” خود اشرف علي هم دلايلي در نفي اين انتساب اقامه ميكند و اين نكته دقت نظر آن دو بزرگ را در اين مورد ميرساند.
اهميت مطلب وقتي روشنتر ميشود كه بدانيم كه شيخ اسماعيل انقروي، بزرگترين شارح مثنوي در بلاد عثماني كه به لحاظ زماني و مكاني از آن دو مولوي شناس هندي خيلي نزديكتر به مولوي بوده است، نادرستي انتساب دفتر هفتم به مولوي را درنيافته و در اين زمينه عقيدهاي كاملا” خطا اختيار كرده است.
وي ادامه داد: دانشمند ديگري كه در دانشگاه دهلي در توسعه پژوهش در ادبيات فارسي نقشي بسيار مؤثر داشت ،روانشاد نورالحسن انصاري بود. او در عمر نه چندان طولاني خود، افزون بر كوشش هايي كه در مقام تدريس و پرورش شاگردان و در مقام يك استاد به خرج داد، بنيانگذار «انجمن استادان فارسي سراسر هند» بود كه در مدتي نزديك به ده سال اقدامات فراواني براي گسترش پژوهش در پهنه ادب فارسي در هند انجام داد و خود از آغاز تأسيس اين انجمن تا زماني كه درگذشت دبير انتخابي آن بود و از سال 1360 تا 1363 و پس از آن از 1366 تا وقتي كه درگذشت ، رياست بخش فارسي دانشگاه دهلي را داشت وكتاب هاي بسياري تأليف ، ترجمه و تصحيح كرد.