وي در يادداشت زير به پيشينه تاليف و تدوين دايرة المعارف بزرگ اسلامي اشاره كرده است.
فکر تدوین یک دایرةالمعارف یا دانشنامه با سبک و سیاق نوین به زبان فارسی، به اغلب احتمال به زمانی باز میگردد که برخی از فضلای ایران با مجموعه دایرةالمعارف اسلام، اثر خاورشناسان و چاپ ناشر باسابقه بریل در لیدن هلند آشنا شدند. چاپ نخست این مجموعه میان سالهای 1913 تا 1938 در چهار جلد اصلی و یک جلد مکمل، به زبانهای انگلیسی و آلمانی و فرانسه منتشر شد. از مجموع قرائن پیداست که نخست «شادروان سیدحسن تقیزاده از سال 1327 به گرد آوردن گروهی از دانشمندان محقق به منظور ترجمه طبع اول دایرهالمعارف اسلام همت گماشت و هر چند عدهای از مقالات توسط این دانشمندان به ترجمه رسید، به سبب مشکلات گوناگون مقصود به پایان نرسید و مقالات به طبع نینجامید.» (احسان یارشاطر، مقدمه بر دانشنامه ایران و اسلام، تهران، 1354، ص 11) گرچه لغتنامه دهخدا نیز کموبیش صورت یک دایرة المعارف داشت و ارزشهای متعدد آن بر جای بود و هست، اما همچنان از معیارهای لازم یک «دایرهالمعارف» دور به نظر میرسید. انتشار جلد اول دایرهالمعارف فارسی، زیر نظر دانشمند نادرالمثال، شادروان دکتر غلامحسین مصاحب، در سال 1345 رویدادی بس مهم در تاریخ فرهنگی ایران بود و باید از روی حق و انصاف اذعان کرد که آثار آن رویداد بزرگ همچنان پابرجاست و ایرانیان و فارسیزبانان، با وجود پیشرفتهای ظاهری در این زمینه، هنوز از مراجعه بدان دایرهالمعارف مختصر و بسیار مفید و دقیق، بینیاز نیستند. بیتردید بخش چشمگیری از ارزشهای دایرهالمعارف فارسی مرهون دقت شگفتانگیز و پایمردی دکتر مصاحب است و شماری از بزرگان دانش و فرهنگ آن زمان که غالبا به سبب تحصیلات درست و دقیق و جامع، خود به نحوی «دایرهالمعارف» بودند.
با وجود انتشار آن دایرةالمعارف، اندیشه ترجمه دایرةالمعارف اسلام، چاپ لیدن، همچنان ذهن اهل فرهنگ ایران را مشغول میداشت، به ویژه که از 1950 خاورشناسان، تالیف جدیدی از دایرةالمعارف را در دست گرفتند و کوشیدند پارهای نواقص و غفلتهای چاپ پیشین را به اصلاح آورند. تالیف دایرةالمعارفی جامع با حفظ جمیع معیارها، چنان که با دایرةالمعارف اسلام همسری و برابری کند، شاید بلندپروازانه به نظر میرسید و شماری از بزرگان فرهنگ، ترجمه آن دایرةالمعارف را با افزودن و تکمیل و اصلاح برخی مدخلها و عناوین خاص اسلام و تشیع و ایران، کافی میدانستند. بنابراین، انتشار چندین مجلد خرد از دانشنامه ایران و اسلام، به کوشش استاد دکتر احسان یارشاطر، درواقع ادامه همان اندیشهای بود که سیدحسن تقیزاده در نیت و خاطر داشت. به هر حال مبنای همه این دانشنامهها ترجمه بود، با افزایش و حک و اصلاح موادی در باب اسلام و ایران.
چند سالی پس از انقلاب، رهبر حزب ملل اسلامی که از گروههای سیاسی سالها پیش از انقلاب – که جالب است، مشی مسلحانه داشت – و دستگیر شده و تا مرز اعدام پیشرفته بود، پس از یک دوره نمایندگی مجلس، فعالیت سیاسی را کنار نهاد و دستاندرکار تدوین یک «دایره المعارف بزرگ اسلامی» گردید؛ دانشنامهای که از آغاز تا پایان آن، به دست ایرانیان نوشته و تدوین شده باشد.
تدارک وسایل و شرایط از هر حیث بسیار دشوار و حتی در حد محال به نظر میرسید، به ویژه که قرار بود در کار تالیف و تدوین دایرهالمعارف از بودجه دولتی و عمومی استفاده نشود. سرانجام در اسفند 1362، سیسال پیش، وقتی سیدکاظم بجنوردی، فرزند پرآوازه فقیه اصولی و حکیم متاله، آیتاللهالعظمی میرزا حسن بجنوردی، مرکز دایرةالمعارف را با کتابخانهای ناچیز برای هدفی چنان بزرگ، بنیان نهاد، شماری از بزرگان دانش و فرهنگ و ادب ایران، رنجور و رنجدیده از حوادث روزگار، اندکاندک دلگرمی یافتند و فرصت را غنیمت شمردند و گرد او فراهم آمدند. از صدر تا ذیل این دایرةالمعارف ایرانی بود و میباید شیوههایی در مراحل گوناگون کار پیش گرفته میشد؛ گزینش مدخلها و عناوین و ارجاع و تحقیق و تالیف و کنترل و ویرایش در مراحل متعدد. از ابتکارات این مرکز، تشکیل پرونده بود: گردآوری مآخذ و منابع درباره هر مدخل و ترتیب و دستهبندی آن بر اساس نظم تاریخی. این پرونده نخست به کار مولف میآمد و در دیگر مراحل کار تا هنگام چاپ، مستند مقاله و ویرایش بود. تشکیل پرونده به ویژه اگر درست و دقیق انجام یافته بود، در ضمن، به نظم فکری مولف هم یاری میرساند و به سبب همین سودمندیها بود که بعدها در چندین تشکیلات مشابه دیگر هم به کار گرفته شد.
از دیگر برکات مرکز دایرةالمعارف، تشکیل تدریجی کتابخانهای عظیم است که کموبیش و با وجود چند کتابخانه بزرگ دیگر در کشور، هیچ پژوهشگری در اسلام و ایران نیست که از مراجعه به آن بینیاز باشد. به ویژه از زمانی که شماری از بزرگترین استادان و محققان ایران، مجموعههای خصوصی خویش را به تدریج به این کتابخانه سپردند، بر غنا و نفاست آن، از هر حیث افزوده شد و این مطلب از سوی دیگر، حاکی از اعتماد و اطمینان آن بزرگواران است. در تشکیل این کتابخانه، البته شخص آقای بجنوردی اهتمام تمام داشته، اما نقش آقای عنایتالله مجیدی و همکاران او، ممتاز و درخور یادکرد و ستایش بسیار است.
گذشته از مجموعه بیستویک جلدی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، دیگر مجموعهها و کتابهای منتشر شده این مرکز نیز در نوع خود بینظیرند و شاهدی بر این مدعا هستند که این مرکز در تشخیص نیازمندیهای ملی ایران، در حوزه فرهنگ و کتاب مرجع، تا چه اندازه به راه درست و دقیق رفته است؛ همچون دانشنامه ایران، دانشنامه فرهنگ عامه، دانشنامه تهران و شمیرانات و فهرستواره کتابهای فارسی که نمونه اخیر، به همت والای استاد احمد منزوی و یاران او، یکی از مهمترین کتابهای مرجع در زمینه شناسایی آثار فارسی، اعم از نسخههای خطی و چاپی است. اگر این مرکز در سالهای اخیر تا این اندازه دچار حرمان و تنگدستی نشده بود، حاصل اهداف بلند آن تا سالها جامعه ما را برخوردار میکرد.
به گمان من، ارزش همه این آثار بینظیر یکسو، اهتمام رئیس مرکز در گردآوری استادان پرآوازه روزگار در زمینههای گوناگون و سپردن امور علمی بدیشان و پرورش نسل جوان علاقهمند به زمینههای پژوهشی، سوی مهمتر و برتر در فهرست بلند خدمات این مرکز است. کمتر کاری به اندازه تشکیل پرونده و تالیف مقالات برای دایرةالمعارف تا این اندازه آموزنده بوده است، زیرا حاصل کار پیوسته و در چند مرحله زیر نظر قرار میگیرد و از اصلاح و ویرایش، در نهایت موجب افزایش توان و تجربه در کار تحقیق و تتبع میشود.
به همین سبب، مرکز دایرةالمعارف، در این سی سال یک «دارالعلم» به معنای واقعی کلمه بوده و گوشهای از ساختمان پیشین و نوین آن نبوده است که یکی از بزرگان فرهنگ ایران در آن دم و قلم نزده باشد.
بدین گونه، این مرکز معیار کار را در چنان مرتبهای نشاند که اکنون افزون بر انتشار 8 جلد ترجمه عربی، ترجمه انگلیسی آن هم در سه جلد، درسلسله انتشارات بریل، به انتشار رسیده و برای نخستین بار، در این زمینه، رابطه علمی پژوهشگران غربی و شرقی برعکس شده است.
در زمانهای که غالب موسسات فرهنگی و دانشگاهی، چندان اهمیتی به کیفیت پژوهش نمیدهند و به «ضرب مقاله»های به اصطلاح علمی – پژوهشی دواسمی و سهاسمی (و بیشتر!) اشتغال دارند و بدان مباهات هم میکنند، نگاه داشتن معیارها در تراز برتر، به هیچ رو آسان نیست و این مرکز، همچون گذشته و با وجود دشواریهای گوناگون، میباید همچنان «دارالعلم» بماند.
علی بهرامیان
منبع: مجله مهرنامه