میراث مکتوب – جمعه 5 مهرماه 1392
حوالی ساعت 10 صبح استاد ابوالحسن نجفی تلفن کرد. روزچهارشنبه به منزلش زنگ زده بودم تا مطلبی ازاو بپرسم . در پیامگیرتلفنش خودم را معرفی کردم . امروز استاد به من زنگ زد . تا گوشی را برداشتم گفت جناب فرهادی ! عرض کردم « فرهاد طاهری». گفت ببخشید نمی دانم چرا هربارچهرۀ شما در ذهن ام متصور می شود نام شما را «فرهادی » تصور می کنم . گفتم خیلی ازدوستان وآشنایان غیرصمیمی مانند حضرتعالی هستند و عمدتا هم مرا «فرهادی» خطاب می کنند. ظاهرا تمایل و سلایق دیگران به نامیدن عنوان خانوادگی ام به «فرهادی » خیلی بیشتر از «طاهری » است . شاید یکی از دلایلش گرایش های ادب دوستانه به شخصیت «فرهاد» درسابقۀ فرهنگی و تاریخی ایران باشد. استاد گفتند تردید نکنید همین است . گفتم استاد چند روزپیش خاطرات ریچارد فرای را می خواندم . در متن خاطرات فرای ( به زبان انگلیسی ) جمله ای است که فرای می گوید: پل های پشت سرخود را خراب کرده بودم . وقتی به فرهنگ سخن انوری مراجعه کردم فقط یک شاهد دربارۀ تعبیر «پل را پشت سرخود خراب کردن» آمده است. در فرهنگ عامیانه تألیف حضرتعالی هم چنین تعبیری نیامده است . فرای با فرهنگ و ادب ایران بخوبی آشنا بوده است .می خواستم از حضرتعالی بپرسم به نظر شما دراین جملۀ فرای ، آیا نویسنده از فرهنگ فارسی متاثر بوده است که چنین جمله ای نوشته یا تعبیر «پل راپشت سرخود خراب کردن » دراصل ، تعبیری انگلیسی بوده که وارد زبان فارسی شده است ؟ استاد گفت واقعا نمی دانم . اما این تعبیر سابقه ای تاریخی دارد . گویا دریکی از جنگ ها ، سربازان و فرماندهان درمسیرراه ، برای اینکه دشمن نتواند از مسیر راه آنها استفاده کند پل های مسیر را تخریب کردند و بعد هم ناچار شدند از همان راه برگردند و متوجه شدند که نمی توانند ، چون راه بازگشت خود را از بین برده بودند . اما اینکه این حادثه در فرهنگ شرقی و اختصاصاً در ایران اتفاق افتاده یا در غرب نمی دانم . تحقیق می کنم و به شما اطلاع می دهم . اما من هم از شما سؤالی داشتم . آیا می دانید تعبیر «حرف اول را زدن» کی و ازکجا وارد زبان فارسی شده است . من هرچه گشتم مأخذ این تعبیر را نیافتم . به استاد نجفی قول دادم که اگر در خصوص «حرف اول را زدن » به نتیجه ای برسم به ایشان خبر بدهم . درپایان مکالمه عرض کردم در سوگ استاد آیتی مقاله ای نوشته ام که درمجلۀ مهرنامه منتشرخواهد شد شاید مطالعه اش برای شما خالی از لطف نباشد . استاد فرمودند حتماً می خوانم مطمئناً برای من جالب خواهد بود . چون هربار نوشته ای از شما خوانده ام همین گونه بوده است. از ابراز لطف استاد سپاسگزاری کردم .
پنجشنبه 8 خرداد 1393
ساعت 7 بعد از ظهر استاد نجفی به من تلفن کرد . دیروز به او زنگ زدم و نظرش را در خصوص برابرنهاد «قتل اندیش» به جای تروریست ( «قتل اندیش » پیشنهاد خودم برای این کلمه است ) جویا شدم . همچنین کمی دربارۀ عبارت «پول شویی» که ترجمۀ Money Lundering انگلیسی است با هم صحبت کردیم . امروز استاد نجفی می خواست نظرش را دربارۀ «قتل اندیش » بگوید. گفت: به نظرم «قتل اندیش» برابرنهاد چندان دقیقی برای تروریست نیست. چون آنان فقط اندیشۀ قتل ندارند بلکه این اندیشه را به مرحلۀ عمل هم می رسانند . در متون ادب فارسی ، ما تعبیری چون «عاشق پیشه» و «دبیرپیشه» را داریم . به نظرم می توان به جای تروریست «قاتل پیشه» به کاربرد . گرچه من مدتهاست به این نکته فکرمی کنم که اصولا چرا باید تعبیرات و عبارات جاافتاده ومفهوم را درزبان فارسی تغیرداد ؟. هرچندآن عبارت یا کلمه، فارسی نباشد وقتی مردم آن کلمه وتعبیررا به کارمی برند وکاملاً هم مفهوم آن برای آنان روشن است دیگر لزومی نمی بینم آن را تغیرداد . تصورکنید به جای تروریست ما یک تعبیر دیگری را برگزینیم و بخواهیم وارد زبان فارسی کنیم . مدتها طول می کشد تا ذهن وحافظۀ مردم با این تعبیرجدید انس بگیرد . باید مدتها تلاش کنند تا بامفهوم آن آشنا شوند . درواقع باوضع هربرابرنهادی برای تعبیری، زحمتی را به دوش مردم می گذاریم و معمایی را می آفرینیم . گفتم جناب استاد ، از لحاظ سهولت کاربرد کلمه وراحتی ذهن مردم ، حق باشماست اما یک نکته راهم باید در نظر بگیریم . تصورکنید با همین وضع پیش برویم . تعابیری مانند تروریست ، دیپلمات، پول شویی ، پکیچ ، و… هزاران لغت و تعبیرغیر فارسی وارد زبان فارسی شود . چه اتفاقی می افتد؟ فکر نمی کنید هویت زبان فارسی کم کم از بین خواهد رفت و از فارسی اندیشی و فارسی نویسی جز املای فارسی چیزدیگری برجای نمی ماند . بلی ! مردم عادی می توانند هرطوردلشان بخواهد حرف بزنند وبنویسند ! اما به نظرم فرهیختگان جامعه ، مخصوصا نویسندگان در حوزۀ علوم انسانی ، باید همواره فارسی بیندیشند و فارسی بنویسند . درجایی که ما می توانیم مفاهیم را با فکر و تعبیر زبان فارسی بنویسیم و بگوییم ، کاربرد آن مفاهیم در غیر فارسی اندیشی و فارسی نویسی جایز نیست . یا به تعبیر دیگر، کسی که ادعای نویسندگی می کند اما نمی تواند منظورش را در قالب فارسی بیان کند ، درواقع در اصالت هنر و تخصص خود خدشه وارد کرده است . استاد نجفی گفت ازاین نظر آراءِ شما قابل تأمل است . شاید بسیاری طرفدار شما باشند ….