میراث مکتوب – این کتاب با این پیشفرض آغاز شده که خدایان، قهرمانان اسطوره یا به تعبیری پیشقهرمانان بودهاند که در تکوین بعدی خود به قهرمان حماسه تبدیل میشوند.
چون اسطورهها، آغازگر پیشآفرینشها و آغازگری آفرینش با ذهن جستجوگر انسان ساخته شده، آنها هستی خود را به زمانی میرسانند که بیزمانی و بیمکانی بوده است و کمکم بهدلیل عواملی، الهههای گوناگون که نگهدار زمین، آسمان و موجوداتاند، پا بهعرصه میگذارند. بعد انسان آفریده میشود.
در این ساختار ذهنی، آفرینش از دوران طلایی خود فاصله میگیرد و درگیریهای الههها با خودشان، یا با انسان ناسپاس آغاز میشود. همانگونه که زندگی انسانی تحول یافته است، کمکم داستانهایش نیز در مواجهه با تجربۀ جدید، به شکل تازهای رخ مینمایند. حضور خدایان کمرنگ میشود و ساختهای اسطورهای جای خود را به معیارهای حماسی میدهند.
این تحول فکری جای گردانندگان اسطورهها تحت عنوان ایزدان یا الههها را به ابرمردان یا قهرمانان میسپارد. الههها برای انسان بدوی از شخصیتبخشی به قوای طبیعی مثل آسمان، کوه، رود، ستاره و خورشید به وجود میآیند که در طی آن نمود، ارزشهای فکری انسانی، به ساخت دنیای دوگانگی نیروهای خوب و بد منجر میشود. انسان مجبور بوده تا این پدیدهها را در قالب خوب و بد ببیند؛ زیرا بعضیها به زیستن انسان کمک مینموده و در عوض بعضیها مانعی برای زیستن بودهاند.
روشنایی و تاریکی دو پدیدۀ قدیمی بودهاند که نزاع آنها در اسطورههای اکثر اقوام دیده میشود. در فکر انسان بعدی همین پدیده به صورت نزاع دو قوم که یکی مظهر خوبی و یکی مظهر بدی است، گوشهای از ساخت حماسی را نشان میدهد. در این کتاب ابتدا از مفاهیم اسطوره در نگاههای گوناگون پرده برداشته شده است و سعی شده که به ارتباط اسطوره با تاریخ و حماسه اشارهای شود.
چون معیارهای اسطورهای در ساختهای حماسی تأثیر زیادی داشتهاند، در بحث حماسه و اسطوره، نمایاندن مرز بین این دو بحث کار بس دشواری است، ولی در این کتاب در حد توان به این امر پرداخته شده است. گردانندگان اصلی اسطورهها خدایان بودهاند که اعمال، حرکات، فکر و نگاهشان در جامعۀ اسطورهای، آغازگر حرکت انسان به سوی قصههای قهرمانی بوده است. این قصهها برای واکاوی و چگونگی آغاز، ما را از پرداختن به خود زندگی خدایان در اسطورههای مختلف بینیاز نمیکرده است؛ به همین جهت از همان ابتدا معیارهای آفرینشی در اسطورههای گوناگون مورد توجه قرار گرفت تا این معیارها قرینهای برای زیستن الهههای گوناگون در اختیار ما قرار دهد، تا با این معیارها به صورت منظم بتوان تکوین و تحول آنان را بررسی کرد.
وقتی به صورت منظم در علتیابی تکوین هر قهرمان، نیاز به جستجوی معیار اسطورهای بود، برای عدم برگشت در هر قصهای به پدیدۀ آفرینش اسطورهها، در بخش جداگانهای پرداخته شده است. این بخش از نوشته از این جهت اهمیت دارد که برای نشان دادن پیشنمونۀ آفرینشها، به عنوان مثال در تکوین چهرۀ کیومرث، نیاز به برگشت به اسطورههای ملتها و تحلیل آنها نبود. بخش پیشنمونۀ قهرمانها هم به این دلیل ضرورت دارد که نگاه انسانهای بدوی در مورد توجیه پدیدههای اطراف را ذکر شده و نشان دهد چگونه با رو به جلو حرکت کردن انسانها، الگوهای ذهنیشان در مورد خدایان متفاوت میشود و کمکم تغییری در آنها ایجاد میگردد، تا جایی که رد پای حماسهها را میبینیم و در لباس جدیدتر، پیش قهرمانان خود را به صورت قهرمان نشان میدهند.
این خداوندان شمشیر و کوپال و خود که خود را به صورت ابرمردان در ذهن و دلها جای دادهاند، در نوع خود بینظیر هستند. حتی با شخصیتهای قصههای عامیانه که اصطلاح قهرمان را یدک میکشند، بسیار متفاوتاند. قهرمان حماسه، جزئی از حماسه است که به نوعی باید از کودکی تا بلوغ، طی آزمونهایی که بیشتر نبرد با موجودات اهریمنی است و پشت سرنهادن موانعی، خود را برای نجاتدادن ملتش آماده سازد تا در نهایت به خداگونگی دست یابد و جاودان شود.
این معیار، معیار کلی در حماسههاست. منوط به اینکه قدمت حماسه چقدر باشد؛ راویان گاهی به صورت غیرمستقیم این معیارها را دستکاری میکنند تا قهرمان معقولانهتر بهنظر آید. در بخشی از این پژوهش، ردّ پای قهرمانان ایرانی را از فرهنگ مشترک آریایی پیگیری شده و نشان داده میشود، چگونه یک قهرمان میتواند با ورود در یک زمان جدید یا در یک فکر تازه، تغییر شکل دهد و ممکن است حتی چهرۀ منفی به خود بگیرد. پیشینۀ این قهرمانها بازماندهای از فکر گذشتۀ آریایی در کتاب وداهاست تا اینکه از دو گروه قهرمانان اسوراها و دئوههای موجود در وداها، در ایران بعد از جدایی از آریاییهای هندی، اسوراها مورد توجه قرار می گیرند. در هند برعمس، دئوهها با اقبال عمومی روبرو میشوند و اسوارها به خدایان پایینمرتبهتر تبدیل، حتی در مواقعی گناهکار معرفی میشوند و در سایر آثار بازماندۀ هندی، مثل رامایانا، اپانیشاد و …، سرگذشت و تحول آنان را در آن فرهنگ نمودهایم.
در ایران با ورود آیین مزدیسنا و قرارگرفتن اهورامزدا به عنوان خدای یکتا، سایر اسوراها در ردۀ خدایان پایینمرتبه، به صورت ایزدان متجلی میشوند. با ظهور و بروز حماسه این ایزدان به شکل قهرمانان حماسی دیده میشوند که با تحلیل چند شخصیت نمونه و شاخص در شاهنامۀ فردوسی به عنوان تنها اثر حماسۀ ملی، نشان داده شده است که این قهرمانها چگونه تحول یافتهاند تا از شکل الهۀ اسطورهای در شکل قهرمان حماسی نموده شدهاند.
حماسههایی که تاکنون تحت عنوان حماسۀ ملی شناخته میشدند، میتوان گفت که حماسۀ پهلوانیاند و همۀ الگوهای حماسۀ ملی را ندارند. در بحث کوتاهی در این کتاب این دو نوع حماسه بیان شده است. همچنین در این کتاب حماسههای پهلوانی که بر پایۀ شاهنامۀ فردوسی به وجود آمدهاند، بعضی معیارهای اسطورهای راه یافته است که در تحلیل منشهای قهرمانی از این مبناها غافل نشده است. در این کتاب آن بخشی از شاهنامه که بیشتر مد نظر قرار گرفته تا پایان حاکمیت کیخسرو بوده است که بعد از آن بیشتر به شکل تاریخی به خود میگیرد. دو شخصیت حقیقی وقتی در حماسه مینشیند دیگر آن شخصیت گذشته نیست، بلکه با الگوهای حماسی همراه میشود تا به رشد و تکامل خود ادامه دهد؛ ولی آن درگیریها و دغدغههای قهرمان حماسی در این نمونه اشخاص دیده نمیشود.
مشکلی که نگارنده در استفاده از آثار اسطورهای داشته، تلفظهای متفاوت از یک واژه در نظر پژوهشگران بوده که سعی کرده تا صرفنظر از تلفظ آنها، برای یکدست بودن کتاب، از یک تلفظ واحد استفاده کند.
در دستور خط شاهنامۀ فردوسی، به دلیل استفاده از تصحیح جلال خالقی مطلق، نگارنده سعی نموده است به دستور خط این کتاب وفادار بماند و به نوع ضبط واژهها براساس آن کتاب اقدام نماید. برای ارجاع شعر فردوسی، از همین تصحیح، تحت عنوان شاهنامه استفاده شده و اگر تصحیح دیگری مورد استفاده قرار گرفته شده باشد، نام آن آمده است.
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
فصل اول: تعاریف در حوزۀ موضوع
فصل دوم: شکلگیری هستی در اسطورهها
فصل سوم: پیش قهرمانان و قهرمانان
فصل چهارم: خدایان
فصل پنجم: عوامل دخیل در اسطوره و حماسه
فصل ششم: تکوین و تحول در اسطوره و حماسه
فصل هفتم: قهرمانهای حماسی ایران
فصل هشتم: موجودات اهریمنی در حماسه و تکوین و تحول آنها
پیوست
منابع