کد خبر:42510
پ
افشار 2

توسعه ایده ایران / میراث ایرج افشار در كلاس درس

بسیاری از نوشته‌های سفرنامه افشار به دلیل قلم روان، ساده و در عین حال شیوایش می‌تواند در متن دروس تاریخ و جغرافیا به كار گرفته شود.

میراث مکتوب- در این یادداشت تلاش می‌كنم تا میراث مرحوم ایرج افشار را در ربط و بسط به آموزش و پرورش به‌طور عام و كلاس درس به‌طور خاص ترسیم نمایم. پیش از آن لازم است تا اشاراتی كوتاه پیرامون مفهوم ایران‌شناسی و ایران از نگاه او ارایه دهیم، چراكه نقطه عزیمت پروژه او متمركز بر این دو مفهوم بوده است. اگرچه تا به امروز مطالعات ایران‌شناسی فاقد قوام و انسجام پژوهشی بوده اما تلاش‌های مرحوم افشار توانست تا حد قابل ملاحظه‌ای این چالش را مهار نماید. به عبارت دیگر اگر تلاش‌های ایشان نبود ما برای فهم ایران‌شناسی چاره‌ای جز مراجعه مطلق به آثار مستشرقین نداشتیم و ایران را به ناچار می‌بایست از نگاه غربی‌ها می‌شناختیم. از این رو افشار در روایت‌های متقن تاریخی و طبیعی از ایران‌زمین نقش اثرگذاری داشته است.

به همین دلیل است كه می‌توانیم مرحوم افشار را مهم‌ترین «ایران‌شناس ایرانی در سده اخیر» به شمار آوریم كه مطالعات و نوشته‌های متعددی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران از خود به یادگار گذاشت. پژوهش‌های او فارغ از حجم قابل‌توجه آنها و محتوای جذاب و پركشش دارای نوعی از نوآوری پژوهشی نیز می‌باشد و آن این است كه افشار طی شش دهه تلاش فكری و عملی در پروژه‌اش همواره سعی كرد تا مفهوم ایران را از انقیاد تفاسیر مستشرقین خارج نماید و معنای نوینی از آن را بازسازی نماید. او در این زمینه اولا به عنوان یك ایرانی و ثانیا به عنوان یك پژوهشگر ایران‌شناس می‌خواست كه از همتایان و همكاران اروپایی‌اش پركارتر، دقیق‌تر و مصمم‌تر باشد وبه تعبیر كاوه بیات در پروژه او در ایران‌شناسی هیچ چیز «پیش‌پا افتاده‌ای» وجود نداشت. او اتفاقا مشتاق و پیگیر موضوعات تاریخی و مردم‌شناسانه‌ای بود كه یا دیده نشده بودند یا كمتر به آنها پرداخته شده بود.

در پروژه او ایران از موقعیت «مطالعه از بیرون» خارج شد و به بستری برای زیستن و «مطالعه از درون» مبدل گشت. بخش دیگر نوآوری او در سامان‌بخشی به مطالعات ایران‌شناسی بود كه توانست به صورتی نسبی منطق و نگاه مسلط مستشرقین را تعدیل نماید و ایران را از چارچوب یك حدود و ثغور جغرافیایی و فرهنگی به یك «ایده فراگیر» نزدیك سازد. بر این اساس او را می‌توان اولین ایران‌شناس فارسی زبانی دانست كه توانست برای نحله‌های ایران‌شناسی در لایدن، مسكو و ایالات‌متحده سرمشق فكری تولید كند و ایران به مثابه ایده را در تركیب اعجاب‌آور زبان فارسی، پژوهش‌های نسخ خطی و ایران‌شناسی به نمایش گذارد. از این روست كه استاد شفیعی كدكنی در كنار صدها چهره از مشاهیر ادب و تاریخ و فرهنگ ایران او را این‌گونه وصف می‌كند كه «در مراكز علمی جهان و حوزه‌های ایران‌شناسی و دانشگاه‌های كره‌زمین، هیچ‌كس از معاصران ما اعتبار و حرمت ایرج افشار را ندارد.» متاسفانه افشار و مستندات پژوهشی‌اش آنچنان‌كه باید از حیث جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی شناخته نشد درحالی كه پژوهش‌های او از نظر روش‌‌شناسی نیز دارای دقت نظر و كیفیت بالایی بود. این موضوع یكی از جنبه‌های مهمی است كه آموزش و پرورش می‌تواند به آن بپردازد و محتوای دروس مطالعات اجتماعی از آبشخور پژوهش‌های او سیراب كند.

اما ابزار اصلی پروژه كاری او سفرنامه‌نویسی بود كه آن را به عنوان بستری برای شناخت ایران در نظرگرفته بود. او مجموعه مستندات، كتاب‌ها و مقالات متعددی را تحت عناوینی چون «بیاض سفر»، «مجموعه سواد و بیاض»، «گلگشت در وطن» و یادداشت‌های متنوع و متكثر در نشریاتی چون یغما، ‌آینده و… گزارش‌هایی از ایران‌شناسی اختصاص داد كه می‌توان آنها را متمركز بر چهار حوزه اصلی جغرافیا، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی، تاریخ، معماری و بناهای تاریخی، دانست كه این حوزه‌ها هر كدام می‌تواند در قامت سرفصل‌های اصلی برای طرح درس مطالعات اجتماعی به شمار‌ آید. بخش اول و برجسته سفرهای ایران‌شناسانه افشار متمركز بر مشاهده وضعیت جغرافیا متشكل از طبیعت، آب و هوا، وضعیت راه، رودها، بیابان‌ها، جنگل‌ها و… است. قلم او در عین سادگی تلاش می‌كند تا مناظر طبیعی را به صورتی زنده به ذهن مخاطب گره بزند. برای مثال او در سفرنامه‌اش به منطقه یزد و كرمان و در توصیف موقعیت طبیعی منطقه این‌گونه می‌نویسد: «از نظر طبیعی یك جایی هست كه به آن دریاچه كافتر می‌گویند كه از دیدنی‌ترین جاهای ایران است وكنار جاده‌ای واقع است كه روزانه هزارها نفر از آن رد می‌شوند، یعنی جاده اصفهان به شیراز. این دریاچه در خارج از جاده در پانزده كیلومتری ده بید (نزدیك آباده) قرار دارد. دو، سه سال پیش به اقلید می‌رفتم، پس از ایزدخواست، جایی است كه در اقلید معروف است،گندمان، رفتم كه آنجا را كه در دوره آل‌مظفر اهمیت تاریخی داشته و در تواریخ دور آل‌مظفر و بعد تیموریان نامش زیاد آمده، ببینم. از آنجا می‌خواستم بروم به یاسوج، راه خراب بود، مجبور شدم یك انحنایی را دور بزنم كه این انحنا می‌آید به یك آبادی به نام آس‌وپاس كه از ییلاق‌های قشقاییان است و دشتی به نام نمدون، بعد از گردنه‌ای به نام احمدآباد می‌پیچد. از این گردنه كه سرازیر شوید دریاچه‌ای زیبا و پر از پرندگان را مشاهده می‌كنید. كنار این دریاچه یك آبادی خیلی كوچك و فكستنی به نام كام كافتر هست. دریاچه با دشت‌های سرسبز وكوه‌های پوشیده از جنگل بنه و بادام كوهی احاطه شده است. ما شبی هم در آنجا سر كردیم و مهمان خانواده‌ای بودیم، به نام ستوده و اگر اشتباه نكنم از كشكولی‌ها.»

روایت وضعیت زندگی و فرهنگ در مجموعه آداب و رسوم مردم بومی و ارایه همزمان تحلیل اجتماعی از دیگر بخش‌های جذاب نوشته‌های ایرج افشار به شمار می‌آید. او در سفر به بلوچستان وضعیت زندگی و نگرش‌های اجتماعی مردم را این‌گونه روایت می‌كند:

«در دامنه كوه خواجه مردمی زندگی می‌كردند كه به آنها صیاد می‌گفتند. اینها كارشان ماهیگیری بود. پیرمردی آنجا بود كه با او صحبت كردیم. من از او پرسیدم دكتر مصدق را می‌شناسی؟ (دقیقا یادم نیست كه دكتر مصدق آن زمان رأس كار بود، یا بركنار شده بود) گفت دكتر مصدق كی هست؟ گفتم رییس مملكت است. گفت نه رییس مملكت رضاشاه هست. هنوز نمی‌دانست كه محمرضا شاه ده، دوازده سال است كه سلطنت می‌كند.»

ارجاعات متعدد ایشان در خلال سفرنامه‌ها به تاریخ كاملا مشهود است و او از هر فرصتی برای معرفی تاریخ محلی و ملی دریغ نمی‌كند. او این وضعیت را این‌گونه تشریح می‌كند:

«همیشه بدنامی یا زمین‌خوردگی سیاسی تا اندازه‌ای موجب فراموشی می‌شود. قاجارها، به ویژه فتحعلیشاه، به علت اینكه قسمت‌هایی از خاك ایران را ازدست دادند، كارهایی را كه در زمینه آبادانی و عمران كردند به علت همان بدنامی و شكست، مورد توجه قرار نگرفت. بعدها هم دیگر كسی به آن توجه نكرد. بسیاری از بناها ازجمله مسجدشاه قزوین، بازار زنجان، مسجدشاه تهران، مسجد شاه سمنان و خیلی جاهای دیگر در دوره فتحعلیشاه و به دلیل علاقه‌مندی او به وجود آمده، اما به علت همان جهات اجتماعی و سیاسی قضیه، كسی به آن توجه نكرد. به نظر من با سیر و سیاحت و گردش، امید اینكه مردم ایران، دوره قاجاریه و دوره‌های دیگر را به درستی درك كنند، وجود دارد. شما به هر ده كوره‌ای كه بروید، باز یك چیزی ممكن است پیدا كنید كه جنبه هنری داشته باشد. به هر امامزاده‌ای، به هر مسجدی، به هر قبرستانی كه بروید ممكن است یك اثر هنری بیابید.»

همین‌طور در ذیل دقت نظر به زمینه‌های معماری بناهای تاریخی این‌گونه می‌نویسد كه «كتابی را نگاه می‌كردم به نام «آینه سنندج» كه چند جا در آن معرفی شده است كه من با آنكه چند بار به آنجا رفته‌ام آنها را ندیده بودم. یكی خانه آصف لشكر بود، با پنجره‌های اروسی و شیشه‌های رنگی كوچك كه نظیرش را می‌توانید در قزوین، در یزد، در شیراز و نسبتا كمتر در بوشهر ببینید. عینا همان معماری، هیچ فرقی ندارد. یا دراردبیل جایی هست كه می‌گویند حسینیه. البته حسینیه‌ای است كه جنبه شخصی دارد. فردی از خانواده‌ای روحانی كه دویست، سیصد سال در آنجا اسم و رسمی داشته‌اند، صد و پنجاه سال پیش، قسمتی از خانه‌اش را به صورت حسینیه در آورد. مقصودم معماری خانه است. واردش كه می‌شوید، حالت خانه دارد؛ اتاق‌های بزرگ با همان پنجره‌های مشبك رنگارنگ ولی نه به آن ظرافتی كه در نواحی دیگر دیده می‌شود. البته كمی تحت هنر معماری روسی ساخته شده، اما باز آثار هنر ایرانی در آن هست مثل رف‌ها و آینه‌كاری‌ها و كتیبه‌هایی كه به مناسبت حسینیه می‌نوشتند مثل دوازده بند محتشم.»

ایرج افشار تلاش می‌كرد تا سفرنامه‌نویسی را به فرصتی برای توسعه ایده ایران به عنوان چارچوبی فرهنگی و تاریخی تبدیل كند و با تركیب چهار حوزه یادشده چهره‌ای اصیل و واقعی از ایران ارایه نماید. او تلاش می‌كرد تا مخاطب را از طریق تشویق به گلگشت در وطن به گفت‌وگوی با ایران دعوت نماید و از این روست كه پروژه او فراتر از «تماشا» و ایرانگردی است و او همواره در تلاش بود تا سفر را به سازه معرفت تاریخی هر ایرانی و غیرایرانی پیوند بزند.

درنهایت هدف این نوشتار این بود كه پروژه ارزشمند او به عنوان محتوا و روش مورد بهره‌برداری آموزش و پرورش در تولید محتوای كتب مطالعات اجتماعی قرار گیرد. بسیاری از نوشته‌های سفرنامه افشار به دلیل قلم روان، ساده و در عین حال شیوایش می‌تواند در متن دروس تاریخ و جغرافیا به كار گرفته شود و دانش‌آموز با مطالعه آنها می‌تواند پژوهش ایران‌شناسی را برای خود ساده‌سازی نماید. تسهیلگران و معلمان با ارایه متن‌های افشار در كلاس درس می‌توانند روش تحقیق ایران‌شناسی را مبتنی بر چگونگی مشاهده و تك‌نگاری به دانش‌آموزان آموزش دهند. همین‌طور اردوهای دانش‌آموزی برای سفر به شهرهای مختلف تاریخی و مذهبی می‌تواند بستری برای تمرین نگارش ایران‌شناسانه فراهم آورد. همچنین دانش‌آموزان در كنار بهره‌مندی از پروژه‌های او می‌توانند از ویژگی‌های منحصر به فرد شخصیتی او نیز درس سخت‌كوشی و ایران دوستی و وطن پرستی را بیاموزند. او به سبب دیگر پروژه‌اش در زمینه نسخه‌شناسی تلاش می‌كرد تا پاره‌های یادداشت‌ها و نسخه‌های خطی از یاد رفته را در اقصا نقاط جهان شناسایی كند و مانند برگ‌هایی از هویت میراث به تاراج رفته فرهنگی در فهرست مطالعاتی‌اش ثبت نماید. او روش‌شناس حقیقی مطالعات ایران در عصر ما بود كه در طول شش دهه حیات فرهنگی تماما در حال جست‌وجوی ایران بود و امروز ما میراث‌دار یافته‌های او هستیم. میراثی كه می‌تواند از طریق هنر، ادبیات و نگارش، مطالعات اجتماعی، تاریخ و جغرافیا و حتی علوم و ریاضی وارد كلاس‌های درس شود و به تقویت هویت ملی و دینی دانش‌آموزان بیفزاید.

* این یادداشت به بهانه زادروز مرحوم ایرج افشار و به پاس خدمات ماندگار این چهره برجسته فرهنگی تاریخ معاصر به ایران‌زمین، ادای دین نگارنده به ایشان و همین‌طور آگاهی‌بخشی به تسهیلگران آموزش علوم اجتماعی در آموزش و پرورش نگاشته شده است.

صالح زمانی، پژوهشگر علوم اجتماعی

منبع: روزنامه اعتماد

مؤسسه پژوهشی میراث مکتوب
تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ابوریحان و خیابان دانشگاه، شمارۀ 1182 (ساختمان فروردین)، طبقۀ دوم، واحد 8 ، روابط عمومی مؤسسه پژوهی میراث مکتوب؛ صندوق پستی: 569-13185
02166490612