میراث مکتوب- دکتر پروین ترکمنیآذر، پژوهشگر تاریخ و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: هر چند تاریخنگاری و تاریخنگری دو مقوله جداییناپذیر نیستند، اما نمیتوان محدودههایی برای آن دو قائل شد. در بخش تاریخنگاری روش مورخ این است که چگونه منابع خود را یافته، چگونه آنها را گزینش کرده، با چه معیارهایی آنها را اعتبارسنجی کرده، با چه روشهایی آنها را تدوین و تالیف کردهاند. در بخش تاریخنگری، محقق در جستوجوی بینش مورخان و نگرش آنها به تاریخ است.
او افزود: جهانبینی مورخان حاصل حیات فکری جامعه، تجربههای شخصی، دانشها، اعتقادات دینی و فرهنگ پشتیبان است که ذهنیات آنها را درگیر کرده است، بازنمود این جهانبینی در پردازش گزارش وقایع تاریخی، تفسیر و تحلیل و تاویل آنها، به عنوان نگرش مورخ در ثبت وقایع اینکه مورخ تحت تاثیر کدام باور، اعتقاد و ارزش و دانش و وقایع تاریخی را تبیین و تحلیل کرده و آنکه مورخ در جمعآوری دادهها، گزینش آنها، معیارسنجی دادهها و تدوین و تحلیل نوشتهاش متاثر از نگرش خود بوده موضوعاتی است که پژوهش حاضر در پرداختن به آن است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عنوان کرد: در این کتاب به بررسی تاریخنگاریهای عمومی، ادواری و محلی پرداخته و تاکید پژوهش بر ایرانی بودن مورخان است. مورخان مورد نظر به لحاظ زیستگاهی در ایران نشو و نما یافته، علاوه بر آن همگی مسلمانند. هر چند ساختار اجتماعی و فرهنگی هر دوره بر معرفت تاریخی مورخان تاثیر میگذارد، ولی نباید فراموش کرد که اندیشه و تفکر مبتنی بر خرد تاریخی ایرانی و معرفت دینی آنان میتواند وجه تمایز نوشتههای تاریخی آنان از سنت تاریخنویسی مسلمانان غیرایرانی باشد.
ترکمنیآذر بیان کرد: تحقیق حاضر در صدد فهم همین معانی و مفاهیم است. معانی و مفاهیمی که نشانگر بینش مورخان و نگرش حاصل از آن به وقایع تاریخی است. در واقع میخواهد از طریق پیامهای مستتر در متون تاریخی به کشف عقاید و اهداف مورخان دست یابد و متقابلا میتوان از طریق متون تاریخی، اوضاع سیاسی و فرهنگی جوامع را بهتر درک کرد.
کتاب «تاریخنگاری و تاریخنگری مورخان ایرانی» در دوره اسلامی تا حمله مغول نوشته پروین ترکمنیآذر است. این کتاب سه فصل دارد، که هر فصل آن دارای دو بخش است: بخش نخست معرفتشناسی، که به شناخت صورتبندی معرفت جامعه و شناخت معرفت مورخان در حوزه معرفت دینی (کلام و فقه) و نیز معرفت متعارف جامعه میپردازد و بخش دوم، که از چگونگی بازتاب آن معرفت در نوشتههای تاریخی مورخان سخن میگوید.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «در بررسی صورتبندی معرفتی جامعه ایرانِ دوره اسلامی دو جریان فکری عمده باید مورد توجه و بازاندیشی قرار گیرد که نخستین آنها اندیشه سیاسی ایرانیان پیش از اسلام است؛ جامعه ایرانِ دوره اسلامی نمیتوانست از میراث فکری گذشتگان خود جدا باشد… ازاینرو، اندیشه سیاسی پیش از اسلام، بهخصوص از قرن سوم هجری، با ترجمه آثار گذشتگان، که در دستور کار حکومتهای ایرانی و برخی خلفای عباسی قرار گرفته بود، بهصورت رسمی وارد حوزه اندیشه سیاسی ایرانیان مسلمان شد. جریان فکری دوم برخاسته از آموزههای اسلامی بود.
فقه اسلامی، در دو مذهب تسنن و تشیع و فرق منشعب از آن دو، به طرح احکام فقهی از جمله فقه سیاسی پرداخت؛ علاوهبراین، دو نحله کلامی جبریه و قدریه ـ که از ابتدای تاریخ اسلام ظاهر شده بودند و طرفداران هرکدام در مناقشۀ دائمِ فکری و سیاسی با گروه دیگر قرار داشتند ـ در ایران نیز، به تبع دیگر مناطق جامعه اسلامی و به مقتضای اوضاع زمانی، اثرگذار بودند؛ ازاینرو، اندیشههای فقهی و کلامی در گذر زمان بر مورخان، بهمنزله نخبگان جامعه، اثر گذاشت. بدینترتیب، مورخان ایرانی، با ذهنیتی برخاسته از میراث فکری پیشینیان و اندیشههای اسلامی مطرحِ زمانه خود، به تجدیدنظر در باورهای گذشتگان و نیز تجربه دیدگاههای جدید پرداختند.»
منبع: ایبنا