میراث مکتوب – چنانکه پژوهشگران و محققان در باب دانش تاریخنگاری مسلمانان آگاهی دارند، تاریخنگاری عمومی، یک گونۀ تاریخنویسی است. از زمان آفرینش آدم به بعد و غالباً تا روزگار مؤلف. در این گونۀ تاریخنویسی تاریخ و حوادث از پیدایش زمین و افلاک و زمان و ظهور آدم ابوالبشر آغاز میشود و سپس به ظهور و بعثت و دورۀ یک یک پیامبران میپردازد، آنگاه به ظهور پیامبر خاتم (ص) و سیرۀ آن حضرت و اصحاب و خلفا میرسد. مهم ترین نمونۀ این گونه تاریخنویسی، تاریخ الرسل و الملوک اثر محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ ق) است. تاریخنگاری اسلامی پیش از آنکه در اواخر ۳ ق و اوایل ۴ قمری طبری کتاب بزرگ و مهم خود را تدوین کند بیشتر مبنای تکنگاری داشت.
جای خوشبختی است که ابن ندیم در الفهرست خود به شمار بسیاری از آن تکنگاریها از آن ابومخنف و مدائنی و واقدی و ابوعبیدالقاسم بن سلام و ابوعبیده معمر بن مثنی و بسیاری دیگر اشاره کرده است. در واقع طبری مواد تاریخی کتاب خود را از همان مآخذ اخذ کرد و میتوان گفت که کتاب او، جامع همه یا بیشتر سنت تاریخنگاری پیش از اوست. تاریخنگاری به شیوۀ طبری یعنی از آغاز آفرینش تا روزگار مؤلف و به صورت سالشمار ظاهراً اندکی پیش از طبری سابقه داشته است، مثلاً ابن ندیم از یک کتاب هیثم بن عدی نام میبرد که تاریخی بر حسب سنین و سالشمار بوده است.
از تاریخ یعقوبی هم میتوان نام برد که گونۀ تاریخ عمومی است. از کتاب هیثم بن عدی که نشانه یی در دست نیست و نمی دانیم چه حجمی و چه کیفیتی داشته است، اما از مقایسۀ میان تاریخ طبری و یعقوبی میتوان دریافت که چرا تاریخ طبری، یکباره دانش تاریخنگاری مسلمانان را متحول کرد و حتی به نظر میرسد در متروک ماندن مآخذ اصلی خود هم نقش داشت. باید یادآوری کرد که یک گونۀ تاریخنگاری دیگر هم کمابیش قابل تشخیص است و البته نمونۀ چندانی از آن در دست نیست. مانند کتاب انساب الاشراف احمد بن یحیی بلاذری (م ۲۷۹ ق) که در واقع یکدورۀ تاریخ عمومی ولی بر حسب انساب است، ولی همین تاریخ عمومی هم از انبیاء عظام آغاز میشود.
به هرحال در آنچه که به محتوای تاریخنگاری عمومی مربوط میشود باید گفت که تاریخنگاری مسلمانان به طور کلی تحت تأثیر جهان بینی دینی آنان قرار داشت و جهان و خلقت را چنان میدیدند که متون دینی، نخست و پیش از همه ، قرآن کریم ارائه میدادند. آن متون و روایات هم کمابیش شباهت های تمام به متون و دو دین بزرگ الهی سامی، یعنی یهودیت و مسیحیت قرار دارد.
ردپا و تأثیری از آن متون و ادبیات دینی را در روایات موجود مسلمانان در باب کیفیت آفرینش و ظهور پیامبران الهی یکی پس از دیگری میتوان دید. همان روایاتی که غالباً به «اسرائیلیات» مشهور است و آثار تاریخی به ویژه تفسیری مسلمانان آکنده از آن گونه روایات است.
در این جهان بینی، جهان خلقت و ظهور انسان و پیامبران تا ظهور حضرت خاتم (ص) و پس از آن، جلوه ای از مشیت الهی است و خداوند متعال در همۀ آنچه که روی میدهد، دست اندرکار است. طبری در مقدمۀ کتاب خود، به برخی از این معانی تصریح کرده است. در این گونه رؤیت، جایی برای اقوام دیگر جهان نبود و اساساً معلوم نیست که آگاهی های مسلمانان از دیگر اقوام، مانند چین و هند و دیگران چه اندازه بوده است.
البته طبری در تاریخ خود دست به یک نوآوری هم زده و آن اینکه، تلقی ایرانیان باستان را از آغاز آفرینش در تاریخ خود وارد کرده است. اتفاقاً این بخش از تاریخ طبری که بی هیچ تردیدی متکی بر سنت خدای نامه نویسی ایرانیان، به ویژه در دورۀ ساسانیان بوده است، از جملۀ مآخذ مهم تاریخ ایران باستان محسوب میشود. از آن خدای نامه ها و اساساً سنت تاریخی ایرانیان، آفرینش با روایات افسانه ای آغاز میشد و یکباره به دورۀ ساسانی میرسید.
بنابراین در روایات ملی، که از مآخذ فردوسی و دیگر آثار حماسی و تاریخی همان روزگار بوده اند، اثری از سلسلۀ هخامنشی و اشکانی نیست و در حال حاضر اثبات این مطلب بسیار دشوار است که آیا ایرانیان، به ویژه در اواخر عهد ساسانی، اطلاعاتی از آن سلسلۀ بسیار باستان داشته اند یا نه؟
با این همه، ارزش اقدام طبری و نوآوری او بسیار تحسین برانگیز است، زیرا او فقط به ارائۀ یک تصویر تاریخی – اسطوره ای از یک قوم بسنده نکرده و کوشیده درک تاریخی یک قوم دیگر را که خود از ایشان بود، یعنی ایرانیان را هم نشان دهد. بنابراین در اطلاق تاریخنگاری عمومی، بر دسته ای از کتابها و آثار که تاریخ را از خلقت تا سالها و قرنهای پس از هجرت در خود ثبت کرده اند، قدری مسامحه هست، زیرا آنها تاریخ جهان را ننوشته اند. بلکه تلقی یک یا دو قوم را از آغاز و مبدأ جهان منعکس کرده اند. چنانکه گفته شد، این موضوع شاید تا حدی بر اثر بی اطلاعی بوده است ولی میتوان حدس زد که نوعی تفکر هم در بی اعتنایی به برخی اقوام دیگر وجود داشت، زیرا از نظر مسلمانان، آن اقوام اندیشۀ توحیدی نداشتند و به طور کلی از «اهل کتاب» شمرده نمی شدند، زیرا ایرانیان باستان و کسانی که دین زردشتی داشته از نظر قرآن کریم و شریعت اسلامی «مجوس» و لااقل اهل کتاب بودند و همین موضوع، اشاره به عقاید ایشان در باب آغاز خلقت، توجیه میکرد، اما در باب اقوام دیگر، بخصوص چین و اقوام ترک و هند و مانند آنها اساساً بلاموضوع محسوب میشدند. برخی اقوام که از نظر حکمای قدیم، انسان کامل و بشر کامل به حساب نمی آمدند و طبقات امم، آنها را پست و خوار محسوب میکردند.
چنانکه بیان شد، تاریخ طبری، جریان تاریخنگاری پس از خود را سخت تحت تأثیر قرار داد، نه فقط به دلیل جامعیت این کتاب، و شیوۀ تألیف آن، بلکه بدین دلیل که طبری خود فقیه و محدث و مفسر بزرگی بود و روایت او، اندک اندک صورتی رسمی به تلقی مسلمین از حوادث دو سه قرن اول هجری بخشید. به همین سبب غالب آثاری که در تاریخنگاری عمومی پس از آن تألیف شد، تحت تأثیر روش و بینش طبری قرار داشت.
اهمیت جامع التواریخ خواجه رشید الدین گذشته از ارزشهای تاریخی این کتاب، در این نکته است که او به سهم خود و بنابر بینش عمیقی که داشت، کوشید در تاریخنگاری عمومی طرحی نو دراندازد و به همین سبب با استفاده از مآخذ اصیل و در دسترس خود تاریخ برخی اقوام را نگاشت. مانند تاریخ چین و سند و کشمیر . اهمیت تاریخ نویسی او برای چین بسیار است، زیرا ظاهرا مآخذی که او در این قسمت استفاده میکرد اینک در دست نیست و بسیاری از تاریخ شناسان چین بر اهمیت و جایگاه جامع التواریخ از این حیث تأکید کرده اند.
جالب است که رشیدالدین خود در آغاز قسمت چین به ادلۀ ترک ذکر تاریخ چین در کتب قدما اشاره کرده است. میدانیم که چین در کتب قدما اشاره کرده است. میدانیم که چین برای مسلمانان، نمادی از یک مکان و جایگاه بسیار دور بود و حدیث معروف «اطلبوا العلم ولو باالصین» به اندازۀ کافی تلقی از دوری چین در ذهن مسلمین باز میتاباند. اطلاعاتی که مؤلفان قدیم، حتی کسانی مانند مسعودی از چین و هند داشتند، بیشتر مشتمل بر غرایب و عجایب بود و از زبان بازرگانان نقل میشد و کمتر کسی اطلاعات علمی در آن باب داشت.
آنچه در بالا مطالعه کردید مقاله علی بهرامیان با عنوان «تاریخنگاری عمومی و جایگاه جامع التواریخ» بود که در مراسم رونمایی از دوره سه جلدی جامع التواریخ (ایران و اسلام) و نکوداشت استاد محمد روشن ایراد شد.
اخبار مرتبط:
…………………………………………………
رشیدالدین و روایت بغدادى در مورد حمله مغول
جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله و فرآیند جهانی ساختن تاریخ مغولان شرقی