میراث مکتوب- مجتبی مینوی در نوشتن از سادگی همراه با ظرافت فروغی تقلید میكرد و از علامه قزوینی و عباس اقبال هم تاثیر میگرفت. در زمینه شناخت متون فارسی و عربی دانشمندی تمامعیار بود و در تحقیق درباره لغات، حوصله و دقت بسیار به خرج میداد. اما میگویند اگر سوالی از او میپرسیدی و پاسخش را نمیدانست «نمیدانم را چنان به كار میبرد كه گویی دیگر در تمام عالم هیچ كس نیست تا به سوالی كه او نمیتوانست به آن جواب دهد هیچ گونه جوابی بدهد.» چون در حوزه كاریاش پژوهشگری پیشرو بود، نتایج تحقیقات و مطالعاتش را كشف یا حتی ملك شخصی خودش تلقی میكرد و مثلا اگر نكتهای در آثار قدما از طبری و بیرونی گرفته تا ابنخلدون پیدا میكرد و چندی بعد میدید یا میشنید كه دیگری هم در جایی به این نكته اشاره كرده است، او را به دزدی و انتحال متهم میكرد. عبدالحسین زرینكوب در یكی از خاطراتش میگوید: «در اوایل آشنایی با من كه خود او تازه از سفر طولانی اروپایش بازگشته بود یكبار كه از كتابخانه شخصی من دیدن كرد از اینكه كتابهای ابنحزم، ابنعبدربه، ابنقتیبه، طبری، مسعودی و ابناثیر را در آنجا دید و یادداشتهایی را كه در حواشی یا در پشت جلد كتابها نوشته بود، مشاهده كرد با حیرت و ناباوری، آنگونه كه رسم او بود داد، زد: عجب! پس شما هم این كتابها را داشتهاید و حتی بعضی از آنها را هم خواندهاید. باور نمیكردم این روزها اهل تحقیق چیزی را جز از روی حواشی و تعلیقات دیگران نقل كنند.» البته در حوزه مطالعات تاریخ و فرهنگ ایران استادی متبحر بود و شخصیتهای علمی و سیاسی گذشته، ولو گذشتههای دور را به خوبی و دقیق میشناخت. ذهنش دایرهالمعارفی از نامها و واژگان فارسی و عربی بود و به زبانهای انگلیسی و فرانسوی تسلط و با تركی و آلمانی هم آشنایی نسبی داشت. گاهی شوخطبع و بامحبت هم بود، اما در دوره حیات به تلخی و تكبر و گزندگی شناخته میشد و كوچكترین اختلافنظرها، حتی در مسائل علمی و پژوهشی را به مسالهای شخصی تبدیل میكرد و حتی با خشم و تندی، طرف صحبتش را با پرخاش و توهین میآزرد. از اینرو جمع دوستانش كوچك بود و كوچك هم باقی ماند. میگویند «نسبت به دیگران، حالت سوءظن یا حالت تحقیر و ناباوری داشت. در اوایل كه از اقامت طولانی اروپا به ایران برگشته بود به دیگران خیلی از بالا نگاه میكرد. باور نمیكرد كه غیر از او هیچ كس دیگر باشد كه كتابهای تاریخ، لغت، ادب عربی یا فارسی قدما را ورق زده باشد. داد و قال احزاب، این اندیشه را در او تقویت میكرد. او حتی به دانشكده و دانشگاه هم با نظر تحقیر و سوءظن مینگریست و استادان جوانش را به نظر كوچكشماری میدید و شاید از اینكه در مراتب تحصیل به آنگونه مراتب علمی نرسیده بود، دل ناخرسند بود.» با این روحیه و به خاطر برخی جدلهای بیدلیل و بیفایده، فرصتهای همكاری با محققان دیگر را هم از خودش و هم از دیگران دریغ كرد و بسیاری از كارهایی را كه شروع كرده بود ناتمام باقی گذاشت. اگر ترجمههایش را كه بیشترشان به حوزه مطالعات تاریخ ایران باستان اختصاص دارند كنار بگذاریم، از آثاری كه تصحیح كرد میشود به نامه تنسر، ویس و رامین، سیرت جلالالدین و نیز كلیله و دمنه اشاره كرد. دو اثر تالیفی هم، یكی با عنوان آزادی و آزادفكری (1338) و دیگری فردوسی و شعر او (1346) به نامش وجود دارد. مینوی بهمن ماه 1355 در چنین روزی در تهران از دنیا رفت.
مرتضی میرحسینی
منبع: روزنامه اعتماد