میراث مکتوب- شیخ شهابالدین یحیی سهروردی در سال ۵۴۹ هجری قمری در روستای سهرورد از روستاهای زنجان چشم به جهان گشود. او تحصیلاتش را در سهرورد آغاز کرد و پس از فراگیری ادبیات عربی و فارسی در سن ۱۳ سالگی به شهر مراغه رفت.
در مراغه در محضر مجد الدین عبدالرزاق جیلی، اصول حکمت و فقه را آموخت. سهروردی در همین زمان با برخی از اعتقادات زرتشتی و مسیحی آشنا شد. شهابالدین سهروردی در سن ۲۰ سالگی به اصفهان رفت تا در حوزه اصفهان علوم حوزوی را تکمیل کند. او در شهر اصفهان نزد ظهیرالدین بیهقی، اصول فلسفه ابنسینا و منطق را نیز فرا گرفت.
شهابالدین یحیی سهروردی، از فلاسفه مشهور ایرانی است. این فیلسوف بزرگ اهل سهرورد استان زنجان است و بر طبق شرایط و اعتقاداتی که داشت، در طول زندگی و بعد از مرگ، القاب مختلفی برای او به کار بردهاند. به دلیل احاطه سهروردی بر فلسفه مشرق زمین و بنیانگذاری اصول فلسفه او بر اندیشه ایران قدیم، به او لقب «شیخ اشراق» دادهاند.
از دیگر القاب سهروردی «شیخ مقتول» و «شیخ شهید» است. اعطای این القاب به شهابالدین سهروردی به دلیل سرنوشتی است که در پایان عمر داشت. در برخی از منابع تاریخی آمده است شهابالدین سهروردی به دلیل اعتقاداتی که داشت در هنگام بحث در یک جلسه مناظره، متهم به کفر شد و او را کشتند، از این رو لقب شیخ شهید گرفته است.
آثار فراوانی از سهروردی برجای مانده که کتاب «حکمهالاشراق» مهمترین آنها به شمار میرود. موضوع این کتاب در خصوص آخرین آراء فلسفی سهروردی است. سهروردی آنچه از کشف و شهود به دست آورده در کتاب «حکمتالاشراق» با زبان فلسفی بیان میکند.
نام این کتاب نیز براساس نظریه سهروردی انتخاب شده که بنیان آن بر پایه کشف و شهود است. برخی نیز معتقدند نام این کتاب به این دلیل است که فلسفه سهروردی از مشرق زمین (سرزمین ایران) برمیخیزد.
به گفته منابع دیگری، سهروردی به علوم غریبه تسلط داشت. او با سحر و جادو آشنا بود و با عالم دیگر ارتباط برقرار میکرد؛ این امر سبب میشد که زندگی و رفتار او برای بسیاری از افراد عجیب و غریب باشد. حتی برخی علت مرگ او را نیز اسرارآمیز بودن زندگی و عقاید او دانسته و مرگ سهروردی را مانند زندگی او اسرارآمیز میدانند. مزار شیخ شهاب الدین سهروردی در مسجد امام شهر حلب نیز قرار دارد.
سهروردی در سال ۵۷۷ هجری قمری، قبل از اینکه ۳۰ ساله شود، از شهر اصفهان به دیار بکر عراق رفت. دیار بکر در آن روزها، جزو قلمرو سلجوقیان در آسیای صغیر بود. سهروردی وقتی وارد دیار بکر شد، با استقبال حاکم سلجوقی آنجا مواجه و در آن شهر ماند. سهروردی مدتی را در این شهر به عزلت گذراند. او عقیده داشت ریاضت، نوعی حکمت عملی است که راه را برای درک بهتر حکمت نظری باز میکند.
شیخ اشراق در دیار بکر با برخی علمای شهر به گفتوگو و تبادل نظر پرداخت، اما علمای این شهر مانند سهروردی نبودند. تنگ نظری و حسادت آنها باعث شد که تحمل افکار سهروردی را نداشته باشند و او را مورد بیتوجهی و حتی آزار و اذیت قرار دهند.
شهابالدین سهروردی، در آسیای صغیر گشتوگذار میکرد. طبق نوشتههایش، آثاری را از انوشیروان و خسروپرویز ساسانی در شهر میافارقین (یک شهر باستانی در نزدیکی دیار بکر) دیده است. سهروردی کتاب «حکمه الاشراق» و «الواح عمادیه» را در آسیای صغیر نوشت. او پس از فراغت از این کتابها، به حلب رفت و در مدرسه حلاویه حلب، به تدریس مشغول شد.
این دوره از زندگی سهروردی همزمان با حکومت پسر صلاحالدین ایوبی در سوریه بود. ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی که از عمق دانش سهروردی اطلاع داشت، مناظرههایی را برای معرفی سهروردی به علمای آن دیار ترتیب داد.
سهروردی شخصیتی شجاع داشت و دارای صراحت بیان بود. بیپردگی او در بیان افکار و اعتقاداتش، دشمنی برخی علمای سنی مذهب را با او برانگیخت. اگرچه بسیاری از منابع بر این عقیدهاند که مذهب سهروردی مشخص نیست، اشاره او در برخی آثارش نشان از این دارد که او شیعه مذهب بود. او از نظر ظاهری، لباسهایی ژنده میپوشید و حتی برخی او را دیوانه خطاب میکردند.
شیخ شهابالدین سهروردی از فلاسفه و عرفای قرن ششم است. او عمر زیادی نداشت، اما همان روزهای کوتاهی که در این دنیا گذراند، به تحصیل علم و فلسفه مشغول شد. سهروردی سفرهای زیادی به منطقه عراق و سوریه داشت و در آنجا از محضر علمای زیادی بهره برد.
سهروردی در زمان حکومت ایوبیان در آسیای صغیر بود و چندی را به عنوان مشاور عالی ملک ظاهر ایوبی در خدمت او گذراند. او در مدتی کوتاه، شهرت زیادی کسب کرد و از بسیاری علمای سنی مذهب آن زمان، در زمینه علم و فلسفه پیش افتاد. سهروردی با ارائه حکمت اشراق، در نقطه مقابل ابنسینا قرار گرفت و ماهیت را بر وجود ارجح دانست. اندیشه سهروردی از مطالعه و تلفیق فلسفه شرقی زرتشت و برخی نظریات فلاسفه یونان و هند نشات میگرفت. سهروردی پس از مرگش، پیروانی داشت که مکتب او را دنبال کردند.
منبع
ابنخلکان، احمدبنمحمد، منظر الانسان، ترجمه وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ترجمه احمدبنمحمد شجاع سنجری، تصحیح فاطمه مدرسی، ارومیه، دانشگاه ارومیه، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
منبع: ایسنا