ميراث مكتوب: دكتر علي اشرف صادقي در دومين نشست متن پژوهي گفت: همه ميدانيم بسياري از متوني كه تاكنون چاپ شدهاند, اشكال روشي و اشكال زباني دارند، مثلاً ضبط صحيح را به حاشيه بردهاند و ضبط مرجوح را در متن گذاشتهاند.
در اين نشست كه با حضور محققان بنام كشور و مصححين در تاريخ 25/6/82 در مركز پژوهشي ميراث مكتوب برگزار شد، دكتر علي اشرف صادقي ادامه داد: ميدانيم كه زبان فارسي دري از اواخر دوره ساساني شكل گرفت و اساساً اساس و ريشه اين زبان، زبان مردم پايتخت, تيسفون بود كه ”در“ ناميده ميشد,و همي «باب» و ”در/door“ انگليسي است. ”پايتختي/درگاهي“ و زبان فارسي دري, آن طور كه ابن مقفع و ديگران نوشتهاند, آن شكل از زبان فارسي ميانه بوده كه در پايتخت, يعني تيسفون, به آن تكلم ميشده است و در نتيجه لشكركشي ها, يعني انتقال سپاهيان ساساني به خراسان و مرزهاي شرقي, رفته رفته به خراسان منتقل شده و با گويش هاي آن جا آميخته شده و شكل كنوني, يعني شكلي از اين زبان در سدههاي سوم, چهارم, پنجم و ششم ميشناسيم به وجود آمده كه نه عين زبان پهلوي و فارسي ميانه است و نه عين زبان پارتي يا پهلوي اشكاني, بلكه زباني است كه از نظر ساختار بيشتر دنباله فارسي ميانه است, ولي از نظر واژهها و تلفظ تا حد زياد دنباله پهلوي اشكاني است, از جمله مثلاً در تلفظ ”ژ“.
وي افزود:زبان فارسي از همان قرن اول هجري به ماوراءالنهر گسترش پيدا كرد و طي سه قرن يا سه قرن و نيم به تدريج زبان سغدي را از آن جا ريشه كن كرد. در خراسان هم از قبل از اسلام كلاً جايگزين زبان پارتي شده بود, اما در حين اين فعل و انفعال ها با گويش هايي كه در ماوراءالنهر و خراسان رايج بودند, آميزش پيدا كرد و در عين اين كه در مراكزي مثل بلخ و مرو و طوس و نيشابور شكل اصلي خود را حفظ كرد, در مناطق دورافتادهتر و شهرك ها و روستاها شكلي ديگر پيدا كرد, چون كه هنوز هم اين شكل هاي متفاوت وجود دارند.
دكتر علي اشرف صادقي همچنين گفت : زباني كه امروز به آن مينويسم, سخنراني ميكنيمو با آن اخبار را در راديو و تلويزيون پخش ميكنيم و در رسانهها به كار ميبريم، متأثر از زبان فارسي معيار يعني زبان كلاسيك و بلكه دنباله مستقيم آن است. مصححيني كه با متون سر و كار دارند و ميخواهند نسخههاي قديمي را تصحيح كنند, طبعاً تحت تأثير اين زبان هستند. يعني كه صورت هاي صرفي و واژگاني و شكل هاي آوايي اين زبان براي آنان شكل غالب است و شكلي است كه بايد سرمشق باشد و البته گرايش هم دارند كه متون خود را به اين شكل درآورند. كم هستند كساني كه به ضبط نسخههاي قديم وفادار ميمانند و آن ضبط ها را در كتاب حفظ ميكنند.
وي براي نمونه از ضبط هاي نسخههاي خطي كه در شكل هاي چاپ شده به صورت هاي ديگر درآمدهاند، چند مثال زد و افزود :همه اينها تحولات زباني هستند و همه اين تلفظ ها از نظر يك زبانشناس بسيار مهم به حساب ميآيند. مثلاً ”ذال“در معدودي از كلمات به ”ز“ بدل شده, چنان كه ”گشتن“ را ”گذشتن“ تلفظ ميكنيم، ولي در بعضي از مناطق طبق روال خودش بدل به ”دال“ شده, به اين معني كه كلمه گذشتن يا گزشتن در برخي از متون به صورت ”گدشتن“ آمده است. در اين جا ميخواهم به مشكل ديگري در كار تصحيح متون اشاره كنم و آن وجود كلماتي است كه زماني در فارسي رايج بودهاند و بعدها متروك شدهاند. مثلاً در فارسي در كنار فعل ”پيراستن“ فعل ”ويراستن“ داشتهايم. ويراستن دو تلفظ داشته است: ”وِراستن“ با ”ايِ“ كوتاه و ”ويراستن“ با ”ايِ“ بلند. اين فعل در زبان فارسي از بين رفته و با فعل ”پيراستن“ يكي شده است. در حدود 40-50 سال پيش, استاداني كه در دانشكده ادبيات (تهران) زبان هاي قديم ايران را تدريس ميكردند و نشريه ايران كوده را انتشار ميدادند, اين فعل را زنده كردند. ابتدا به جاي تصحيح كلمه ”ويرايش“ را به كار بردند, يعني كه وقتي ميخواستند بنويسند: «متن مصحح فلان» مينوشتند: «ويراسته فلان»، ولي اين كلمه رفته رفته معناي ديگري به خود گرفت, و به جاي ”اديتِ“ فرنگي به كار رفت. امروز ويرايش در جاي ”اديت“ به كار ميرود، نه به جاي تصحيح كه آن هم خود يك نوع تهذيب و اديت است.
وي در پايان سخنراني خود گفت :ضبط كردن تمام نسخهبدل ها در حاشيه كتاب فوايد زيادي دارد كه براي مطالعه تاريخ زبان فارسي بينهايت مهم هستند و ما از آنها نهايت استفاده را ميكنيم. آخرين موردي كه ميخواهم نقل كنم دو مثال است از كتاب اديبِ نطنزي در دستوراللغه كه پژوهشگاه فرهنگي آن را چاپ كرده است. مصحح كتاب، مرحوم هاديزاده خوشوقتانه با دقت مخصوص تمام ضبط هاي هفت نسخه خودش را در حاشيه به دست داده است. كتاب هاي لغت، مخصوصاً فرهنگ هاي دوزبانه از اين گونه فوايد بسيار دارند. به اين معني كه چون كاتبانِ اين نسخهها آنها را براي استفاده عملي همشهريان خود مينوشتهاند، تلفظ هاي خودشان را جانشين تلفظ مؤلف ميكردهاند. مثلاً آن كس كه در كاشان اين كتاب را استنساخ ميكرده و يا آن كس كه در اصفهان نسخهبرداري ميكرده يا آن كه در نيشابور استنساخ ميكرده ، ناخودآگاه تحت تأثير گويش محلي خودش قرار ميگرفته يا اين كه ضبط اصل كتاب را ناآشنا ميديده و ضبط آشناي گويش خودش را جانشين آن ميكرده است. اين ها امروز منابع غني هستند براي اطلاع از تلفظ هاي زبان فارسي در دورههاي گذشته.