میراث مکتوب – گام برداشتن در چهارچوبهایی که گاه عقل سلیم از فهمش عاجز است و تو را گریزی و گزیری از آن نیست، چون روی یخ محکم قدم زدن است.
حالا گاهی کسی پیدا میشود و با نگارندگان این چهارچوبها از روی صداقت و شاید بلاهت درگیر میشود؛ زیرا آنها هر روز به مواد و بنود آییننامههای مذکور میافزایند تا مگر حقی از استادی ضایع نشود! مثلاً نشریات را ملزم میکنند که مقالات دانشجویان را با نام یکی از استادان راهنما یا مشاور همراه کند، نیز آنان را مکلف میکنند تا مقالات مستخرج از پایاننامه خود را با نام خود و استادش به چاپ برساند تا او هم ارتقاء یابد و رتبهای را در مدارج علمی خود به ثبت برساند. برای همین شاید برخی از استادان، دیگر دلیلی برای نوشتن مقاله و تحقیق و کار کردن ندارند، چون نردبان ترقی آنها تحقیقات دانشجویی است. اخیراً مشاهده شده که استادان نسل جدید حتی یک مقاله هم به تنهایی ندارند و هرچه در کارنامۀ علمی آنها مندرج است، مشترک با دو یا چند دانشجوی بختبرگشتۀ دیگر است. مقالات دانشجویی هم که هر هفته به دفتر مجلۀ آینۀ میراث میرسد از هر 20 مقاله تنها یکی دو مقاله برای داوری ارسال میشود و مابقی مردود دانسته میشود. اغلب این مقالات گزارش و رونویسی و کپی است از این مقاله و آن کتاب. خدا پدر این جستجوگر گوگل را بیامرزاد که راه تحقیق را برای دانشجویان جویای علم هموار کرد که با چند کلیدواژه، مطلب مورد نظر خود را کپی و به صفحۀ دیگری منتقل میکنند. البته اخیراً سازمان رایانهای علوم اسلامی در قم نرمافزار مشابهیاب درست کرده که با آن میتوان مشت برخی از این هنرمندان عرصۀ تحقیق را باز کرد.
الغرض چند سال پیش که هوای فتح قلۀ قاف پژوهشکده را در سر میپروراندیم، به تشویق تنی چند از دوستان، آینۀ میراث را پس از عبور از موانعی چند به رتبۀ علمی ترویجی و سپس علمی پژوهشی تبدیل کردیم. هر از گاهی نسخۀ روزآمد شدۀ آییننامۀ نشریات علمی را از وزارت فخیمۀ علوم دریافت میکردیم که ما را نسبت به کاری که کرده بودیم و چشماندازی که از اهداف اولیه در نظر گرفته بودیم، پشیمانتر میکرد. نخست به اسم مجله ایراد گرفتند که «آینۀ میراث» احساسی است نه پژوهشی. پیامد آن نامهای نوشتیم و 10 نشریه موجود را نام بردیم که ظاهر علمی و بل باطن پژوهشی هم نداشتند. مع ذلک هشدارها ادامه یافت تا اینکه آینۀ میراث را به خاطر انتشار مقالات بلند پژوهشی، که در قالب ضمیمه چاپ میشد، تهدید به لغو امتیاز کردند. باز در پاسخ، با ذکر موارد نقضی، درخواست کردیم که نخست جلوی نشریاتی را که سالهاست ضمائم چاپ میکنند بگیرند و دست از سیاستهای دوگانه بردارند. این پاسخ آنان را خوش نیامد و طیّ نامۀ مورخ….. آبانماه سال قبل، «آینه میراث» را لغو امتیاز فرمودند.
از یک سو احساس خوشی داشتم که از دست بازیهای پنهان و آشکار وزارت علوم راحت شدیم و از سوی دیگر جمعی از دوستان، با جمع بیش از 200 امضا، نامهای خطاب به مخاطب آن نوشتند که آینۀ میراث چنین است و چنان است و خواستار لغو لغو شدند. تازه شرایطی حاصل شده بود که فهمیده بودیم رفتن در پی مجلۀ علمی پژوهشی کاری لغو است و قصد انصراف داشتیم که دوستان نان و نمکخورده مانع از این انصراف شدند. بنده در دفاع از علت انصراف خود چند نکته را میگفتم:
- دوستان گرمابه و گلستان، اول درخواست نامۀ پذیرش میکنند بعد چند ماه طول میکشد تا مقاله را بفرستند، تازه اگر بفرستند یا اگر بشود اسمش را مقاله گذاشت.
- بعضی از این دوستان اغلب مقالات دو یا سه اسمی میفرستند و ما هم میدانیم که زحمت کار را دانشجو کشیده و او هم احتمالاً از دیده گذرانده! یا شاید روحش از ماجرا خبر ندارد.
- از طرفی میدانیم که هزینۀ داوری بالاست و ما برای هر مقاله گاه مجبوریم دو تا سه داور انتخاب کنیم؛ خاصه اگر مقاله از اصحاب صاحبنام باشد و سفارش هم شده باشد و نمکش را هم قبلاً چشیده باشیم. واقعاً هیچ وقت، در موضوع رودربایستی، اینقدر با مشکل مواجه نشده بودم. شخص شخیصی که برای میراث کارها و لطفها روا داشته، وقتی مقاله یا کتابش در داوری رد میشود، بنده مقصر شناخته میشوم که قدرنشناسی کرده و حق مظلومی را پایمال کردهام.
- با این وصف مقاله که پس از ویرایش و نمونه خوانی و صفحه آرایی آماده چاپ می شود پیامک می فرستد که چون خیلی طولش دادید دادم جای دیگر چاپ شد. باز خدا پدرش را بیامرزد که خبر می دهد!!
به هر روی آینۀ میراث را به خاطر انتشار ضمائم، شامل تحقیقات بلندبالای بزرگانی چون استاد دکتر علی اشرف صادقی و دکتر علی رواقی، لغو امتیاز کردند و بعد از گذشت یکسال، اصحاب علم و فضیلت و تحقیق به اصرار، ما را مجبور کردند که متعهد به عدم انتشار ضمائم بشویم و شدیم و متعاقباً نامۀ لغوِ لغو صادر شد. البته در نامههای خود متذکر شدیم که تاکنون مقالات آینۀ میراث و ضمائم نزدیک به 50 جایزه کسب کرده و مورد استفاده و عنایت اهل تحقیق بوده است…..
خلاصه ما هم قول دادیم که فرزند خلف و سربراهی بشویم و مقالات علمی پژهشی بلندبالا را به عنوان ضمائم گزارش میراث منتشر کنیم. زیرا هدف تولید علم است برای اهل آن، نه جلب رضایت کسانی که گویا مصلت اندیشند و یا میانهای با تحقیقات علمی و بالاخص علوم انسانی ندارند.
دلیل بر بیتوجهی مسئولان به علوم انسانی همین بس که چند سالی است جلوی درِ دانشگاه تهران جارچیان داد میزنند و فروش مقاله و پایاننامه را به حراج گذاشتهاند. در همین بغل گوش محل کار ما، در میراث مکتوب، دفتری با مجوز! به کار مشغول است و جارچی خوشصدای آن به فروش مقاله و رساله اقدام میکند و بندۀ فلکزده، صبح تا عصر، شنوای این نوای ملکوتی هستم. البته تذکرات به صاحب این مغازه دو در هم تاکنون بیفایده بوده است. روزی دست به کار شدم و به چندین جا زنگ زدم. به اداره مربوط به سدّ معابر و 110 و نهایتاً به وزارت علوم که شخص مسئول پاسخ داد که دوسالی است خودمان به قوۀ قضاییه شکایتمان را فرستادهایم!
به هر روی بناچار مقالات بلندبالای علمی پژوهشی را زینپس با عنوان ضمائم گزارش میراث منتشر میکنیم تا مبادا گردی به چهرۀ عزیزان مسئول بنشیند و خاطر مبارکشان آزرده شود. طبعاً از کسانی که طالب ارتقاء هستند عذر می خواهیم و باید مقالاتشان زیر 20 صفحه بنویسند و چهارچوبهای مصوب کمیسیون نشریات را هم رعایت فرمایند. البته بنده قصد داشتم این یادداشت را به عنوان سرمقالۀ این ضمیمۀ علمی پژوهشی گزارش میراث درج کنم که منصرف شدم و به درج در سایت میراث مکتوب بسنده نمودم.