میراث مکتوب- در تمدن اسلامی، سفرنامهها از مهمترین منابع مطالعه تاریخ حج و حرمین شریفین به شمار میآیند. از مهمترین این سفرنامهها، سفرنامه ناصر خسرو است که در عین حال کهنترین و ارزشمندترین سفرنامه به زبان فارسی به شمار میآید. ناصر خسرو بخش قابل توجهی از سفرنامه خود را به توصیف تفصیلی وضعیت اجتماعی و عمرانی اماکن مقدس حرمین ـ به ویژه شهر مکه و مسجدالحرام ـ در سده پنجم هجری اختصاص داده است. در این نوشتار پس از شرح مختصری از سفرهای حج ناصر خسرو، آگاهیهای مختلفی که سفرنامه وی درباره حج و حرمین به دست میدهد، در چند محور شامل توصیف شهر مکه و دیگر مناطق حجاز، توصیف معماری مسجدالحرام، آگاهیهای نادر درباره اماکن مقدس، وضعیت و آداب حجگزاری، سختیهای سفرهای حج و تاریخ سیاسی حجاز، استخراج و دستهبندی شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که در نبودِ تواریخ محلی برای دو شهر مکه و مدینه در حدِفاصل سدههای چهارم تا ششم، این سفرنامه منبعی دست اول برای مطالعه تاریخ حج و حرمین به ویژه در سده پنجم هجری به شمار میآید.
مقدمه
سنّت تاریخنگاری محلی دو شهر مقدس مسلمانان، مکه مکرّمه و مدینه منوّره، با نگارش آثار بسیار مهم و ارزشمندی برای هر یک از این دو شهر در سدههای آغازین اسلامی شکل گرفت. از نخستین تواریخ محلی مکه میتوان به اخبار مکه ازرقی و اخبار مکه فاکهی (هر دو از سده سوم هجری) اشاره کرد. برای مدینه نیز چندین تاریخ محلی در سدههای آغازین نوشته شده که از میان آنها، اخبار المدینه ابن شبّه (د. 262ق) باقیمانده است و «اخبار المدینه»های نویسندگان دیگر همچون ابن زباله (زنده در 200ق) و یحیی بن حسن علوی (درگذشته 277ق)، به دست ما نرسیدهاند.
با وجود شکوفایی تاریخنگاری محلی مکه و مدینه در سده سوم، این سنّت تقریباً از آغاز سده چهارم متوقف شد و پس از چند سده، بار دیگر از سدههای هفتم و هشتم، با نگارش تواریخ محلی جدیدی همچون تاریخ مکه ابن محفوظ و الدرة الثمینة فی تاریخ المدینه ابن نجّار (د. 643ق)، دوباره جریان گرفت. از اینرو، در حد فاصل زمانی سدههای سوم تا هفتم هجری، تواریخ محلی مهم و قابل اعتنایی برای این دو شهر سراغ نداریم و برای پر کردن خلأ ناشی از نگارش منابع در این دوره، ناگزیر به مراجعه به سایر منابع تاریخی و نیز متون جغرافیایی و سفرنامهها هستیم.
سفرنامههای حج از منابع مهم و دست اول برای مطالعه تاریخ حج و حرمین شریفین به شمار میآیند. در ناحیه مغرب اسلامی، تحت تأثیر تولید آثاری همچون سفرنامه ابوبکر ابن عربی (د. 543ق) و سفرنامه ابن جبیر (د. 614ق)، علمای فراوانی از ناحیه اندلس، مغرب و دیگر نقاط شمال آفریقا، به نگارش سفرنامه حج خود اقدام کردند که در نتیجه آن، سنّت سفرنامهنویسی به شکل پرباری شکل گرفت و تا دوره معاصر نیز به قوّت خود باقی ماند.
اما در ایران و خراسان بزرگ و پیش از شکلگیری سنّت سفرنامهنویسی در مغرب اسلامی، نگاشته شدن سفرنامه بسیار مهمی همچون سفرنامه ناصر خسرو در نیمه سده پنجم، باعث شکلگیری چنین سنّتی در زبان فارسی نشد و پس از گذشت حدود شش سده، از اواخر دوره صفوی نگارش نخستین سفرنامههای حج در زبان فارسی آغاز شد و در طول دوره قاجار، به ویژه میان دولتمردان فرهیخته و بعضاً اهل علم، در ایران، آسیای میانه و شبه قاره رواج چشمگیری یافت.
در میان همه سفرنامههای فارسی، سفرنامه ناصر خسرو از جایگاه ویژه و منحصربهفردی برخوردار است. صرف نظر از ارزشهای ادبی و زبانشناختی این اثر به عنوان یک متن کهن فارسی، از آن میتوان به عنوان منبع مهمی برای مطالعه تاریخ اجتماعی و فرهنگی سرزمینهایی که در مسیر سفر نویسنده آن قرار داشتهاند، استفاده کرد. درباره محتوای این سفرنامه و ابعاد مختلف آگاهیهایی که از آن به دست میآید، تا کنون مقالههای متعددّی نگاشته شده است. 1
با اینکه بخش قابل توجهی از سفرنامه ناصر خسرو به توصیف اماکن مقدس حرمین شریفین و وضعیت اجتماعی و اقتصادی حجاز و به ویژه شهر مکه اختصاص دارد، با این حال به نظر میرسد آگاهیهای که این سفرنامه در این زمینه به دست میدهد، در قالب مقالهای مستقل مورد مطالعه و بررسی قرار نگرفته است. 2 لذا در این نوشتار تلاش شده است تا با استخراج و دستهبندی و تحلیل آگاهیهای ارائه شده در این سفرنامه درباره حج و حرمین شریفین، اهمیت آن به عنوان منبعی ارزشمند در این زمینه نشان داده شود.
ناصر خسرو و سفرهای حج وی
ابومعین حمیدالدین ناصر بن خسرو قبادیانی بلخی، حکیم، ادیب و شاعر فارسی زبان و اسماعیلی مذهب، در سال 394 قمري در قبادیان از توابع بلخ به دنیا آمد و در سال 481 قمري در یمگان از توابع بدخشان (امروزه در افغانستان) از دنیا رفت (تقوی، 1348، ص «و»). زندگینامهای از وی در منابع تاریخی کهن وجود ندارد و عمده شناخت ما درباره وی، تقریباً منحصر به آگاهیهایی است که از آثارش، به ویژه سفرنامه و دیوان اشعارش به دست میآید.
آثار متعدّدی به نظم و نثر به ناصر خسرو منسوب است. از میان آثار منثور وی میتوان به سفرنامه، زاد المسافرین (در عقاید اسماعیلیه)، وجهِ دین یا رویِ دین، خوانِ اخوان، شش فصل یا روشنایینامه منثور، گشایش و رهایش و جامع الحکمتین اشاره کرد. آثار منظوم وی نیز شامل دیوان اشعار و دو مثنوی سعادتنامه و روشنایینامه است (دبیرسیاقی، 1389، ص هفده).
سفرنامه ناصر خسرو، کهنترین سفرنامه فارسی است و از اینرو در تاریخ ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد. موضوع مشاهدات مؤلف آن، بسیار متنوّع و گسترده و شامل مسافتها، نام و موقعیت جغرافیایی شهرها و روستاها، نام فرمانروایان و حکام محلی، حوادث تاریخی و وقایع نجومی و فلکی، صنایع محلی، محصولات کشاورزی و نوع آبیاری مزارع و باغها، استحکامات شهری و بناهای عمومی همچون بیمارستانها، مساجد، بازارها و کاروانسراها، اعتقادات دینی و سیاسی مردم، آداب و رسوم و سایر ابعاد حیات اجتماعی مردم است.
ناصر خسرو سفر خود را در 23 شعبان 437 قمری از مرو آغاز کرد (ناصر خسرو، 1389، ص3) و در این سفر، برادرش و غلامکی هندو وی را همراهی میکردند (همو، ص6). مسیر سفر وی تا مکه، با گذر از شهرهای نیشابور، جوین، قومس، دامغان، سمنان، ری، قزوین، شَمیران، سراب، تبریز، مرند، خوی، وان، اخلاط، بطلیس (بدلیس)، ارزن، میّافارقین، آمِد (دیاربکر)، حَرّان، سروج، مَنبِج، حلب، سرمین، مَعَرّة النعمان، حَماه، طرابلس، جبیل، بیروت، صیدا، صور، عَکّا، طبریه، حیفا، قیساریّه، رَمله (همو، ص3-33)، بیتالمقدس، مشهد ابراهیم خلیل (ع) (شهر الخلیل کنونی) و وادی القُری بود (همو، ص61).
او پس از گذشت یک سال شمسی از آغاز سفر خود، در پنجم رمضان 438 قمری به بیتالمقدس رسید (همو، ص34). در نیمه ذیالقعده همان سال، از این شهر به قصد مکه خارج شد و پس از ده روز به آنجا رسید. پس از حجگزاری، باز به سوی بیتالمقدس بازگشت و در محرم 439 قمری به آنجا رسید (همو، ص61-62). سپس از آنجا به مصر سفر کرد و با گذر از شهرهای رمله، عسقلان، تنّیس و صالحیه، در صفر 439 قمری به قاهره رسید (همو، ص63-68).
ناصر خسرو در مجموع چهار سفر حج داشته است که تواریخ هر چهار سفر را در سفرنامه خود آورده است. سفر دوم حج وی، به همراهی کسانی که از سوی خلیفه فاطمی جامه کعبه را به مکه میبردند، در اول ذیالقعده 439 قمری از قاهره آغاز شد. او در این سفر، از شهر قلزم در ساحل مصر در شمال دریای سرخ، از راه دریا به شهر جار در ساحل حجاز، و از آنجا در 26 ذیالقعده به مدینه منوّره، و در 6 ذیالحجّه به مکه رسید (همو، ص102 و 104).
او پس از دومین حج خود به مصر بازگشت؛ اما پس از 75 روز، در سال 440 قمری، با کاروان جامه کعبه، برای بار سوم عازم حج شد (همو، ص105). سفر حج چهارم وی نیز از 14 ذیالحجه 441 قمري از قاهره آغاز شد و از راه سرزمین صعید و با گذشتن از شهرهای اسیوط، اخمیم، قوص و اَسوان، در 20 ربیعالاول 422 قمري به بندر عیذاب در ساحل غربی دریای سرخ رسید (همو، ص109-113). از آنجا نیز با کشتی به جدّه رفت و در آخر جمادیالآخره 442 قمري به مکه رسید (همو، ص118).
ناصر خسرو در چهارمین سفر حج خود، به مدت شش ماه (همو، ص104) ، از آغاز رجب تا 20 ذیالحجّه، مجاور حرم بود (همو، ص123). سپس عزم بازگشت به خراسان کرد و با گذر از شهرهای طائف، فَلج، یمامه، لَحسا (احسا)، بصره، اُبُلَّه، عَبّادان (آبادان)، مَهروبان، اَرَّجان (بهبهان)، لردگان، اصفهان، نائین، طبس، رقه، تون (فردوس)، قائن، سرخس و سمنگان، در 26 جمادیالثانی 444 قمري به بلخ رسید (همو، ص140-174). این سفر در مجموع هفت سال به طول انجامید.
سفرنامه ناصر خسرو، پس از مسالک و ممالک ابوعُبید بکری (د. 487ق)، مفصلترین متن موجود در توصیف حرمین شریفین از سده پنجم هجری به شمار میآید. با در نظر گرفتن اینکه بکری بیشتر نوشتههایش درباره حرمین را از منابع پیش از خود همچون اخبار مکه ازرقی اقتباس کرده، سفرنامه ناصر خسرو به جهت اینکه مشاهدات خود مؤلف را روایت میکند، از ارزش تاریخی بیشتری برخوردار است. خلأ وجود تواریخ محلی دو شهر مکّه و مدینه در حد فاصل سدههای چهارم تا هفتم هجری نیز ارزش مشاهدات ناصر خسرو و آگاهیهای وی درباره حرمین را دوچندان کرده است.
توصیف شهر مکه و دیگر مناطق حجاز
از مهمترین ارزشهای تاریخی سفرنامه ناصر خسرو، توصیف نسبتاً دقیق جغرافیای مکه و بافت شهری آن و نیز توصیف مختصرِ دیگر شهرهای مهم حجاز همچون مدینه، جدّه و طائف در سده پنجم است. توصیفی که او از شهر مکه میکند، چنان دقیق است که تصویری زنده و روشن را از این شهر در ذهن خواننده به وجود میآورد و به نظر میرسد این توصیف، در میان منابع تاریخی و جغرافیایی این دوره و بلکه حتی منابع سایر دورهها، کمنظیر و بلکه منحصر بهفرد باشد.
او مکه را شهری میان کوههایی نه چندان بلند توصیف کرده که بلندترین آنها، کوه ابوقبیس است. عرصه میان این کوهها، شهر را تشکیل میدهد که طول آن «دو تیر پرتاب در دو بیش نیست»؛ و گرداگرد مسجدالحرام را شهر و کوچهها و بازارهای آن فرا گرفته است. به گفته وی، بارو و دروازههای شهر هر کجا که رخنهای میان دو کوه وجود دارد، ساخته شده است؛ و بهجز بر سر چاهی بر یکی از دروازههای مسجدالحرام، درختی در شهر به چشم نمیخورد (همو، ص119).
ناصر خسرو همچنین مشاعر مقدّسه را نیز توصیف مختصری کرده است. او «عرفات» را دشتی میان کوههای خُرد «چون پشتهها»، به مساحت دو فرسنگ در دو فرسنگ توصیف کرده که در آنجا، ابراهیم خلیل (ع) مسجدی ساخته بود و در زمان وی، از این مسجد تنها منبری خراب از خشت باقی مانده بود. به فاصله یک فرسنگی مسجد نیز کوه سنگی کوچکی به نام «جبل الرحمه»، و در یک فرسنگی عرفات نیز مشعر الحرام و مزدلفه واقع وجود داشته و در آنجا، مقصورهای برای نماز ساخته شده بود (همو، ص138-139).
برخلاف توصیف مفصل ناصر خسرو از مکه، توصیف وی از مدینه و اماکن دینی آن بسیار مختصر است. او مدینه را شهری بر کنار صحرا، با زمین نمناک و شورهزار، و دارای آبِ روان اندک و نخلستان توصیف کرده است که در بیرون آن، در سمت جنوب، صحرا و گورستانی وجود دارد و قبر حمزه و قبور شهدا نیز آنجاست (همو، ص102-103). با توجه به اینکه مزار حمزه و شهدای اُحُد در شمال مدینه قرار دارد، منظور وی از «آنجا» را باید شهر مدینه تفسیر کرد؛ نه گورستان جنوب شهر که مقصود وی از آن باید قبرستان بقیع کنونی باشد.
شهر دیگری که ناصر خسرو به توصیف آن پرداخته، شهر جُدّه است که امروزه از مهمترین بنادر عربستان در ساحل دریای سرخ به شمار میآید. به گفته وی، جدّه شهری بزرگ بر لبِ دریا، با بارویی محکم و دارای دو دروازه، یکی در شرق به سمت مکه، و دیگری در غرب به سمت دریا بوده است. جمعیت شهر در آن زمان پنج هزار مرد بوده و درون شهر بازارهایی نیکو و مسجد جامع، و بیرون شهر نیز تنها مسجدی منسوب به پیامبر (ص) وجود داشته است (همو، ص117).
ناصر خسرو همچنین توصیف مختصری از شهر طائف (امروزه در نود کیلومتری شرق مکه) به دست داده و آن را ناحیهای بر سر کوه، و قصبه آن را شهرکی دارای حِصار محکم و بازاری کوچک و جامعی مختصر، با آبِ روان و درختان انار و انجیر فراوان، توصیف کرده است. سپس افزوده است که بیرون قصبه طائف، مسجدی بزرگ وجود داشته که خلفای عباسی روی قبر عبدالله بن عباس ساخته بودند و قبر ابن عباس در گوشه مسجد، در سمت راست محراب و منبر قرار داشته است (همو، ص141).
توصیف معماری مسجدالحرام
ناصر خسرو در سفرنامه خود توصیف دقیق و نسبتاً مفصلی از مسجدالحرام و معماری آن، از جمله صحن، درها، طاقها و رواقهای آن، به دست داده است. طبیعتاً بخشی از این توصیفها در منابع تاریخی و جغرافیایی دیگرِ پیش و پس از زمان وی نیز وجود دارد؛ توصیفهایی نظیر وضعیت کلی صحن مسجدالحرام و رواقهای آن، شکل و اجزای خانه کعبه، نام و تعداد و شکل درهای مسجد، بناهای موجود در صحن مسجد همچون مقام ابراهیم (ع) و چاه زمزم.
البته گاه اختلافاتی جزئی میان سفرنامه و منابع دیگر به چشم میخورد. به عنوان مثال، در سفرنامه تعداد طاقهای طول صحن مسجد 45 طاق، و تعداد طاقهای عرض آن 23 طاق گفته شده (همو، ص125)؛ اما در منبع جغرافیایی دیگری، تعداد آنها به ترتیب 46 و 31 طاق گفته شده است («وصف مکة والمدینة وبیت المقدس»، 1393ق، ص345). همچنین او تعداد درهای مسجد را هجده در شمرده است (ناصر خسرو، ص126)؛ در حالیکه در برخی از منابع نزدیک به وی، تعداد آنها را به اختلاف یک در، هفده یا نوزده در گفتهاند («وصف مکة والمدینة وبیت المقدس»، ص343-345؛ مقدسی، 1906م، ص73).
با این حال، با توجه به تغییر و تحولاتی که از سده سوم تا ششم هجری در نام درهای مسجدالحرام وجود داشته، نامهایی که در این سفرنامه برای درهای مسجد گفته شده، گاه با منابع پیش و پس از آن (همچون احسن التقاسیم مقدسی از سده چهارم و سفرنامه ابن جبیر از سده ششم) متفاوت است و از این منظر، سفرنامه ناصر خسرو برای شناخت نام درهای مسجد در سده پنجم و تغییرات این نامها در سدههای نخست هجری اهمیت دارد.
ناصر خسرو همچنین طول و ابعاد برخی از بخشهای مسجدالحرام را، همچون طول و عرض مسجد، طول و عرض و ارتفاع خانه کعبه، ابعاد درِ خانه کعبه و بلندی آن از زمین و فاصله آن تا حجرالاسود، فاصلههای مقام ابراهیم (ع) و چاه زمزم تا کعبه، به واحد «اَرَش» 3 بیان کرده است. اما بهنظر میرسد نوع واحد ارش در این سفرنامه، با نوع همین واحد اندازهگیری طول در کتاب حدود العالم (کهنترین منبع جغرافیایی فارسی) متفاوت است؛ چنانکه طول و عرض خانه کعبه در سفرنامه به ترتیب 17×16 ارش (ناصر خسرو، ص129)، و در حدود العالم، 5/24×5/23 ارش بیان شده است (حدود العالم، ص96). 4
بخش دیگری از توصیفهای ناصر خسرو از مسجدالحرام و معماری آن، مواردی است که در سایر منابع دیده نمیشود و میتوان آنها را آگاهیهای منحصر بهفردی درباره وضعیت و معماری این مسجد در سده پنجم به شمار آورد. از آن جمله میتوان به توصیف وی از الواح چوبی و کتیبههای داخل خانه کعبه که روی آنها نام خلفای فاطمی مصر وجود داشت، و نیز وضعیت جامه کعبه در زمان وی (ناصر خسرو، ص132-133)، و پوششی که دیوار گرداگرد مسجد را پوشانده بود و در آن صندوقهایی متعلق به شهرهای مختلف اسلامی وجود داشت (همو، ص135)، اشاره کرد.
آگاهیهای نادر درباره اماکن مقدس
در سفرنامه ناصر خسرو، گاه آگاهیهای مهمی درباره برخی از اماکن مقدس مکه و پیرامون آن وجود دارد که در کمتر منبع دیگری به چشم میخورد. از آن جمله، اشاره وی به قدمگاه یا نشان جای پای رسول خدا (ص) در «بابالصفا» (از دروازههای مسجدالحرام) است که آن را از سنگ سیاه رنگی بریده و میان سنگ سفید رنگ بزرگی در عتبه طاق بزرگ و میانی بابالصفا ترکیب کرده بودند و حاجیان به قصد تبرک، قدم یا صورت خود را بر جای پای پیامبر (ص) مینهادند (همو، ص128).
آگاهی ارزشمند دیگر، اشاره وی به «رخام حمراء» است که سنگ مرمرین سرخ رنگی در کف خانه کعبه بوده و در اخبار منابع شیعه، محل نماز خواندن پیامبر (ص) و برخی از ائمه (ع) دانسته شده است (کلینی، 1363، ج4، ص528-529 و 545؛ مغربی، 1383ق، ج1، ص333). با این حال، بهجز سفرنامه ناصر خسرو، در سایر منابعی که ساختمان کعبه و مسجدالحرام را توصیف کردهاند، به این سنگ اشارهای نشده است. اگرچه طبق گزارشی از ابن عساکر دمشقی (د. 571ق) فقهای عامه در سده نخست هجری این سنگ و فضیلت آن را میشناختند (ابن عساکر، 1415ق، ج58، ص137-138).
آگاهی دیگر این سفرنامه درباره اماکن مقدس و متبرک، اشاره به وجود دو چاه آب در منطقه «جِعرانه» (در چهار فرسنگی شمال مکه)، یکی منسوب به پیامبر (ص)، و دیگری منسوب به امام علی (ع) است که «هر دو چاه را آب تمام خوش باشد و میان هر دو چاه ده گز باشد» (ناصر خسرو، ص137). به نظر میرسد از میان منابع کهن، سفرنامه ناصر خسرو تنها متنی است که از این دو چاه سخن گفته است. البته برخی از سفرنامهنویسان نسبتاً متأخر مغربی، همچون قلصادی (د. 891ق)، به وجود یک چاه آب در جعرانه، یا همچون ابوسالم عیّاشی (د. 1090ق) به دو چاه آب در آن اشاره کردهاند (قلصادی، بیتا، ص139؛ عیّاشی، 2006م، ج2، ص167).
ناصر خسرو همچنین از شخصی به نام «پسر شاددل» که به گفته وی، امیر شهر «عَدَن» در یمن بوده، یاد کرده و شماری از خدمات عمرانی وی برشمرده است؛ از جمله آبرسانی به مکه به واسطه قنات زیرزمینی (ناصر خسرو، ص122)، آبرسانی به دشت عرفات از جای دور و ساخت حوضهایی در آنجا که در ایام حج آنها را پر از آب میکردند، و نیز ساخت چهارطاقی عظیمی بالای جبل الرحمه، که برای ساخت آن، هزار دینار به امیر مکّه پرداخت کرده بود (همو، ص139).
اهمیت این آگاهیها آن است که در سایر منابع تاریخی، از چنین شخصیتی یاد نشده، اما به نظر میرسد این شخص منطبق بر حسین بن سَلّامه نَوبی، از امرای دولت زیادی یمن (امارت: 373-402ق) است که خدمات عمرانی گستردهای در یمن و حجاز داشته است (شمری، 2010م، ص23) و مورخان یمنی، برخی از این خدمات وی از جمله ساخت مسجدی بالای جبل الرحمه را گزارش دادهاند (عماره یمنی، 1436ق، ص27؛ وصّابی، 1435ق، ص36)؛ چنانکه ناصر خسرو خود در جای دیگری از سفرنامهاش، به چاه حسین بن سلامه در هفت فرسنگی مکه، در مسیر طائف اشاره کرده است (ناصر خسرو، ص140).
همچنین گفتنی است ساختمانی که ناصر خسرو به وجود آن در بالای جبل الرحمه اشاره کرده، در منابع جغرافیایی سده ششم، از آن به عنوان مسجد یا گنبد امّسلمه یاد شده است (ابن جبیر، بیتا، ص151؛ الاستبصار فی عجائب الامصار، بیتا، ص35). با توجه به اینکه در منابع پیش از سده پنجم، از جمله رساله کهن وصف مکه و مدینه، هیچ نشانی از وجود این بنا به چشم نمیخورد («وصف مکة والمدینة وبیت المقدس»، ص348)، میتوان دریافت که این بنا احتمالاً برای نخستین بار در اواخر سد چهارم به دستور پسر شاددل یا همان حسین بن سلامه ساخته شده است.
وضعیت و آداب حجگزاری
سفرنامه ناصر خسرو آگاهیهای تاریخی ارزشمند و منحصر بهفردی درباره تاریخ حجگزاری و موسم حج در سده پنجم هجری به دست میدهد. از جمله این آگاهیها، اشاره وی به سنّت عمره جِعرانه است که همه ساله در روز شانزدهم ذیالقعده ـ بر مبنای این باور که پیامبر (ص) در همین تاریخ از این منطقه احرام بسته و عمره ادا کرده ـ انجام میشده است (ناصر خسرو، ص137). چنانکه سفرنامهنویسان متأخر گزارش دادهاند، این سنّت بعدها فراموش شده است (عیّاشی، ج2، ص166).
همچنین ناصر خسرو اشاره کرده که مردم حجاز و یمن، به علت نزدیکی و سهولت راه خود، هر سال سه بار به حج میرفتند؛ چنانکه بهجز حج تمتّع (واجب) ـ دو بار دیگر نیز برای عمره، یک بار در اول رجب، و بار دیگر در عید رمضان (فطر) ـ حجگزاری میکردند (ناصر خسرو، ص118). توصیف وی از پوشش یمنیها نیز چنین است که بیشتر حجگزاران یمنی، همچون هندوان، «هر یک لُنگی بربسته و مویها فرو گذاشته، و ریشها بافته و هر یک کَتاره قطیفی ـ چنانکه هندوان ـ در میان زده، و گویند اصل هندوان از یمن بوده است» (همو، ص137).
از دیگر ارزشهای سفرنامه ناصر خسرو در مطالعه تاریخ حجگزاری، توصیف مفصل وی از مراسم گشودن درِ کعبه است. به گفته ناصر خسرو، کلیدداران و خادمان خانه کعبه اعراب «بنیشیبه» بودند (همو، ص135) که از زمان رسول خدا (ص)، منصب کلیدداری کعبه به آنان واگذار شده بود. همچنبن درِ کعبه در ماه رجب هر روز هنگام طلوع آفتاب، و در ماههای شعبان و رمضان و شوّال، روزهای دوشنبه و پنجشنبه و جمعه گشوده میشده است و با فرارسیدن ماه ذیالقعده، دیگر در کعبه را باز نمیکردهاند (ص135 و 137).
ناصر خسرو، مراسم گشودن درِ کعبه را چنین توصیف کرده که وقتی رئیس بنیشیبه ـ که کلیددار کعبه به شمار میآید ـ با شش تن دیگر برای گشودن درِ کعبه میرسد، ده تن از حاجیان نردبان کعبه را میآورند و دو تن از نردبان بالا میروند و جامههای کعبه را بالا میزنند و شیخ بنیشیبه با کلید خود، قفل درِ کعبه را میگشاید. در آن لحظه حاجیان دست به دعا برمیآورند و از صدای حاجیان، هر کس در مکه باشد، متوجه میشود که درِ کعبه را گشودهاند. آنها نیز با صدای بلند دعا میکنند، «چنانکه غلغلهای عظیم در مکه افتد». شیخ بنیشیبه نیز پس از ورود به کعبه دو رکعت نماز میگذارد و بیرون میآید و با صدای بلند خطبهای میخواند و بر رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) صلوات میفرستد. سپس حاجیان تا زمان ظهر به خانه کعبه میروند و درون خانه دو رکعت نماز میخوانند (همو، ص136).
مشکلات و سختیهای سفرهای حج
در گذشته، حجگزاران در مسیر خود به حرمین با سختیها و خطرهای متعددی مواجه بودهاند. حجگزاران میبایست رنج و خطر راههای طولانی را به جان میخریدند و در مسیرهای خشک و بیابانی، تشنگی، گرسنگی و حتی بیماری را تحمل میکردند. طبق گزارش ابن جبیر بسیاری از حجگزارانی که با کشتی از بندر جدّه، در ساحل شرقی دریای سرخ، به سمت بندر عیذاب، در ساحل غربی آن، حرکت میکردند، بادهای دریایی کشتیهایشان را به سواحل صحرایی دورتری در سمت جنوب میبرد و در آنجا گرفتار اقوام صحرانشین معروف به «بُجات» میشدند و بسیاری از آنها از تشنگی میمردند (ابن جبیر، ص46).
بسیاری از کاروانهای حج نیز، به ویژه در شبه جزیره عربستان، همواره در معرض خطر هجوم قبایل بدوی و اعراب بادیهنشین بودند که دست به غارت اموال و داراییهای حجگزاران و حتی کشتار آنان میزدند. ابن جبیر درباره اعراب ساکن حجاز نوشته است که آنان، حجگزاران را دستمایه سودجویی و کسب معاش خود قرار دادهاند و همواره غارتشان میکنند و برای بیرون کشیدن آنچه حاجیان در دست دارند، به غایت میکوشند و حجّاج همواره در معرض گزند و اجحاف آنان قرار دارند تا آنکه به وطن خود بازگردند. با توجه به وجود چنین خطرات و سختیهایی، برخی از فقهای اندلس با استناد به اینکه خداوند از چنین رفتاری که در حجاز با حجگزاران میشود راضی نیست، قائل به اسقاط فریضه حج از مسلمانان بودهاند (همو، ص54-55).
گاه حتی در حرمین شریفین و دو شهر مکه و مدینه، حوادثی رخ میداد که منجر به قتل و کشتار تعداد زیادی از حاجیان میشد. چنانکه به عنوان مثال، در جریان حمله ابوطاهر قرمطی به مکه، در روز هفتم ذیحجّه سال 317 قمری، در مسجدالحرام حدود 1700 تن زن و مرد، در حالیکه به پردههای کعبه آویزان شده بودند، کشته شدند. همچنین در سال 413ق، شخصی از کاروان حج مصریان، با گرز آهنی خود حجرالاسود را شکست و به سه قطعه خرد کرد و در نتیجه این کار وی، بیش از 500 تن از حجگزاران مغربی در مکه و اطراف آن به قتل رسیدند (بکری، ج1، ص404-405).
ناصر خسرو نیز آگاهیهای ارزشمندی را درباره مشکلات حجگزاری به دست داده و نمونههایی از بلایای طبیعی و انسانی که حاجیان در مسیر حج خود یا در موسم حج در مکه با آن روبهرو میشدند را گزارش داده است. او در توصیف خود درباره میقات جُحفه، که میقات مردم مغرب و شام و مصر بوده، نوشته است: یک سال که آنجا جمعیت بسیاری از حاجیان فرود آمده بودند، ناگاه سیلی رسید و آنان را هلاک کرد (ناصر خسرو، ص104). نیز اشاره کرده است که در سال سفر حجّ نخست وی (438ق)، به علت کمبود طعام، از هیچ طرف کاروانهایی به حج نیامدند و مردم «پُرخطر بودند از عرب» (همو، ص61).
همچنین در سال سفر حجّ دوم وی (439ق)، در مکه قحطی بود و در آن سال از هیچ جا حاجیان به حج نیامدند. در این شرایط، در مکه چهار من نان به یک دینار نیشابوری میفروختند و مُجاورانِ حرم از شهر میرفتند و بسیاری از مردم از گرسنگی و تشنگی از حجاز به هر سمت رو به بیرون نهاده بودند. در نتیجه این قحطی، در این سال 35 هزار نفر از حجاز به مصر آمدند «و سلطان مصر همه را جامه پوشانید و اجری داد تا سالِ تمام، که همه گرسنه و برهنه بودند؛ تا باز بارانها آمد و در زمینِ حجاز طعام فراخ شد؛ و باز این همه خلق را در خوردِ هر یک جامه پوشانید و صِلات داد و سوی حجاز روانه کرد» (همو، ص104).
ناصر خسرو سپس افزوده است که سال بعد نیز (440ق) سلطان مصر اعلام کرد که در حجاز قحطی است و رفتن حُجّاج مصلحت نیست. از اینرو در این سال نیز حاجیان به حج نرفتند و ناصر خسرو به همراه کاروانی که هر سال «وظیفه سلطان» را با آن به حجاز میفرستادند، به حج سوم خود رفت. او نوشته است که در آن سال، کاروان بزرگی از مغرب به حج آمده بودند که در زمان بازگشتن آنان از حج در دروازه مدینه، اعراب از آنان «خفارت» خواستند و میان آنان درگیری به وجود آمد که در نتیجه آن، بیش از دو هزار تن از مغربیان کشته شدند (همو، ص105).
نمونه دیگری از مصیبتهای حجگزاری، برای شش تن از حاجیان خراسانی در حج همان سال رخ داده بود که از راه شام و مصر و سپس با کشتی، در 6 ذیالحجّه به مدینه رسیده بودند و هنوز 104 فرسنگ باقی مانده بود تا به عرفات برسند. گفته بودند: «هر که ما را در این سه روز که مانده است به مکه رساند، چنانکه حج دریابیم، هر یک از ما چهل دینار دهیم.» اعراب زر از آنها ستاندند و آنها را بر شتران جمّازه بستند و چنان با سرعت در ظرف دو روز و نیم به عرفات رسانیدند که دو تن از آنها در طول راه مرده و چهار تن دیگر زنده، اما نیم مرده بودند؛ به گونهای که نه میتوانستند بر پا بایستند و نه سخن بگویند؛ و حکایت کردند که: «در راه بسی خواهش بدین اعراب کردیم که زر که دادهایم شما را باشد، ما را بگذارید که بیطاقت شدیم. از ما نشنیدند و همچنان براندند» (همو، ص106).
تاریخ سیاسی حجاز
از دیگر ارزشهای سفرنامه ناصر خسرو، آگاهیهایی است که درباره تاریخ سیاسی حرمین شریفین در زمان خود به دست داده است؛ از جمله آنکه او از امیر دو شهر جدّه و مدینه در زمان حجگزاری خود، به نام «تاجالمعالی بن ابیالفتوح» یاد کرده و وی را تابع و بنده امیر مکه دانسته است (همو، ص118). او در جای دیگری به سیادت و حسینی بودن امیر مدینه و به سفر وی به مصر در سال 440 قمري اشاره کرده و نوشته است که «او را بر سلطان [خلیفه فاطمی مصر] رسمی بود که هر سال به وی دادی» (همو، ص106).
تاجالمعالی یاد شده در این سفرنامه، ابوعبدالله محمد، معروف به «شکر»، فرزند حسن بن جعفر حسنی (د. 464ق) از امرای مکه است که ظاهراً در زمان سفر ناصر خسرو، امارت جده را عهدهدار، و تابع امیر مکه بود؛ اما بعدها خود به امارت مکه رسید. پدر وی ابوالفتوح حسن، ملقّب به «الراشد بالله» بود که به دعوت خاندان بنیجرّاح طائی، امرای شهر رمله در فلسطین، به آنجا رفت و با احترام و استقبال مردم روبهرو شد و آنها وی را در مقابل خلیفه فاطمی مصر، خلیفه اعلام کردند و امیرالمؤمنین خواندند (جباری، 1392، ج1، ص500).
همچنین به گزارش ناصر خسرو، از سوی خلیفه فاطمی مصر «وظیفهای» برای امرای مکه و مدینه و متولیان مسجدالحرام تعیین شده بود که همه ساله در دو نوبت، به حجاز ارسال میشد. این وظیفه شامل جامه کعبه، جامه خُدّام و حاشیه و امرای مکه و مدینه و صِلَت امیر مکه و مشاهره او به مبلغ ماهانه سه هزار دینار، و اسب و خلعت بود (ناصر خسرو، ص105). همچنین کلیدداران و خادمان خانه کعبه که معمولاً از «بنیشیبه» بودهاند، «از سلطان مصر ایشان را مُشاهَره و خِلعت بود» (همو، ص136).
ناصر خسرو آگاهیهایی نیز درباره تاریخ سیاسی سایر مناطق شبه جزیره عربستان به دست داده است. او در توصیف شهر «یَمامه» در وسط بادیه عربستان، امیران آن را علویانی دارای شوکت و زیدی مذهب توصیف کرده است که در اقامه نماز خود، دو عبارت «محمّد وعلیّ خیر البشر» و «حیّ علی خیر العمل» میگویند (همو، ص146-147). بیتردید این امیران علوی کسی نیستند جز خاندان «بنیاُخَیضَر» که برای مدت بیش از دو سده، از نیمه دوم سده سوم تا نیمه دوم سده پنجم، حاکمان سرزمین «نجد» در وسط شبه جزیره عربستان بودند.
او همچنین شرح نسبتاً مفصلی درباره «ابوسعید» حاکم شهر لَحسا (احسای امروزی در شرق عربستان) به دست داده و گفته است که مردم این شهر، خود را در مذهب به ابوسعید منسوب کرده بودند و یکی از جانشینان وی، به مکه لشکرکشی کرده و حجرالاسود را با خود به لحسا برده بود (همو، ص147-151). بیتردید این شخص، کسی نیست جز ابوسعید جنّابی قرمطی (مقتول در 301 یا 302ق)؛ و حاکم تجاوزکننده به مکه نیز فرزندش، ابوطاهر قرمطی (د. 332ق) بوده است.
نتیجهگیری
سفرنامه ناصر خسرو، در نبودِ تواریخ محلی و منابع جغرافیایی دیگری که توصیف و وضعیت سیاسی ـ اجتماعی حرمین شریفین را در سده پنجم هجری ارائه دهد، مهمترین منبع موجود در بررسی و مطالعه تاریخ حج و حرمین و وضعیت اماکن مقدس مکه در این سده به شمار میآید. بخشی از آگاهیهایی که این سفرنامه در زمینه وضعیت و آداب حجگزاری و نیز مشکلات و سختیهای سفرهای حج در زمان ناصر خسرو به دست میدهد، همچون شرح مفصل وی از مراسم گشودن درِ کعبه، کاملاً منحصر بهفرد است و در هیچ منبع دیگری به چشم نمیخورد.
از دیگر وجوه اهمیت و ارزشهای تاریخی سفرنامه ناصر خسرو، توصیف مفصل وی از مکه و مسجدالحرام، و نیز توصیف مشاعر مقدسه مکه و برخی از دیگر شهرها و مناطق حجاز است. این توصیفها گاه حاوی جزئیاتی است که در کمتر منبع دیگری به چشم میخورد و آن را به منبع ارزشمند و دست اولی برای شناخت وضعیت و بررسی تحولات اماکن مقدس مکه و حرمین شریفین در سدههای نخست هجری (به عنوان مثال، اشاره وی به ساخت چهارطاقی بزرگ بالای جبل الرحمه در عرفات به دست امیر عدن)، تبدیل کرده است.
منابع
1. ابن جبیر، محمد بن احمد، رحلة ابن جبیر، بیروت: دار صادر.
2. ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ مدینة دمشق، تحقیق: علی شیری، بیروت: دار الفکر، 1415ق.
3. الاستبصار فی عجائب الامصار، تحقیق: سعد زغلول عبدالحمید، بغداد: دار الشؤون الثقافیة العامة، (بی تا).
4. البکری، عبدالله بن عبدالعزیز، المسالک والممالک، تحقیق: ادریان فان لیوفن و اندری فیری، (بی جا)، الدار العربیة للکتاب، 1992م.
5. تقوی، سید نصرالله، [مقدمه تصحیح] دیوان اشعار ناصر خسرو، تهران: گلشن، 1348.
6. جباری، علی، «ابوالفتوح»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، تهران: مشعر، 1392.
7. دبیرسیاقی، محمد، [مقدمه تصحیح] سفرنامه ناصر خسرو، تهران: زوّار، چاپ 10، 1389.
8. دهخدا، علیاکبر، لغتنامه (دوره جدید)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ 1، 1372.
9. الشمری، محمد کریم ابراهیم، «الحسین بن سلامة النوبی ودوره فی تاریخ الیمن الاسلامی»، مجلة القادسیة للعلوم الانسانیة، ش13، 2010م.
10. عمارة الیمنی، عمارة بن علی، تاریخ الیمن المسمّی المفید فی تاریخ صنعاء وزبید، بیروت: دار الکتب العلمیة، 1436ق.
11. العیّاشی، عبدالله بن محمد، الرحلة العیّاشیة، تحقیق: سعید الفاضلی و سلیمان القرشی، ابوظبی: دار السویدی، ط1، 2006م.
12. القلصادی، علی بن محمد، رحلة القلصادی، تحقیق: محمد ابو الاجفان، تونس: الشرکة التونسیة للتوزیع، ط2، (بی تا).
13. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفاری، تهران: دار الکتب اسلامیه، 1363.
14. المغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام وذکر الحلال والحرام والقضایا والأحکام، تحقیق: آصف بن علی اصغر فیضی، القاهرة: دار المعارف، 1383ق.
15. المقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، لیدن: بریل، 1906م.
16. ناصر خسرو، سفرنامه، به کوشش: محمد دبیرسیاقی، تهران: زوّار، چاپ 10، 1389.
17. الوصّابی، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ وصّاب المسمّی الاعتبار فی التواریخ والآثار، تحقیق: عبدالله محمد الحبشی، صنعاء: مکتبة الارشاد، 1435ق.
18. «وصف مکة والمدینة وبیت المقدس»، تحقیق: حمد الجاسر، مجلة العرب، سال سوم، شماره 5-6، ذوالقعده و ذوالحجة 1393ق.
۱. از جمله: افشار، ایرج، «قیمت اجناس در سفرنامه ناصر خسرو»، یغما، ش۳۲۶، آبان ۱۳۵۴، ص۴۶۶-۴۷۱؛ همین مقاله در: یادنامه ناصر خسرو، ص۵۹-۷۰؛ اقتداری، احمد، «نظری به سفرهای ناصر خسرو در جنوب ایران و سواحل خلیج فارس»، یادنامه ناصر خسرو، ص۷۱-۷۹؛ تجلّی اردکانی، اطهر و قبادی حبیبآباد، عشرت، «بازتاب اوضاع اقتصادی و رفاه اجتماعی قرن پنجم در سفرنامه ناصر خسرو»، مطالعات ایرانی، ش۳۰، پاییز و زمستان ۱۳۹۵، ص۴۱-۶۲؛ حسینیزاده مهرجردی، سعیده و ذبیحنیا عمران، آسیه، «بررسی معماری استحکامات در سفرنامه ناصر خسرو»، پژوهشهای ادبی و بلاغی، ش۴، پاییز ۱۳۹۲، ص۱۱۲-۱۲۵؛ دبیرسیاقی، محمد، «نکتهای چند درباره سفرنامه و مسیر ناصر خسرو»، یادنامه ناصر خسرو، ص۱۸۰-۱۹۳؛ زکی، محمدعلی، «بررسی جامعهشناختی سفرنامه ناصر خسرو»، کیهان فرهنگی، ش۱۳۵، شهریور ۱۳۷۶، ص۶۷-۶۹؛ مدبری، محمود، «بهرام گور و رباط زبیده در سفرنامه ناصر خسرو»، چیستا، آبان ۱۳۶۸، ش۶۲، ص۲۱۵-۲۱۸؛ نیکجو، مهوش، «چهره تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در آئینه سفرنامه ناصر خسرو»، یادنامه ناصر خسرو، ص۵۹۱-۶۱۸.
۲. به عنوان نوشتاری نزدیک به همین موضوع، میتوان به مقاله زیر اشاره کرد: جعفریان، رسول، «سفرهای حج ناصر خسرو»، مقالات تاریخی (دفتر شانزدهم)، ص۳۵۵-۳۶۴.
۳. واحد اندازهگیری طول که در گذشته در ایران رواج داشته و مقدار تقریبی آن از آرنج تا سر انگشتان بوده است. ارش بابلی را معادل ۵۱/۰ گز (متر)، و ارش مصری را معادل ۴۶/۰ گز گفتهاند (دهخدا، ۱۳۷۲، ج۲، ص۱۵۶۷).
۴. گفتنی است در احسن التقاسیم، طول کعبه ۲۴ ذراع و یک شبر، و عرض آن ۲۳ ذراع و یک شبر بیان شده است (مقدسی، ص۷۲) که نشان میدهد مقیاس ارش استفاده شده در حدود العالم، معادل ذراع است.
احمد خامهیار
میقات حج، ش112، تابستان 1399، ص63-80
منبع: حلقه کاتبان – گنجینه