میراث مکتوب- یکی از آسیب هایی که در جامعۀ ما رواج یافته، غلوگویی، اغراق، مجیزسرایی و اسطوره سازی است. مثلاً یکی، زمانی که عزیز دانشمندش می میرد، از او «استاد بشر فی الارضین» می سازد و دیگری برای حضرت مراد خود، کرامات و طامات می بافد، که مثلاً فلان جا طیّ الارض کرد یا فلان شب وقتی از غافله عقب ماند، بر پشت اسدی فرانشست تا عتبات تاخت و گوی سبقت ازرقیبان خود ربود، مع الوصف نه از وی کسی آثار و مآثری سراغ دارد، نه کرسی درس و بحثی و نه تلامیذی که از سجایای اخلاقی و مدارج علمی او سخن رانند. نظایر او هستند کسانی که به مشاغل عدیده و فضایل شدیده، مزیّن و ملوّن بوده، به اشارتی، فیّاشان زیر دستش، منابع را شخم کرده، مطالب مفید را فیش کرده، به نامش کتابی رقم می زنند، کسی حتی سازمان فیپا هم خبر ندارد که رفیقش که ممدوح خاص و عام است، کتاب کس دیگری به نام کرده، سپس کتاب از سوی ناشر راهی اداره ممیزی می شود، سرممیز تا آن اسم را می بیند، سرتعظیم فرود میاورد و ادای احترام می کند، چون وی صاحب نام است و صاحب کرامت.
از شوخی گذشته، چرا ساختار جامعۀ سنتی ما، اسم زده است و اغراق و غلو گویی برخی مشاهیر را می طلبد و تحسین می کند. شک نیست که غلو در دین و دنیا مذموم است و آیات و روایات بسیاری و نیز متون ادبی و اخلاقی و عرفانی زیادی از آن نهی و حق گویی و اعتدال را سفارش کرده است. آیاتی چون: «کونوا قوامین بالقسط» و «ارسلنا رسلنا….. لیقوم الناس بالقسط» برپایی عدل و اعتدال را سفارش می کند. وقتی صفتی در کسی یا چیزی نیست، ولی با چشم توهّم دوچندان و متورم دیده می شود و گوینده با مجیز گویی نابجا و اغراق بی جا از مخاطب خود تعریف و تمجید بی حد می کند، این اقدام نتیجه ای جز اسطوره سازی دربر نخواهد داشت.
اما جامعه ما به جای اسطوره سازی، تمجید های ناروا، تبجیلهای زودرس، و اغراقهای مفرط و بی وجه، به الگو سازی نیاز دارد، ازمعرفی مفاخر ناشناختۀ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران گرفته تا اعاظم معاصر که درک زندگی آنها بهتر برای مردم قابل درک و احساس است. البته علاوه بر بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، بو علی سینا، شیخ مفید، خواجه نصیر طوسی، رشید الدین فضل الله همدانی، شیخ بهائی و غیرهم، دهها عالم و دانشمند ناشناختۀ دیگر هستند که می توان زندگی آنها را مطالعه و دانش اندوزی و اخلاق و حیات علمی و سیرۀ عملی آنها را الگو قرارداد. کسانی که افراط و اغراق را در خود روا نمی دانستند و با کار و آثار دیگران برای خود فضیلتها نمی تراشیدند.
معرفی الگوهای موفق علمی و اخلاقی می تواند جلوی اسطوره سازیهای غیرمعقول وطنی را بگیرد. اگر در مسائل علمی و پژوهشی و سلوک عملی امثال استاد جلال الدین همایی و استاد شهید مطهری و استاد ایرج افشار کسانی که من خوب شناختمشان، به عنوان الگوهای دانش و کوشش و پژوهش به جامعه معرفی شوند، کسانی که منشأ خدمات ادبی، دینی و کتابشناسی بوده اند و از عمر پر برکت خود به نحو شگفت آوری بهره جسته اند، در این صورت، اغراق گویان و متملقان می آموزند که پای خود را از گلیمشان بیرون نکشند و مدح و ستایش را به اندازه گویند و لاف و مجیز را مکسب خود نسازند و بر ممدوحان بی مایه خود فضایل نبافند، که طبق قاعدۀ «الشیء اذا جاوز حدّه ینعکس الی ضدّه» اگر انسان اندازه نگه ندارند، نتیجه عکس خواهد شد و سروده اند که: “اندازه نگهدار که اندازه نکوست”.
جامعۀ پژوهشی مصححان، نسخه شناسان و متن پژوهان، در تصحیح و اخلاق حرفه ای پژوهش نسخ خطی، بزرگانی را می شناسد که مفتخر به تأسی از آنهاست. در دانش متن شناسی و تتبع، علامه محمد قزوینی را الگو قرار می دهد. در دقت و حوصله، مجتبی مینوی را؛ در نسخه شناسی و کتابشناسی، ایرج افشار را؛ در همّت و سرعت، سعید نفیسی را؛ درفهرست نویسی، دانش پژوه و منزوی را و به همین ترتیب دیگر دانشمندان متخصص را.
البته تهیۀ ارج نامه و جشن نامه برای این مفاخر افتخارآفرین، بسیار لازم و ضروری است، چه آن دسته از مقالات علمیی که تقدیمشان می شود و چه مقالاتی که به نقد و بررسی آثارشان اختصاص می یابد. اما مقالاتی که در بارۀ آنهاست و به شرح اوصاف اشخاص می پردازد، خطر افتادن در ورطۀ مدیحه سرایی و اغراق و غلبۀ سخنان شاعرانه را که در سطور فوق بدان اشارت رفت، در پی خواهد داشت.
طبعاً جامعه ای سربلند و کامروا خواهد بود که دست از خرافه بشوید، از احدی بت نسازد و ره اغراق نپوید و سلوک بزرگانی را سیر کند که حیات طیبه داشته اند و آنچه خود کاشته، برداشته اند و از عمر کوتاه خود به بلندای آفتاب بهره جسته اند.
از شوخی گذشته، چرا ساختار جامعۀ سنتی ما، اسم زده است و اغراق و غلو گویی برخی مشاهیر را می طلبد و تحسین می کند. شک نیست که غلو در دین و دنیا مذموم است و آیات و روایات بسیاری و نیز متون ادبی و اخلاقی و عرفانی زیادی از آن نهی و حق گویی و اعتدال را سفارش کرده است. آیاتی چون: «کونوا قوامین بالقسط» و «ارسلنا رسلنا….. لیقوم الناس بالقسط» برپایی عدل و اعتدال را سفارش می کند. وقتی صفتی در کسی یا چیزی نیست، ولی با چشم توهّم دوچندان و متورم دیده می شود و گوینده با مجیز گویی نابجا و اغراق بی جا از مخاطب خود تعریف و تمجید بی حد می کند، این اقدام نتیجه ای جز اسطوره سازی دربر نخواهد داشت.
اما جامعه ما به جای اسطوره سازی، تمجید های ناروا، تبجیلهای زودرس، و اغراقهای مفرط و بی وجه، به الگو سازی نیاز دارد، ازمعرفی مفاخر ناشناختۀ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران گرفته تا اعاظم معاصر که درک زندگی آنها بهتر برای مردم قابل درک و احساس است. البته علاوه بر بزرگانی چون ابوریحان بیرونی، بو علی سینا، شیخ مفید، خواجه نصیر طوسی، رشید الدین فضل الله همدانی، شیخ بهائی و غیرهم، دهها عالم و دانشمند ناشناختۀ دیگر هستند که می توان زندگی آنها را مطالعه و دانش اندوزی و اخلاق و حیات علمی و سیرۀ عملی آنها را الگو قرارداد. کسانی که افراط و اغراق را در خود روا نمی دانستند و با کار و آثار دیگران برای خود فضیلتها نمی تراشیدند.
معرفی الگوهای موفق علمی و اخلاقی می تواند جلوی اسطوره سازیهای غیرمعقول وطنی را بگیرد. اگر در مسائل علمی و پژوهشی و سلوک عملی امثال استاد جلال الدین همایی و استاد شهید مطهری و استاد ایرج افشار کسانی که من خوب شناختمشان، به عنوان الگوهای دانش و کوشش و پژوهش به جامعه معرفی شوند، کسانی که منشأ خدمات ادبی، دینی و کتابشناسی بوده اند و از عمر پر برکت خود به نحو شگفت آوری بهره جسته اند، در این صورت، اغراق گویان و متملقان می آموزند که پای خود را از گلیمشان بیرون نکشند و مدح و ستایش را به اندازه گویند و لاف و مجیز را مکسب خود نسازند و بر ممدوحان بی مایه خود فضایل نبافند، که طبق قاعدۀ «الشیء اذا جاوز حدّه ینعکس الی ضدّه» اگر انسان اندازه نگه ندارند، نتیجه عکس خواهد شد و سروده اند که: “اندازه نگهدار که اندازه نکوست”.
جامعۀ پژوهشی مصححان، نسخه شناسان و متن پژوهان، در تصحیح و اخلاق حرفه ای پژوهش نسخ خطی، بزرگانی را می شناسد که مفتخر به تأسی از آنهاست. در دانش متن شناسی و تتبع، علامه محمد قزوینی را الگو قرار می دهد. در دقت و حوصله، مجتبی مینوی را؛ در نسخه شناسی و کتابشناسی، ایرج افشار را؛ در همّت و سرعت، سعید نفیسی را؛ درفهرست نویسی، دانش پژوه و منزوی را و به همین ترتیب دیگر دانشمندان متخصص را.
البته تهیۀ ارج نامه و جشن نامه برای این مفاخر افتخارآفرین، بسیار لازم و ضروری است، چه آن دسته از مقالات علمیی که تقدیمشان می شود و چه مقالاتی که به نقد و بررسی آثارشان اختصاص می یابد. اما مقالاتی که در بارۀ آنهاست و به شرح اوصاف اشخاص می پردازد، خطر افتادن در ورطۀ مدیحه سرایی و اغراق و غلبۀ سخنان شاعرانه را که در سطور فوق بدان اشارت رفت، در پی خواهد داشت.
طبعاً جامعه ای سربلند و کامروا خواهد بود که دست از خرافه بشوید، از احدی بت نسازد و ره اغراق نپوید و سلوک بزرگانی را سیر کند که حیات طیبه داشته اند و آنچه خود کاشته، برداشته اند و از عمر کوتاه خود به بلندای آفتاب بهره جسته اند.
اکبر ایرانی- میراث مکتوب