میراث مکتوب- دکتر اکبر ایرانی، مدیرعامل مؤسسۀ میراث مکتوب، در یادداشتی به یکی از چالشهای حوزۀ پژوهش، یعنی جعل برگۀ پذیرش مقالات، پرداخته است. متن این یادداشت را در ادامه میخوانید.
دوسال پیش که «برگۀ پذیرش مقاله» بهدست دانشجویی بیتقوا و بیپروا جعل شد، دود از سرمان بلند شد که وا اخلاقا و وا انسانا که فردی مسلمان به خود حق میدهد، برای نیل به اهداف شخصی و کسب مدارج عالی و عضویت در هیئت علمی دانشگاه و معلم شدن برای فرزندان ما، دست به کاری ناجوانمردانه و غیراخلاقی بزند، برگۀ پذیرش جعل کند و مدّعی شود که مقالۀ موهومش، در آینۀ میراث در دست چاپ است و … و چه ناشیانه؛ هم تاریخ را زمانی بزند که مجلۀ آینۀ میراث به دلیل مقاومت و مخالفت با خواستۀ نادرست دبیرخانه کمیسیون نشریات علمی وزارت علوم، لغو امتیاز شده، و هم اسم سردبیر سابق را با جعل امضای سردبیر لاحق (جدید) درج کرده و برای خود برگۀ قبولی مقاله جفت و جور کند تا به مقصود ناسزای خود نائل آید. ریشۀ این بد اخلاقیها و ناهنجاریها در کجاست؟
روانشناسان ریشۀ دزدی، سرقت و انتحال ادبی را در «محرومیت، ناکامی، عدم امکان نیل به هدف، احساس بر حق بودن، خودبینی و خودشیفتگی، تنگناهای اجتماعی و معیشتی و تبعیضها و ناکارآمد بودن نظام آموزشی کشور» میدانند.
البته داخل پرانتز عرض کنم که «انتحال مراتب دارد و شدّت و ضعف؛ و به قول منطقیین «مقول بالتشکیک» است و در تعریف آن مراتب، بحث و نظر فراوان است. چندی پیش دوستی مرا متوجه نکتهای کرد و سخت به فکر فرو رفتم و آن این بود که ما در مقدمۀ ثابت کتابهای میراث مکتوب یک جمله را عیناً از مقدمۀ کتابهای «بنیاد فرهنگ ایران» نقل کردهایم و اشارهای به منبع آن نکردهایم؟! البته داوری در این مورد، با مخاطب است که با وجود این که اهل نظر و علاقهمندان به متون کهن نیک میدانند که ما همه جا خود را ادامه دهندۀ راه و کار آن بنیاد معرفی کردهایم، آیا در این مورد مرتکب سرقت ادبی شدهایم؟ و حال اگر در بیان مانیفست و نقشۀ راه مؤسسه همان عبارت بنیاد فرهنگ را نقل کردیم، باید در جمع کثیری از علاقهمندان میراث مکتوب به انتحال متهم شویم؟ بگذریم.
بنابراین از باب «مَنْ صنَّفَ فَقد اُسْتُهدِفَ» هر کس چیزی بنویسد، خود را آماج نقد و نظر قرار داده است، همگان، در مظانّ نقد دیگران هستند و باید پاسخگو باشند.
کسی که مرتکب جعل سند میشود تا برای خود اعتباری کسب کند و به مسندی نایل آید که حقّش نیست، از کسی که مرتکب سرقت ادبی میشود، گناهش کمتر نیست. به هر روی هم به دانشگاه مربوطه نامه نوشتیم و هم مسئولان وزارت علوم را از این موضوع باخبر کردیم. باشد که گوش شنوایی موضوع را پیگیرد.
شگفتا و بار دیگر اتفاقی مشابه پیش آمد. چندی پیش از دانشگاهی تلفن کردند و گفتند به فلانی گفتهایم برو نامه پذیرش بیاور. کمتر از چند روز آمد و از طرف میراث مکتوب نامۀ پذیرش مقاله آورد. آیا شما به ایشان به این زودی نامۀ پذیرش دادهاید؟ گفتیم: حاشا و کلّا! درخواست کردیم تصویر نامه را برایمان بفرستند. امان از دست این فتوشاپکاران حرفهای! مدّعی نه مقالهای برای ما قبلاً فرستاده و نه موضوع و عنوان مقاله با مجله تناسب دارد و نه کسی در این مورد تقاضایی داشته است. ناجوانمردانه امضای سردبیر محترم را هم جعل کرده و تاریخ و شماره نامه هم جعلی بود. متأسفانه نویسندۀ دوم هم، که از افراد سرشناس و خوشنام محافل ادبی است، روحش از این ماجرا و سوء استفادۀ شخصی خبر ندارد. به هر روی، با نامهنگاری و تلفن و هشدار، جلوی دفاع دانشجوی جعّال خطاکار را گرفتیم. اما خدا نکند که این مسئله، مشت نمونۀ خروار باشد.
با توجه به بیان ریشههای روانی دزدی در میان افراد مختلف، طبعاً انتحال آثار هنری و ادبی که بهنوعی و بیش و کم در میان همۀ ملل رواج دارد، زنگ خطری برای جامعۀ فرهنگی، هنری و ادبی کشور است. انتشار دو شماره نشریه ویژۀ انتحال و سرقت ادبی، نشان دهندۀ توجه این مؤسسه به این آسیب اجتماعی است. گرچه خود ما هم ممکن است، در تعریف برخی دوستان، در موضوع «بازچاپ» برخی متون و نشر بعضی مقالات، متهم به کتابسازی بشویم، اما این موضوع موکول به بحث در شورای علمی و داوری کتب مؤسسه است که در این زمینه پاسخگو خواهند بود.