ميراث مكتوب : استاد نوايي در نشست بررسي آراء و انديشههاي سياسي روزبهان خنجي بر اساس كتاب عالم آراي اميني ، گفت: براي شناخت يك فرد هيچگاه نمي شود كه يك كتاب را ملاك قرار داد. در شرايط كشور ما كه جزء كشورهاي آسيايي است ،اين كتاب هايي كه نوشته شده ،نمي تواند واقعاً و صددرصد نمونه تفكر مؤلف قلمداد بشود.
وي در اين نشست كه روز 20 بهمن 82 برگزار شد ، افزود: در مورد اين شخص كتاب هاي زيادي نوشته اند و باقيمانده ، ولي كمتر به چاپ رسيده ، البته در مورد يك فرد در يك موعد مقرر و معين ممكن است كه بگويند چنين كرد ،ولي به طور كلي ما نمي توانيم اين حكم كلي را بدهيم كه فلان كتاب ،نماينده كامل تفكر فلان شخص است. مطلب ديگر آن كه ،اين شخص كه معروف به خنجي شده، تصور نمي كنم كه اين همان خنجي باشد كه در كناره خليج فارس و قسمت هاي جنوب ايران باشد. چون از شرح حال او برنمي آيد كه دستش به آب دريا خورده باشد. اين خنج بايد يك جايي بين كاشان و اصفهان باشد كه دسترسي به هر دو داشته باشد و در آن روزگار مي دانيد كه تقريباً هم اصفهان و هم كاشان پايتخت ما بود. چون يك خنج هم در قسمت پايين ايران داريم، اما اين خنج بايد چيز ديگري باشد ، البته من درصدد دادن نظريه جديد نيستم، بلكه مي دانم شما از من اطلاعات بيشتري داريد. از خدا توفيق مي خواهم كه ما بتوانيم از جوانان خود آن طور كه بايسته است، استفاده كنيم.
وي ادامه داد: كتاب ديگري در همين زمينه تصحيح شد كه به لعنت خدا نمي ارزيد و خوشبختانه متروك ماند. در اين كتاب بلافاصله بعد از تيتر آن ،يك بيت شعر بود كه در آن اسم يوسف و يعقوب آمده بود. آن بزرگواري كه تصحيح كرده بود، به عالم اديان رفته بود و در حقيقت يوسف و يعقوب را از خودش يعني از پيغمبران گرفته بودند. خيال كرده بود كه اين كتاب اساساً از اينجا شروع مي شود، در حالي كه يوسف و يعقوب اشارتي هستند به يعقوب شاه آق قويونلو كه پسر غازان حسن است و برادرش يوسف كه به فاصله كوتاهي از او مرد و همين طور مادرش در فاصله كوتاهي به طور مشكوكي از بين رفتند. اين كتاب را اگر من اسم نبردم به اين خاطر است كه روي آن كاري انجام نشده بود. اين شايد فقط به استفاده بچه هاي مدارس بيايد. من كلمات را از روي كتاب مرحوم دهخدا معني كردم، درحاليكه يك متن تاريخي ،هم ظاهري دارد و هم باطني. ظاهر آن ،همان الفاظ است كه ما مي بينيم، ولي باطن آن اشارتي است به مطالبي كه در آن روزگار گذشته است.