میراث مکتوب- نوزدهمین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارهی جامی به «جایگاه جامی در سپهر ادبی ایران و جهان» اختصاص داشت که با سخنرانی دکتر علیرضا قیامتی چهارشنبه چهارم بهمن در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
قیامتی سخنانش را این چنین آغاز کرد: جامی از تاثیرگذارترین شعرا و عرفایی است که نفوذ وی افزون بر ادب فارسی مرزهای فرهنگ و ادب بسیاری از سرزمینهای منطقه را درنوردیده است. از تاثیر شعر و اندیشهی او در سین کیانگ چین گرفته تا سپهر اندیشهای که از وی در شبه قاره هند و زبان اردو گسترده است. جلوهگری شعر و سخن عارفانه او در زبان کردی، سرزمینهای قفقاز و آذربایجان ترکیه و مصر و شام و حجاز از زمان حیات وی تاکنون از او شاعری کمنظیر پدید آورده است.
محبوبیت و شهرت ویژهی جامی در کشورهای افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان و تدریس آثار وی در مکتبخانهها و مراکز آموزشی گواهیست گویا در نقشآفرینی شایان وی در عرصه فرهنگی کشورهای منطقه .از این منظر اندیشه بلند وی نه تنها فصل مشترک همه فارسی زبانان و باشندگان حوزه تمدنی ایران بزرگ که نقطه پیوند کشورهای منطقه به شمار میآید.جامی از نخستین شاعران فارسی زبانیست که دنیای غرب با شعر و اندیشهی او آشنا شد ترجمهی فیتز جرالد از سلامان و ابسال و ترجمهی آلمانی یوسف و زلیخا از مهمترین نمادهای بروز آثار اوست.
شعر و اندیشه جامی در جهان غرب شناخته شد
جامی یکی از ستارگان شعر و ادب فارسی است. با وجود اینکه جایگاه جامی در شعر و ادب ویژه است اما متاسفانه در پژوهشهای دانشگاهی به خوبی به آن پرداخته نشده است. با وجود اینکه جامی در خارج از مرزهای ایران جایگاه خاصی دارد. آموزههای او رواج داشته است و شعر و اندیشه او در مکتبخانههای کشورهای زیادی تدریس میشده است. جامی در هرات جایگاه ویژهای دارد و البته آرامگاه او نیز همانجا است. در سمرقند نیز جایگاه ویژهای دراد. میان مردم تاجیکستان نیز محبوب است. اما در ایران کمتر به او پرداختیم و او را فقط شاعری مقلد میدانیم.
جامی با وجود تقلید بسیار حرف برای گفتن دارد و سبک ویژهای را پدید آورده است. جامی از نخستین شعرای فارسیزبانی بود که شعر و اندیشه او در جهان غرب شناخته شد. از زمانی که فیتز جرالد ترجمه خاصی از سلامان و ابسال را ارائه کرد، دریچه جهان غرب به جامی باز شد. پس از آن نیز یوسف و زلیخای او ترجمه میشود. علاوه بر این آرمان رنو نیز از او یاد میکند. لویی آراگون شاعر فرانسوی نیز دو کتاب خودش را به حامی تقدیم میکند و او را میستاید. آثار او در ادبیات اروپا تاثیرگذار بوده است. ادوارد براون معتقد است که جامی آخرین شاعر پارسیگوی بزرگ جهان است. لقب خاتمالاشعرا نیز به همین علت روی او گذاشته شده است.
جامی در زمانهای ظهور میکند که ارزش و جایگاه شعر و سخنوری ویژه نیست و چه بسا شعرای بزرگی دیگر ظهور نمیکنند. کار جامی سختتر بوده است. در همان زمان جامی نیز اشاره میکند و میگوید:
گشته زین گونه خست و ابرام
شعر مذموم و شاعران بدنام
جامی موفقترین تقلید از گلستان سعدی را دارد
جایگاه سخن در زمان جامی به مخاطره افتاده است. در چنین زمانهای جامی رسالتی بزرگ بر دوش میکشد. او باید جایگاه بزرگان را ادامه بدهد. از این جهت است که جامی به شعر و ادبیات پیش از خودش اشراف دارد و آگاهی او به شاعران قبلی بیسابقه است. جامی نقطه پیوند ادبیات ما است. قبل و بعد خودش را بهم متصل میکند و بر قله ادبیات فارسی ایستاده است. جامی موفقترین تقلید از گلستان سعدی را دارد. این اثر نکاتی دارد که میتوان گفت جامی صرفا تقلید نکرده است و نوآوریهایی نیز از خودش داشته است هر چند که به سطح سعدی نمیرسد.
اشراف او بر ادبیات فارسی باعث میشود که جامی از همه شاعران پیش از خودش نام ببرد. او قدردان همه شاعران است و از همه آنها یاد میکند و نام میبرد. او شهریاران ایران زمین را نیز میستاید. حقشناسی او ویژه است. او بارها خودش را خوشهچین خرمن سعدی و مولانا معرفی میکند. در قدرشناسی از عطار میگوید:
بوی عشق از گفته عطار عالم را گرفت
خواجه مزکوم است ازان منکر بود عطار را
در ستایش نظامی نیز بارها داد سخن داده است و میگوید:
نظامی که استاد این فن ویاست
درین بزمگه شمع روشن ویاست
نمونه این احاطه و آگاهی بر ادبیات و قدرشناسی از آن را میان شاعران نمیبینیم.
جامی احیاکننده عرفان و تصوف در قرن نهم است
نکته دیگر این است که او نخستین کسی است که انجمن ادبی در هرات تاسیس میکند. در آنجا به آموزش شاعران پرداخت و به آموزش نقد هنری پرداخت. چراغی که جامی برافروخته است همچنان روشن است. نکته دیگر احاطه او بر زبان عربی است؛ آثار دستور زبان او درباره عربی در مکتبخانهها تدریس میشده است. این احاطهی بالا باعث میشده است که جامی در ملمعات به سعدی پهلو بزند. پس از سعدی هیچکس مانند جامی ملمعات نسروده است. علاوه بر جامی در ابتدای هفت اورنگ زیباترین ستایشها و عشق عارفانه را میبینیم.
نکته دیگر این است که جامی به واقع احیاکننده عرفان و تصوف در قرن نهم نیز هست. عرفان و تصوف در آن زمان به خرقهبازی، ظاهرسازی و مناسبات صوفیانه تبدیل شده بود. با ظهور جامی صفایی در این عالم نیز شکل میگیرد. جامی در کودکی از همان ابتدا با عرفان آشنا شده است و محل زندگی او کاملا با تصوف درگیر بوده است. جامی در خردگرد جام تا نوجوانی زندگی کرده و سپس به هرات میرود. جامی در پنج سالگی با خواجه محمد پارسا دیدار کرده است و او را ستوده است.
جامی به عرفان نقشبندیه نگاه مثبتی دارد هرچند که اندیشههای جامی همخوانی زیادی با آن ندارد زیرا ریاضتهای خردستیز را باور ندارد و اهل موسیقی و سماع است. جامی از برخی اندیشههای نقشبندیه عدول میکند. در چنین زمانهای جامی بر عرفان و تصوف نقدهای آتشین میکند. عرفان اشراقی ایرانی هیچگاه زهد تنها را به عنوان مسلک خودش نمیپذیرد بلکه عشق را مبنای خودش میداند. جامی مخالف ظاهرگرایی است. او میسراید:
حذر از صوفیان شهر و دیار همه نامردماند و مردمخوار
هر چه دادی به دستشان خوردند هر چه آمد ز دستشان کردند
کارشان غیر خواب و خوردن نی هیچ شان فکر روز مردن نی
جامی جایگاه بسیار بالایی در پاکستان و تاجیکستان دارد
جامی اندیشه ابن عربی را شرح میدهد و از شارحان اندیشه وحدت وجود است. او لمعات فخرالدین عراقی را نیز شرح میدهد. جامی نینامه را نیز شرح میدهد و این مسئله نشان میدهد که هم عرفان خراسانی و هم عرفان اشراقی و عرفان بغداد را میشناسد. برای نخستین بار در قرن نهم عرفان و تصوف اجتماعی میشود و با بدنه مردم ارتباط برقرار میکند. جامی تلاش میکند این عرفان را امروزی کند و با زمانه خودش همراه کند و پیوند ویژهای میان عرفان و مردم برقرار میکند. تصوف جامی با مردم همراه است و گوشه خانقاه نیست. هم دل در معنویت دارد و هم اجتماعی است.
یکی از شاخصههای دیگر جامی را باید در بیان مرثیههای او ببینیم. از مرثیههای او زیاد یاد نشده است و جالب است که در کتابها نیز از آنها یاد نشده است. بهترین مرثیهها را متعلق میدانیم به خاقانی اما جامی نیز نوشتههای ارزشمندی در این باره دارد. جامی به اندوه و درد فرزند خودش گرفتار شد و یکی از مرثیههای سوزناک ادب فارسی را سرود. او اینگونه میسراید:
ریختی خون دل از دیده گریان پدر رحم بر جان پدر نامدت ای جان پدر
صد ره از دست قضا سینه به ناخن کندی گر نیفتادی ازآن رخنه در ایمان پدر
نوبهار آمد و گلها همه رستند ز خاک تو هم از خاک برآ ای گل خندان پدر
جان خود بدهد و جان تو عوض بستاند گر بود قابض ارواح به فرمان پدر
جامی حرف زیادی برای گفتن دارد هر چند که مقلد بوده است. نباید او را شاعری صرفا مقلد بدانیم. او شاعر بسیار مهمی است. جامی میتواند نقطه پیوندی باشد میان ایران کنونی و ایران بزرگ فرهنگی. جامی جایگاه بسیار بالایی در کشورهای دیگر مانند پاکستان و تاجیکستان دارد. او درباره پیوند مذاهب نیز اشعاری دارد و این نیز نکته مهمی است. جامی در همان زمان نیز تلاش میکرد نقطه پیوند باشد و اکنون نیز میتواند باشد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی مرکز فرهنگی شهر کتاب