میراث مکتوب- احمد مسجدجامعی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، در یک یادداشت ضمن بیان خاطراتی از سفر خود به جمهوری آذربایجان در دوران وزارت، انجام اقداماتی را برای تعاملات فرهنگی پیشنهاد داده است.
از جمله سفرهای به یادماندنی از دوران وزارت، سفری بود كه پاییز ۱۳۸۱ به جمهوری آذربایجان داشتم. آنچه بیشتر این سفر را جالب كرد جز ملاقات با رییسجمهور وقت؛ حیدر علیاُف، اتفاقات پیرامون آن بود. علیاُف را كمابیش میشناختم و میدانستم كه در دوره اتحاد جماهیر شوروی از اعضای شاخص كمیته مركزی حزب كمونیست بوده و گفته میشد كه پیش از گورباچف نامزد مقام رهبری حزب بوده است. البته زندهیاد دكتر عنایتالله رضا كه از كارشناسان و خبرگان مسائل شوروی شناخته میشد، میگفت كه در كمیته مركزی امكان نداشت یك نفر غیر روس به عنوان رهبر كشور برگزیده شود.
این مسائل را تلویحا با رییسجمهور در میان نهادم اما او با اشاره به نام و لقبش، حیدر و علی، گفت به خاطر مسلمانیام به رهبری حزب انتخاب نشدم. به نظرم سخن او دقیقتر بود زیرا مثلا استالین با آنكه تبار روسی نداشت ولی در چنان جایگاهی قرار گرفت. بعدها شوارد نادزه كه او هم تبار روسی نداشت، سمت دبیر اولی حزب كمونیست را به دست آورد. فكر میكنم حتی در حال حاضر هم در مناسبات با روسیه، علاوه بر ملاحظات معمول سیاسی اینگونه اختلافات ایدئولوژیك را باید عامل تعیینكنندهای به حساب آورد و نباید چندان به مناسبات شكلی و نمایشی دل بست.
علیاف در ملاقات بسیار گرم و صمیمی برخورد كرد و حتی شعر و ترانهای خواند كه سفیرمان آقای قضایی به من گفت شعری كه حیدر علیاف اشاره كرد شعر آیرلخ (یعنی جدایی) توسط آقای فرهاد ابراهیمی اردبیلی سروده شده و بعدها فهمیدم آهنگ این شعر هم توسط آقای علی سلیمی ساخته شده بود كه اولینبار رشید بهبوداف آن را اجرا كرد و با آن معروف شد. آن شعر تركی از سرایندهای ایرانی در فراق سرزمین قفقاز از مام میهن سروده شده بود و فكر میكنم این كار علیاف برای صمیمیت بیشتر فضا و در عین حال به نمایش گذاشتن چهرهای فرهنگی از خود بود. حتی به همین هم اكتفا نكرد و از آهنگساز آنهم نام برد و درباره آن سخن گفت و ما را دعوت كرد كه به دیدن نمایشی در تئاتر ملی باكو برویم. خودش هم آمد. دیدن آن نمایش به ویژه ساختمان تئاتر از دو سو برایم جالب بود. نخست ارتباط نزدیك رییسجمهوری با هنرمندان و دیگری مشابه این سالن در تبریز هم وجود داشت كه اكنون از آن خبری نیست. در همین ملاقات او سراغ رییسجمهور ایران را گرفت و به او سلام رساند.
من سالها پیش، به جای كتابخانه ملی تبریز كه در كنار همین تئاتر تخریب شده بود، بنایی را پیشنهاد دادم و اعتباری نیز برای آن پیشبینی كردم كه ساخته شد. آن كتابها به مكان جدید انتقال یافت و در ورودی آن تندیسی از «برادران نخجوانی» كه اهداكنندگان نخستین كتابهای ارزشمند آنجا بودند و مدیركل فرهنگ وقت و یكی دیگر ساختیم كه نام و یاد آنها باقی بماند و در برنامههایم بود كه به جای آن تماشاخانه، عمارت دیگری برپا كنیم كه الگوی مناسب آن همین محل قدیمی ساختمان تئاتر باكو بود و گفته میشد مهندس و معمار هر دو بنا یك نفر بوده است.
از نكات جالب این سفر، حساسیتی بود كه خبرنگاران نسبت به نظامی گنجوی نشان میدادند. به یاد دارم در گفتوگوی مطبوعاتیام یكی از آنها جلو آمد و اسكناسی را به من نشان داد كه تصویری از نظامی بر آن نقش بسته بود و پرسید نظامی اهل كجا بوده است؟ و من گفتم نظامی همچون حافظ و سعدی و بسیاری از دیگر مفاخر و سرایندگان مایه افتخار همه جهانیان هستند و به زبان فارسی اندیشههای بلند خود را بیان كردهاند.
در همین امسال كه از طرف جمهوری آذربایجان سال حكیم نظامی لقب گرفته، كار ستردگی به همت فرهنگستان هنر، موزه بریتانیا و شهرداری تهران انجام شد و یكی از زیباترین نسخههای مصور و مذهب خمسه نظامی مربوط به عهد شاهطهماسب صفوی به نفیسترین صورت منتشر شد. جای چنین كارهایی همچنان خالی است و بسیار به جاست، حال كه جمهوری آذربایجان به نظامی این اندازه اهمیت میدهد به سبب اینكه زبان نظامی فارسی بوده است در طرحهای تحقیقاتی و آثار هنری و نمایشی نظامی را هرچه بیشتر به مردم خود و دیگر جهانیان بشناسانیم.
در همان سفر در مراكز علمی و دانشگاهی دیدم دانشنامه زبان و ادب فارسی در آسیای صغیر و قفقاز كه به همت زندهیاد حسن انوشه منتشر شده، مرجع بسیاری از پژوهشگران و علاقهمندان به این موضوعات است، چندان كه از فرط رجوع كنارههای اوراق آن متورم شده بود. بجاست به همت مسئولان و مدیران فرهنگی ایران و آذربایجان این دانشنامه به زبان تركی ترجمه و منتشر شود.
همچنین اینك كه نمونه و نقشههای ساختمان آن تئاتر ویرانشده تاریخی تبریز در دست است و سابقهای هم در همان سالها برایش فراهم شده، هرچه سریعتر در جای مناسبی از نو ساخته شود.
منبع: روزنامه اعتماد