ميراث مكتوب- دكتر اكبر ايراني در سيزدهمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: اخلاق حرفه اي مولف، بحث ذكر منابع و اشراف مولف بر منابع و رعايت اصول و معيارهاي مولف، جزء انتظاراتي است كه از يك مولف مي رود و همين طور در مورد مترجم و مصحح كه ما با آن سر و كار داريم.
مدير عامل مركز پژوهشي ميراث مكتوب، در اين نشست كه با عنوان « منابع فكري صدرالمتألهين شيرازي » روز دوشنبه 8 تير 83 در اين مركز برگزار شد، افزود: حكمت و فلسفه، مدعي و متولي كشف حقايق عالم است و نثر انديشه هاي بزرگان و اهتمام به انتشار آنها، از جمله وظايفي است كه ما متوليان نثر به عهده داريم و از كارهايي است كه مركز علمي نيز بايد بيش از گذشته بر آن اهتمام بورزند.
وي افزود: درباره منابع فكري ملاصدرا بايد بگويم كه اخيراً من در كتاب فضل العرب ابن قتيبه، مطلبي را ديدم مبني بر اين كه ايشان، سوزاندن كتابهاي ايرانيان و همچينن مراكز باستاني و آثار شان را توسط اسكندر، ادعايي مي دانست كه ايرانيان مدعي آنند و هيچ شاهدي از يونانيان به دست نيامده كه اين ادعا را به اثبات برساند و روشن است كه اين ادعا مربوط به زماني بوده كه يونانيان به اين كار دست زده اند، البته ابن ابي اصيبعه 256 در عيون الانباء هم اين مطلب را عيناً نقل مي كند. به هرحال در عصر عباسي اول، منابع يوناني به زبان عربي و از فارسي – پهلوي به زبان عربي و به زبان هاي مختلف ديگر، برگردانده شد و حاصل و نتيجه اين شد كه امثال يعقوب كندي و فارابي و ديگران، فلسفه را به شكل اسلامي تدوين كردند و به قول دكتر نصر، افلاطون و ارسطو در آن دوره مسلمان شدند و مباحث فكري شان اسلامي شد. اينكه اين منابع به هرحال در دسترس اهل فكر و انديشه قرار گرفت، احمد جام در روضه المذنبين نقل مي كند كه هر آنچه در اين كتاب مي آورم، از دل به كاغذ مي آورم، نه از كاغذ به كاغذ و عيب و خرده بركساني مي گيرد كه از مطالب ديگران، كتاب مي سازند.
دكتر ايراني ادامه داد: بسياري از آثاري كه از گذشته به جاي مانده، در كتاب هاي ديگران هم منعكس شده است. چه بسيار كتاب هايي كه مفقود شده و بجر نامي اثري از آنها در دسترس نيست، ولي بخشي يا قسمت اعظمي از آثار آنها، در منابع ديگر منتقل شده اند. بنابراين بحث انتقال علوم و معارف اسلامي و بثري از طريق كتابت و استنساخ و تاليف ها و تصنيف ها بوده و مثلاً در بحارالانوار كه مصادر بسياري را داراست، حدود 70 تا 80 تا از آن مصادر، جز نام نيست، ولي مرحوم مجلسي با تاليف و تصنيف آثار، نقل مي كند كه اين مطالب از چه كتاب هايي است. در حالي كه، رسم زمان و سنت نبوده و هيچ كس هم آن را عيب نمي دانسته است، البته كساني هم بوده اند كه در آثارشان ذكر كرده اند كه مطالب را از چه كتابي گرفته، ولي اين مطلب را اشكال نمي دانسته و شيوه اي از تاليف زمان بوده و البته مسايلي همچون ارجاع دادن و رفرنس دادن و حق مولف و كپي رايت، از جمله مسائلي است كه در اين قرن اخير مطرح شده است. بحث انتحال نيز كه البته بيشتر در مباحث ادبي و اشعار شعرا مطرح شده، ولي در آثار ديگر همچون تاريخي و فلسفي هم هست، به نظر من زماني مي تواند مطرح شود كه نيت آن كس كه انتحال به او نسبت داده شده، احراز شود، يعني به اين نسبت بوده كه مطلبي را به نام خودش ذكر كند و بگويد كه از الهامات من هست و كسي تا به حال، ذكر نكرده كه اين از نظر اخلاق حرفه اي يك مولف، پسنديده نيست.
وي همچنين گفت: اخلاق حرفه اي مولف، بحث ذكر منابع و اشراف مولف بر منابع و رعايت اصول و معيارهاي مولف، جزء انتظاراتي است كه از يك مولف مي رود و همين طور در مورد مترجم و مصحح كه ما با آن سر و كار داريم. يكي از شيريني هاي اين مباحث براي ما اين بوده كه مصحح مطابق منابع و مصادر و اسناد و نسخه هاي خطي كه داشته، چقدر بر معيارها و اصول و قواعد تصحيح، منضبط بوده و چقدر در نوشتن مقدمه و تعليقات دقت داشته كه اگر نقلي از كسي ذكر مي كند، نام صاحب مطلب را ذكر كند. ما به عنوان يك مركز يا ناشر، متصدي و متولي اين هم هستيم كه پاسخگوي چنين مواردي باشيم، يعني اگر كسي جمله اي را از جايي نقل كرد، پيدا كنيم كه آن را از كجا نقل كرده، او خود بايد پاسخگو و متعهد به كارش باشد و ما نيز بايد متعهد به اين كه اگر جمله اي از جايي نقل مي شود، جلوي آن را بگيريم. بنابراين در اين جلسات انتظار داريم دوستاني كه -چه شفاهي و چه كتبي- نقد مي كنند، ابتدا سعي كنند كه محاسن و نكات مثبت آن شخص يا مقاله را ذكر كرده و بعد به نقد بپردازند، چرا كه اگر جز اين باشد، بحث عيب جويي و غرض ورزي مطرح مي شود.