میراث مکتوب- مرحوم جلالالدین همائی در مقدمه فاضلانه خود بر کتاب التفهیم لأوائل صناعه التنجیم ابوریحان بیرونی (نشر انجمن آثار ملی، ۱۳۵۲)، ضمن شرح و بیان «افکار تازه و نوآوردههای علمی ابوریحان» به نکته غریب و شگفتی اشاره میکند که در قاموس حکمت هنر ایرانی ـ اسلامی، نکتهای بدیع و جالب توجه محسوب میشود (التفهیم، ص۱۲۴). این نکته، اشاره به کشف ابوریحان در باب اشکال هندسی گلها و شکوفههاست. مرجع مورد اشاره مرحوم همائی در باب نکته فوق الذکر، کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه است. یکی از آثار مهم و بسیار قابل تأمل ابوریحان که در باب مطالعه تطبیقی مناسبتهای زمانی فرهنگها و ادیان مختلف همراه با ریاضیات، نجوم، اطلاعات تاریخی و مهمتر نقد و موشکافی بسیار عالمانه سنن و مذاهب ملتهای گوناگون است.
ابوریحان در فصل پانزدهم آثارالباقیه که اختصاص به اعمال نصارای ملکائی در ماههای سُریانی دارد، به بیان اعتقادات خرافی شگفتی از نصاری میپردازد مبنی بر این که نصاری اعتقاد دارند اگر رویه چوب فاوانیا را برداریم، چیزی مانند صلیب در آن ظاهر میشود. بیرونی از چنین اعتقادی شگفتزده است، زیرا میگوید: «اعجب من هذا اسشتهاد تلک الفرقه من انصاری فی امر الصلیب و تصحیحه بعود الفاوانیا الذی یوجد فی سطح قطعه اذا قطع شبهُ الصلیب المخطوط و حتی زعم بعضهم انه ظهر فیه من حینئذ و انتفع به فی العلیق بالمصروع کما له الدلاله علی قیامه الموتی» (الآثارالباقیه، ص۲۹۷، تصحیح ادوارد زاخائو).
بیرونی اظهار تعجب میکند از کسانی که معتقدند اگر چوب فاوانیا بریده شود، در دل آن مخطوطی به شکل صلیب ظاهر میشود و این مسئله از هنگام تصلیب مسیح ظاهر شده و از این رو مسیحیان به اعجاز شفابخشی آن در مداوای بیمار مصروع اعتقاد داشتند و آن را علامت قیامت کبری نیز میدانستند! علت شگفتی فارابی، غیر علمی و خرافی بودن این اعتقاد است؛ زیرا یکی از شگفتیهای عظیم این مرد بزرگ یا به قولی «داهی کبیر» (به تعبیر علامه دهخدا)، روش علمی بسیار دقیق اوست؛ همان روشی که علاوه بر بیان آن در تمامی آثارش، شاهدی چون مقدمه گرانقدر کتاب «تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن» را نیز دارد: «چون آدمی سخنگوست و با مخالفان خود در کارهای دنیا و آخر به مجادله و مشاجره برمیخیزد، برای سخن گفتن به ترازویی نیاز دارد؛ چه، سخنی که گفته میشود، ممکن است راست باشد یا دروغ و قیاسی که از این سخن در جدل فراهم میآید، هم میشود با مغالطه همراه باشد و گمراه کند و هم میشود درست باشد و حق را آشکار سازد و آن ترازو که گفتم، برای آن است که افزار سنجش کلام باشد و هنگام اشتباه، آن را درست کند. آدمی این ترازو را یافته و همان است که منطق نام دارد» (تحدید، ص۶). شرح کامل این متن را در مقدمه بسیار جالب و شیرین بیرونی در اثر فوق تعقیب نمایید.
بیرونی در نقد رأی نصاری در باب چوب فاوانیا میآورد: «گویا این دسته [افسانهپردازان شفادادن صلیب فاوانیا] هم از کتب طب بیاطلاع بودند و از حکایاتی که جالینوس فاضل در نوشتههای خود از متقدمین بر زمان مسیح، نقل کرده است، غفلت کردهاند که پیش از عیسی نیز همین چوب را ذکر کردهاند که برای صرع مفید است.» (آثارالباقیه: ۱۳۶۳، ترجمه داناسرشت، ص۴۶۱). سپس ابوریحان نکته بسیار دقیقی از منظر روش تحقیق بیان میکند: «المستدل بآثارالنفس و الطبیعه فی المطبوعات علی صنوف ما یعتقده من الآراء و ان تضادت سیجد اوله یطابق دعواه و مثاله یشابه مراده و مغزاه غیر آنها لاتقبل الا بعله، تجمع بن المقیس و المقیس به و الدلیل و المدلول علیه … (الآثارالباقیه، چاپ عربی، ص۲۹۷)، یعنی آنانی که از آثار نفسی و طبیعی اشیا که در سرشت و ذات آنهاست بهره میجویند و با استناد به آنها بر دعوی خویش استدلال میکنند، و هرچند که میان آرایشان با آن آثار تضاد باشد، اما به هر نحو نمونهای برای مراد و مقصدشان مییابند، توجه کنند که ادله آنان پذیرفته نمیشود مگر اینکه میان سنجنده و سنجیده یا دال و مدلول، نسبت و رابطهای موجود باشد، ورنه در طبیعت از اینگونه موارد بسیار است.
این سخن بسیار سنجیده و دقیق که گویی از زبان عالمان نکتهسنج امروزی بیان میشود، مبنایی برای ورود به یکی از مباحث جذاب در فلسفه هنر اسلامی است؛ زیرا پس از ذکر این نکته، بیرونی به تأملی محققانه در باب هندسه طبیعت یا هندسه نقوش میپردازد. ابتدا شرحی از این مبحث در هنر بیاورم و سپس به بیان ایده ابوریحان بیرونی بپردازم.
هندسه پنهان
در حکمت هنر اسلامی بحثی وجود دارد زیر عنوان «هندسه آثار» یا دقیقتر «هندسه پنهان در آثار هنری اسلامی». هندسه پنهان (و اینجا منظور صرفا هندسهای که مستتر در طراحی اثر است، نیست) یعنی اینکه در بطن تمامی آثار هنری اسلامی، یک هندسه الهی وجود دارد که به بنا بر آیه شریفه «انّا کُلّ شئ خلقناهُ بقَدَر» (قمر، ۴۹)، صورتی مجسم و محسوس یافته است. به عبارتی هنرمند مسلمان به تقلید و محاکات امر الهی (که بنا به آیه فوق با هندسه، تمامی هستی را صورت بخشیده است)، آفرینشهای هنری خود را تجسم و تجسد میبخشد و این به نحوی حضور همان هندسه الهی در اشیا و طبیعت است. در کتاب «قدر، نظریه هنر و زیبایی در تمدن اسلامی» (نشر سوره مهر) به تفصیل در این باب سخن گفتهایم و نیز در کتاب «فلسفه، هندسه و معماری» (نشر دانشگاه تهران) و در اینجا نیز قصد بیان تفصیلی آن را نداریم؛ اما اشاره به قاعده تناسب طلایی و عددی چون ۶۱۸ر۱ که به «امضای الهی» مشهور است و نیز مفاهیم عمیق فلسفی در باب هندسه، بیانگر نوعی هندسه پنهان در بطن عالم است و برای نگارنده به عنوان پژوهشگر حکمت هنر اسلامی، بحث ابوریحان بیرونی در این باب آنهم با قدمتی بیش از هزار و صد و پنجاه سال، بسیار جذاب، حکیمانه و نوعی تبیین هندسه نقوش و اشکال در سپیدهدم ظهور اندیشه فلسفی در تمدن اسلامی است. شاید این بحث شگفت ابوریحان در ظهور هندسه نقوش که تبلوری عظیم و بینظیر در تمدن اسلامی دارد، نقش داشته است؛ زیرا حقیقتا تمدن اسلامی چنان در بهرهگیری از هندسه و عدد در هنر و معماری خویش اعجاز آفرید (و مهندسیترین بنای عالم یعنی گنبد قابوس یکی از جلوههای آن است) که کمتر کسی میتواند این شکوه را بدون عقبههای نظری نیرومندی چون این رأی ابوریحان در آثارالباقیه باور کند.
بحث ابوریحان چیست؟
ابوریحان میگوید چون به طبیعت مینگریم، در بسیاری از نباتات و در اصل برگها و دانههای آنها، اشکال دوتایی و سهتایی میبینیم و نیز در حرکات کواکب و ایام مختلف شکهای چهارگوش یا چهارگانه یافت میشود، همچنان که در برگهای گل و کاسبرگ گلها اشکال پنجگانه موجود است و نیز در دایرهها و در خانه زنبورعسل و دانههای برف شکل مسدس یا ششضلعی دیده میشود (در باب ساختار ششضلعی کندوی زنبور عسل که به الهام الهی ساخته میشود ـ بر بنیاد نص قرآن ـ و نیز نسبت تناسب طلایی و ششضلعی در هنر و معماری ایران، در کتاب «فلسفه، هندسه و معماری» به تفصیل سخن گفتهایم).
بیرونی معتقد است اگر به آثار نفس و طبیعت بنگریم، همه شمارگان و اشکال آنها به نحوی یافت میشود، بهویژه در گلها و شکوفهها: «و خاصه من الزهر و الاوراد» (متن عربی، ص۲۹۸). از دیدگاه بیرونی هر کس میتواند در اثبات و شرح دعوی خود به این شمارگان و اشکال هندسی رجوع کند و از آنها برای اثبات مقصود خود دلیل بیاورد؛ اما محور و مبنا، آوردن این ادله نیست، بلکه پذیرش این ادله توسط عقل است. سپس بیرونی برای تشریح و تبیین وسیعتر رأی خود نکاتی میآورد. از دیدگاه او، در معادن چیزهای طبیعی شگفتانگیزی یافت میشود؛ مثلا گفته میشود در نمازخانۀ مسجدی در بیتالمقدس، نوشتاری طبیعی (منظور آن است که انسانی آن را ننگاشته، بلکه به صورت طبیعی بر سنگ نقش بسته است) بر سنگ وجود دارد که چنین است: «محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم» و نیز در پشت قبله سنگی هست که نوشتاری طبیعی در آن هست: «بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه». بیرونی اضافه میکند نیز نگینهایی است که نام امیرالمؤمنین بر آن نقش بسته و البته در معادن شکلهایی هست که در رگهای این سنگها (منظور نقوش رگگون در سطح سنگهاست) میتواند نام حضرت علی(ع) باشد.
مشخص نیست که بیرونی این نکات را بنا به اعتقاد ذکر میکند یا به نحو انتقاد. عین کلام او به عربی چنین است: «و کذالک یوجد فی المعادن اشیاء طبیعیه عجیبه فانّه یحکی ان فی مقصوره المسجد ببیتالمقدس کتابه خلقه فی حجر و هی: محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم و فی ظهر القبله ایضا حجر ابیض فیه کتابه خلقه: بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه. فاما الفصوص التی علیها اسم امیرالمؤمنین فهی کثیره لانّ صوره اسم علی توجد فی عروق الجبل کثیرا» (الآثار الباقیه، ص۲۹۸). مرحوم داناسرشت در ترجمه خود به گونهای مثبت متن فوق را ترجمه کردهاند که بیانگر اعتقاد بیرونی به داستان سنگهای مسجد و نیز نقش نام علی بر سنگهاست: «در معادن اشیای عجیبی که به طور طبیعت [طبیعی] آفریده شده یافت میگردد؛ چنانکه حکایت کردهاند در مسجد بیتالمقدس در سنگی به طور خلقی [طبیعی] نوشته شده محمد رسولالله صلی الله علیه و سلم و در پشت قبله همین مجسمه نیز این عبارت به طور خلقت [طبیعی] مکتوب است: بسمالله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه و همچنین نگینهایی که نام امیرالمؤمنین بر آن نگاشته شده باشد، بسیار است؛ چه، در صورت نام علی در رگهای معدنی زیاد اتفاق میافتد» (ترجمه داناسرشت، ص۴۶۲).
به نظر میرسد در این ترجمه، متن به گونهای منتقل شده که بیرونی باور کرده به صورت طبیعی چنین نوشتارهایی وجود دارد؛ اما پرویز اذکائی ترجمه دیگری دارد: «چنانکه بازگویی میکنند: در نمازخانه مسجد بیتالمقدس، نوشتاری سرشتی در سنگی هست که این است: «محمد رسول الله صلی الله علیه و سلم» و در پشت قبله نیز سنگی سپید هست که نوشتاری سرشتی در آن است: «بسم الله الرحمن الرحیم، محمد رسول الله، نصره حمزه»؛ اما نگینهای (انگشتری) که بر آنها اسم امیرالمومنین است، بسیار میباشد؛ زیرا که صورت اسم علی در رگههای کوه بسیار یافته میشود و از همین گونه چیزها که برساخته و جعل کرده و میکنند» (ترجمه آثارالباقیه، اذکایی، ص۳۹۹).
در متن عربی «جعل» وجود ندارد؛ اما نوع ترجمه اذکایی به گونهای است که داستان آن دو سنگ نیز جعلی است. محتمل استدلال ایشان ماهیت این کلام ابوریحان است که بعد از ذکر داستان مسجد و علی آورده: «و من هذا الجنس ما یفتعل و یُموه»، بهویژه اینکه بیرونی بلافاصله پس از ذکر نکته فوق، روایتی از دُعات شیعه میآورد که به فکر تقلب بودند. این روایت که محور آن خود بیرونی است، جالب توجه است. بیرونی میگوید: یکی از دعات شیعه (که کلمه دُعاه میرساند منظور شیعۀ اسماعیلیه است، نوع دیدگاه ابوریحان به اسماعیلیه را در مقاله «عاشورا در آثارالباقیه عن القرون الخالیه» مورد بررسی قرار دادهام) از من پرسید: «آیا ممکن است از راه صنعت، طوری نام علی را بر سنگ نگاشت که با طبیعی آن فرقی نکند؟» و من برای او از کتاب التلویح کندی نکتهای نقل کردم که شخص باید چندین چیز را فراگرفته و تقطیر نموده و با آب آن بر روی عقیق هر چه خواهد، بنگارد و چون این نوشته بر روی آتش نگاه داشته شود، کتابت بر روی آن سفید میشود؛ و او نیز چنین کرد و بدون آنکه در خط خود سعی کند که مبادا معلوم گردد [که مصنوعی است] بر روی سنگها مینوشت محمد و علی و نزد شیعیان میبرد و میگفت: من این سنگ را از فلان جا یافتهام و این خط مکتوب در آن طبیعی است و سنگ معهود را به قیمتی گران میفروخت!» (داناسرشت، ص۴۶۲).
به نظر میرسد این روایت مؤید آن است که بیرونی به نحو انتقادی نکته مربوط به مسجد و امیرالمؤمنین علی(ع) را بیان کرده است؛ اما از این نکته نیز نمیتوان چشم پوشید که عبارت «لان صوره اسم علی توجد فی عروق الجبل کثیر»، یعنی تصویر نام علی در رگهای (نقوش روی سنگها) کوهها بسیار هست، نوعی بیان تلویحی در طبیعی بودن این نام بر روی سنگهاست. گرچه باز از چنین عبارتی، اعتقاد بیرونی به تقدس این معنا را نمیتوان به دست آورد.
به هر حال پس از بیان فوق، بیرونی به بحث صور هندسی در نباتات و اشیا بازمیگردد و اظهار شگفتی میکند از این که چون گلها باز میشوند و اطرافشان دایرهای شکل میگیرد، نوع اشکال ظاهرشده به گونهای است که با اشکال هندسی مطابقت مییابد گرچه هرگز با قطوع مخروطی هماهنگ نمیگردد و هرگز نمیشود که شخصی ببیند گلها هفت برگ و یا نُه برگ داشته باشند؛ زیرا ممتنع است که در دایره هفت و یا نُه را به طور تساوی اضلاع احداث کرد؛ ولی بسیار میشود که مثلث و مربع و مخمس و مسدس و یا شکل هیجده ضلعی اتفاق افتد و این امر به طور اکثر یافت میشود» (ترجمه داناسرشت، ص۴۶۳).
جالب اینکه مرحوم همایی در شرح نکته فوق میآورد: «نگارنده گوید از همین جهت است که بر مسمط بهاریۀ حکیم قاآنی خرده میگرفتند که با وجود اینکه خود او مخصوصا در علوم ریاضی دست داشت، چرا شکل مسبع را از اشکال گل که شامل شکوفه نیز میشود، گفته است:
باغ چو از ایزدی جامه مخلّع شود
ظاهر از انواع گل شکل مضلّع شود
یکی مخمّس شود، یکی مربع شود
یکی مسدس شود، یکی مسبّع شود
(التفهیم، ص۱۲۵)
نقش هندسه در ظهور آثار هنری و معماری
بحث فوق هنگامی جایگاه حقیقی خود در تمدن اسلامی را بازمییابد که به نقش عظیم هندسه در ظهور آثار هنری و معماری توجه کنیم؛ امری که امروزه در مباحثات جدید و البته تاریخی با توجه به عدد طلایی ۶۱۸ر۱ که از تقسیم اعداد فیبوناچی به دست میآید (یعنی هر عدد حاصل جمع دو عدد پیشین است و از این اعداد، اگر مثلا ۸ به ۵ تقسیم شود، به عدد ۶۱۸ر۱ میرسیم و نیز ۱۳ بر ۸ و نیز ۲۱ بر۱۳ و…) تثبیت هم می شود. ابوریحان در آثارالباقیه و در حاشیه بحث خویش، ورود مختصری به یکی از بنیادیترین مباحث هنری دارد و اگرچه قصد او هنر و مباحث هنری نیست، اما توجه این عالم برجسته ایرانی به هندسه نقوش در طبیعت و افلاک میتوانست دستمایهای برای طراحان و هنرمندان تمدن ایرانی اسلامی باشد؛ تمدنی که در هنر و معماری شاهکارهایی بیبدیل آفرید، شاهکارهایی که هندسه، زیباترین و گویاترین زبان و بیان آن بود. (نسبت هندسه و زیبایی در آثاری که از آن سخن گفتیم، مورد بحث و شرح قرار گرفته است).
این نوشتار صرفا به مناسبت روز بزرگداشت ابوریحان به بیان امری بدیع در آرای او پرداخت. پرونده این بحث همچنان گشوده است و باید طی یک مقاله علمی ابعاد آن به صورت تفصیلی تبیین و تشریح شود. امید آنکه به این توفیق دست یابم.
حسن بلخاری
منبع: روزنامه اطلاعات