ميراث مكتوب- دكتر علياشرف صادقي در بيست و چهارمين نشست مركز پژوهشي ميراث مكتوب، گفت: هميشه آرزويم اين بود كه اين كتاب چاپ و تصحيح شود و از نظر رشته خودم كه زبان شناسي است، ازآن استفاده كنم.
وي در اين نشست كه با عنوان « رونمايي از كتاب جواهرنامه نظامي و نقد و بررسي آن » روز دوشنبه 30 آذر 83 در اين مركز برگزار شد، افزود: آقاي افشار با همت والايي كه دارند، اين همه متن را زنده كردند و اگر ايشان آن متن ها را تصحيح نمي كردند ، سالها طول مي كشيد تا ديگران بيايند و اين كتاب را چاپ كنند. اين كتاب، مخصوصاً كتاب دشواري است با توجه به افتادگي ها و تحريف هايي كه داخل آن هست، متن بي نهايت دشوار و عبارات در بسياري از جاها مغشوش و نامفهوم است، كلمات خيلي هايش نقطه ندارد و واقعاً معلوم نيست اين كلمات چي هستند. به هر حال من آفرين مي گويم به همت استاد افشار و اگر ايشان اين كار را نكرده بود، معلوم نبود تا سي سال ديگر، كسي سراغ اين كتاب برود و آن را تصحيح كند.
دكتر علياشرف صادقي ادامه داد: با توجه به اين نكته كه نسخه ها همه ناقص است و بالاخره يك تكه از پايان هنوز به دست نيامده، ان شاالله نسخه هاي ديگري از اين كتاب كشف بشود، نسخه اي كه مرحوم شيخ آقا بزرگ در دست داشتند و از آن نقل كردند، به دست بيايد و مشكلات متن، آنجاهايي كه باقي مانده، حل بشود. به نظر من، زبان اين كتاب يك مقداري نو شده، به اين معني كه زبان آن، زبان قرن ششم نيست. زبان قرن پنجم و ششم را ما از طريق تفسير سورآبادي و كتاب هاي ديگر مي شناسيم، مخصوصاً مي دانيم كه فعل هاي پيشوندي در زبان مردم نيشابور خيلي زياد بوده است. پيشوند وا يا فا كه در تفسير سورآبادي و نسخ ديگر هست، من اصلاً در اين كتاب با آن برخورد نكردم. يك، دو، سه مورد فعل هاي پيشوندي با باز به صورت كامل باز به جاي وا يا فا درآن به كار رفته و اين معلوم نيست، چرا اين وضع پيش آمده وآيا اين را بعد ويرايش كرده اند؟ زبانش را عوض كرده اند، آن حالت نيشابوري و آن حالتي كه در متون نگاشته شده و در منطقه نيشابور و بيهق آن را مي بينيم، از بين برده اند و خواسته اند يك صورت عمومي تري به آن بدهند. شايد نسخه هاي كهن تري ازآن پيدا شود و ما به اصل متن نوشته شده توسط مولف كه صددرصد نيشابوري بوده و طبعاً تحت تاثير زبان شهر خودش قرار داشته، دسترسي پيدا كنيم.
وي در مورد متن كنوني كتاب گفت: مولف آدم عالمي نبوده، آدم نويسنده اي نبوده، نبايد ما توقع داشته باشيم كه نثرش مثل نثر خواجه نظام الملك باشد يا مثل نثر اسرار التوحيد، نثر شسته و رفته اي باشد؛ اين طور نيست، خيلي جاها مطلب را به صورت ناشيانه اي تكرار كرده است. مثلاً فرض كنيد كه يكدفعه مفعول جمله را آورده و نشان مي دهد كه مولف، آدم فرهيخته و اديبي نبوده و در نتيجه مقداري از گرفتاري ها و مطالب غامض نثر كتاب، مربوط به اين مسئله است كه بايستي خوانندگان به آن توجه داشته باشند. يك مقداري از دشواري هاي متن هم مربوط به اين است كه كتاب زياد استنساخ شده. كلمات غير مشهور داشته، كلمات فني و تخصصي داشته كه كاتبان اينها را نمي فهميدند. تحريف كرده اند و كلمات كناريش هم تحريف شده است. يعني عبارت در خيلي جاها نامفهوم شده است. خود مولف هم، البته اشتباهات زيادي دارد، وقتي كه آدم اين را مقايسه مي كند با الجماهر، مي بيند كه مولف بعضي جاها، كلمه را به يك صورتي نقل كرده و صورت درستش، اينجا به يك شكل ديگري آورده شده است. مثلاً ابوريحان مي گويد كه اين را در زبان يوناني القترون گويند، همان كلمه الكترون امروزي كه توي صيدنه هم به كار رفته القترون، اين مولف فكر كرده كه اين ال، ال تعريف عربي است و نوشته اين رو به يوناني قترون گويند . «ال»اش را برداشته است. اين از اشتباهاتي است كه پيداست كه وارد نبوده و سوادش آن اندازه قد نمي داده كه به اصطلاح امروز، اين نكات را متوجه شود.