آخرین کتابی که چاپ کردم، حال دوران بود. پاکیزه شدۀ رسالۀ دکتری ام که یک سال بعد از دفاع و نشر، در سال 1386 در دومین جشنوارۀ بین المللی فارابی، برندۀ جایزه شد. اگر اصرار و پیگیری اساتید و ضیق وقت نبود، آن هم به سرانجام نمی رسید. از آن سال به بعد، قبض و بسط ایام عمر، حالی و مجالی را فراهم نکرد تا در کنار ترتیب شوؤن اداری و تدبیر امور منزل، فراغتی دست دهد و کتابی به دست گیریم و گوشۀ چمنی را به خلوت برگزینیم و نسخی را که بعضاً مقابله و حروفنگاری هم شده، در حاشیۀ امور دیوانی و دفتری خود، به تنقیح و تصحیح آن بنشینیم. صد البته این نکته، هم حاکی از ناتوانی این کمینه در مدیریت است و هم توجیه تنبلی و از زیر کار در رفتن.