میراث مکتوب – نخستین نشست از مجموعه درسگفتارهایی دربارۀ خواجوی کرمانی با عنوان «خواجوی کرمانی کیست؟» در روز هشتم دی در مؤسسۀ شهر کتاب برگزار شد.
آنچه در ادامه می آید سخنرانی دکتر محمود عابدی، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی در این نشست است.
خواجوی کرمانی یک اعجوبۀ تباه شده است. اعجوبه یعنی آدم بسیار شگفتانگیز و اینجا مراد انسان شگفتانگیز و عجیب است. یک انسان چه خصلتها و صفات شاخصهای دارد که میتواند شگفتانگیز شود. خواجو همچنان که از تخلص وی معلوم است از خواجگان کرمان است و در آثار خود به خواجگی خود تصریح کرده است. این شاعری که از خواجگان کرمان و از مهاجران شرق خراسان است در شعرش گاهی چنان خودش را به کسانی که بسیار نازل و پایین هستند نزدیک کرده که آدم تعجب میکند. وی با شخصیتهای بسیار فرودست و پایین ارتباط میگیرد. خواجو به هنرهایی واقف است و آگاهی دارد که کمتر شاعری به این هنرها نزدیک شده است. خواجو از جمله هنرهایی که دارد نقاشی است و در آثارش از اصطلاحات نقاشی، رنگهای نقاشان در کتیبهها و بناها سخن گفته است. خواجو بیش از هر شاعر دیگر با موسیقی ارتباط دارد و کتاب او پر از واژههای موسیقی و فرهنگ اصطلاحات موسیقی است و غزلیاتش سرشار از موسیقی است. خواجو در رباعیاتش بارها و بارها این واژههای ناب را بهکار برده است. در شعر به اندازهای تنوع و تعدد وزن بهکار برده که در کل قلمرو زبان فارسی بعد از مولوی دومین شاعری است که اینقدر اوزان وزنهای غزلهای او متعدد است. خواجو تنها شاعری است که در شعرش کلمه «مطرب» و «مطربه» را بهکار برده است. به همین دلیل هم غزلهای خود را برای مطربان ساخته است. در شعرهیچ شاعری در زبان فارسی اینقدر نام شهرها و روستاها و مراکز فرهنگی نیست. جامعۀ فرهنگی ایران برحسب نیاز خود با یک اثر ادبی و فرهنگی ارتباط میگیرد. نسلهای گذشته با شاهنامه فردوسی و بوستان سعدی و حافظ گفتوگو کردند و در این سالهای اخیر نسل ما به شعر حافظ گرایش پیدا کرده است به شعر پر ابهام و سایهدار حافظ . در این روزها از شعر سعدی و زلال او دور میشویم زیرا در این روزگار ما با ابهام زندگی می کنیم و نمیخواهیم با شعر آفتابی مثل سعدی زندگی کنیم.
خواجو در تقلید شاعری نمونه عالی مقلدان است
در آن روزگار خواجو این نقاش، شاعر و موسیقیدان اسیر و گرفتار صله بوده و شاعری پریشان احوال بوده و کدام هنر است که بی تمرکز به اوج برسد. این اعجوبه تباه شده برای ابواسحاق شعر میگفته همانطور امیر مبارز را هم میستوده اما در خدمت هیچ کدام نبوده است. خواجو همواره در سفر بوده و در تقلید شاعری نمونۀ عالی مقلدان است اما از هیچ شاعری به تمام معنا تقلید نکرده است. وی درمثنوی و روضهالانوار از زبان سنایی بهره میگیرد. شعر خواجو پر از شکایت است از کرمان، فقر و ناخوشی احوال روزگار و عرفان در حوزه شعر خواجو جایی ندارد و آنچه از تصوف است در قرن هشتم است که در شعر عبید زاکانی، سلمان ساوجی، کمال خجندی و ابن یمین هم تعابیر و اصطلاحات تصوف زیاد میتوان دید. خواجو از سنایی و نظامی پیروی کرد. یکی از مقلدان «پنچ گنج» نظامی، خواجوی کرمانی است. وی از تقلید از امیرخسرو دهلوی هم بازنمیماند و منظومهای به نام گوهرنامه دارد که در یک موضوع استثنایی است درباره فرزندان خواجه نظامالملک.
خواجو از شاهنامه هم تقلید میکند اما حقوق فردوسی را چندان رعایت نمیکند.. فردوسی از زبان فارسی نمیگوید بلکه راز و درد دل فارسی زبانها را به هم میریزد و آنها را میشوراند. آنچه در همای و همایون آمده قابل قیاس با شاهنامه نیست و نمیتواند دنباله روی شاهنامه باشد.
خواجو در عالم تقلید و پیروی کردن هم چندان موفق نیست تنها شاعری است که در شعر او اشعاری با عنوان سرود به کار رفته است مانند آنچه امروز میخوانند. خواجو ظاهرا شیعه است و برای ائمه شعر سروده است اما در جاهایی خودش را از عالم شیعی بودن بیرون برده است. هیچ کلمه ایهامسازی از دست خواجو در امان نمانده است. خواجو آیینه عبرت حافظ است و حافظ زیباسخنی و فراوانی مضمون را از خواجو آموخته است. خواجو کسی است که از مکتب او حافظ برخاسته است، برای کسی که میخواهد حافظ را بشناسد ناگزیر است که آثار خواجو را به دقت مطالعه کند. به قول آقای دادبه کسی که هنر را به کمال میبرد صاحب آن مضمون است و حافظ عناصر هنری را به کمال رسانده است.
منبع: مؤسسۀ شهر کتاب