میراث مکتوب – از شاعر و نویسندۀ بیبدیل قرن ششم، افضلالدین بدیل بن علی خاقانی شروانی غیر از دیوان و مثنوی ختم الغرایب، نامهها و منشآتی در دست است که از جهات مختلف درخور توجه و شایستۀ پژوهش است. آن بلاغت و استواریای که نام خاقانی فرایاد میآورد، هم در حوزۀ نظم است و هم در حوزۀ نثر.
اگرچه آوازۀ شاعری او بر نویسندگیاش برتری یافته، اما چنان به نظر میرسد نثر وی خاقانیوارتر است. همچنین باید پذیرفت نثر خاقانی به دلیل این قسم از کلام ادبی، دشوارتر و دیریابتر از شعر او به ویژه قصایدش است. همان عناصر سبکی، گرایشهای زبانی، هنری و فکری که در قصاید پرصلابت او نمایان است، با شدت و حدت بیشتری در رسایل او جلوهگر شده است. «مصنوع را مطبوع نمودن» و «الفاظ دور از طبع را به قبول و اسماع طبع نزدیک گردانیدن» اصلی است که در جایجای قصاید غرا و رسایل خاقانی وجود دارد. در کنار این ارزش ادبی، نامههای خاقانی منبع اصیل و برجستهای برای تبیین وقایعی از زندگی شاعر و برخی رویدادهای روزگار اوست. در حقیقت فواید تاریخی منشآت جاذبهای است که دو سوی دارد: یک سوی آن به زندگی شاعر و سوی دیگرش به احوال روزگار او به ویژه سرگذشت حکومت شروانشاهان برمیگردد.
نامهای که گزارش و شرح آن در این کتاب آورده شده، نمونهای کامل و برجسته از نثر خاقانی است؛ هم از منظر ادبی در کمال قوت است و هم به حوادث تاریخی مهمی اشاره میکند. نمونهای وزین از سبک خاقانی است و نقش قابل توجهی در درک بهتر شعر او دارد. این نامه در کنار رودخانۀ کر، زیر یک درخت انجیر در موسم تموز (یا در بهار) و ظاهراً به سال 559 یا 560 قمری نگاشته شده است. شاعر بعد از صدر نامه در ذکر القاب مخاطب و دعای او، توصیفی درخور توجه در باب رود کر و حال خود به هنگام نوشتن نامه ارائه میدهد و به حیرت و شگفتی خود از حوادث پیش آمده اشاره میکند. سپس با بیانی رمزآلود به فتنۀ نافرجام برخی از خصمان اشاره میکند که با اقدام شاه از بین رفته است. از حوادث نابسامان شروان گله میکند و به آگاهی ناصرالدین از این اوضاع اشاره میکند. از بازگشت خود به این دیار سخن میگوید؛ برگشتی که از روی اجبار بوده و ظاهراً شاه از فراخواندن او مقاصد سیاسیای داشته است. این برگشتن را بسیاری از بزرگان شروان و خصمان او دال بر فزونخواهی و جاهطلبی خاقانی دانسته و شرایط را برای او سخت ساختهاند. سپس با یادکرد از روزگار درخشان خود در شروان، از برگشتن و نابسامانی بخت سخن میگوید و به دشمنانی اشاره میکند که شاه را نسبت به او بدرأی کردهاند. در این میان اشاره میکند پیش از این دشمنان سرکوبشده، وی را به ترکیبالسموم و سوءقصد به جان شاه متهم کردهاند و ظاهراً به دلیل همین سعایت و تهمت از سوی شاه در بند نگه داشته شده است. از حمایتهای بینتیجۀ عزالدوله مخلص المسیح باقر قمار (باقر قماین زاکانی) سخن به میان میآورد که ممدوح حقیقی قصیدۀ ترسائیه است. سپس از توطئهای سخن میگوید که هدف آن کشتن شصت تن و غارتیدن سیصد خانه از بزرگان شروان (از جمله خود او) بوده است.
خاقانی این نامه را به امام ناصرالدین ابراهیم باکویی نوشته است. با توجه به تاریخ نگارش نامه به نظر میرسد این نامه از آخرین نامههایی (شاید آخرین نامۀ او) است که خاقانی برای ابراهیم باکویی نوشته است. اگرچه دیوان وجود نامههای متعددی به او را تأیید میکند؛ اما در متن فعلی منشآت نامۀ دیگری دیده نمیشود. ناصرالدین از ممدوحان خاقانی است و در دیوان اشعاری در باب او وجود دارد. به نظر میرسد وی در جایگاه عالمی دینی و صوفیای مطرح، در امور سیاسی و اجتماعی شروان تأثیراتی داشته است. ظاهراً وی خاقانی را در جریان منازعاتش با ابوالعلاء یاری کرده و در شماخی خانگاه و مرکزی دینی دایر کرده است.
شارح این کتاب در این شرح بر آن بوده تا از روش مرسوم شارحان خاقانی که در ترسیم هنر سخنوری او ناموفق بوده است، دوری کند و نظریۀ بیانشده خود را اساس قرار دهد. این روش به فراخور سبک شخصی شاعر تعمد ویژهای در تحلیل پشتوانۀ فرهنگی، صور خیال و ظرایف ادبی کلام دارد. همچنین در موارد متعدد ضبطهای متن را مورد تصحیح قرار داده و ضبط اصیل را برگزیده است.
فهرست مطالب کتاب:
پیشگفتار
متن
شرح
یادداشتها
منابع
دستنویسها
مهدویفر، سعید، جمشید جام معانی: شرح نامۀ خاقانی شروانی به امام ناصرالدین ابواسحاق ابراهیم باکویی، تهران، زوار، 436 صفحه، شمارگان: 550 نسخه، 1394.
منبع: کتابخانه تخصصی ادبیات