میراث مکتوب – مورخان علم تا قرن هجدهم میلادی بارها بر اهمیت انتقال میراث یونانی و بهخصوص یونانیمآبی به عالم عربی در تاریخ علم تأکید کردهاند و در بیان ارزش و اهمیت این پدیده برای علم عربی، یونانیمآبی و لاتینی تعلل نورزیدهاند.
باید گفت که بدون توجه به پذیرش میراث علمی یونانی از سوی مسلمانان نمیتوان به وجود آمدن علم در دورۀ اسلامی را بهدرستی فهمید، و از طرف دیگر فهم کامل دستاوردهای علم یونانی نیز بدون توجه به بخشی اساسی از آنکه تنها به زبان عربی به جا مانده است – مثل آثار آپولونیوس و دیوفانتوس – میسر نیست. به همین ترتیب، درک رابطۀ میان علم یونانی و علم لاتینی نیز مستلزم بررسی متونی به زبان یونانی است که این متون ابتدا به عربی و سپس به لاتینی ترجمه شدهاند.
با در نظر گرفتن این شرایط، شاید انتظار داشته باشیم که انبوهی از تحقیقات دقیق در چنین موضوعی که برای تاریخ علم باستان و کلاسیک واجد اهمیت خاصی است در دست باشد؛ اما چنین نیست. تحقیقات در این موضوع اندکند و این تحقیقات اندک نیز تنها از یک زاویه به موضوع نگاه میکنند و فقط به موضوع ترجمه در این دوره اهمیت میدهند. علاوه بر این، بیشتر این تحقیقات موضع واحدی نسبت به انتقال علوم دارند که باعث شده است در تحلیل انتقال علوم دچار اشتباه شوند، زیرا آنها دیدگاهی کلینگر، انفعالی و دانشمندمحور اختیار کردهاند. دیدگاه کلینگر به انتقال علوم یا فلسفه، دیدگاهی است که خود را به بررسی ترجمهها محدود کرده و همۀ آنها را به یک چشم نگاه میکند در نتیجه همان نگاهی را به انتقال علوم یونانی دارد که به انتقال فلسفۀ یونانی. از سوی دیگر این دیدگاه انفعالی است زیرا بر تأیید آنچه میتوان آن را قانون سه مرحله نامید تکیه میکند. قانون سه مرحله، قانونی است ناظر به ترتیب منطقی و تاریخی انتقال علوم به زبان عربی که آن را به سه مرحلۀ ترجمه، جذب و تولید خلاق تقسیم میکند. و سرانجام اینکه این دیدگاه دانشمندمحور است از آن حیث که فرض میکند که جریان انتقال دانش فلسفی و علمی تنها از طریق کتابهای ترجمه شده امکانپذیر است.
متن کامل این مقاله نوشتۀ رشدی راشد ترجمۀ حسن امینی که در تازه ترین شمارۀ دوفصلنامۀ میراث علمی اسلام و ایران (دوفصلنامـۀ تاریـخ علوم و فناوری دورۀ اسلامی سال سوم، شمـارۀ دوم، پاییز و زمستان 1393 شمارۀ پیاپی: 6) منتشر شده است اینجا بخوانید.