میراث مکتوب – وقتی پیوند مدیا فایر را که امیر منصوری برایم فرستاده باز کردم نفسم گرفت. کتابهای محققان زندۀ کشور را میتوان بدون پرداخت یک ریال در اختیار گرفت. چهار تا از کتابهای خودم هم در میان آنها بود. بخشی از هزینۀ زندگی من از فروش آنها تأمین میشد. امیر منصوری در تلگرام نوشته:
«کسانی گروه Pdf ساز تشکیل دادهاند و آنچه اندر ذهن ناید در اینترنت گذاشتهاند!!! نمیدانم که اخلاق را کجا گذاشتهاند!!!! از دکتر پورنامداریان، شفیعی، خالقی مطلق، داریوش آشوری، محمود عابدی، یاحقی، پارسی نژاد، زرقانی، قریب به اتفاق، آثارشان را گذاشتهاند!!! نمیدانم چه بگویم!؟! به قول سعدی «خبری که دانی دلی بیازارد تو خاموش، تا دیگری بیارد» چاره چیست شاید دیگری ای هرگز نیارد!!! شرمنده!»
گفتم انتظارش میرفت. خودم هم از نسخ الکترونیک کتابهای دیگران به رایگان بهره میبرم. همه با هم درد مشترکیم.
این روزها از همه جا میشنویم: «چاپخانهها نیمه تعطیل هستند !» «بیش از 100 چاپخانه تعطیل شدند»، « چراغ چاپخانهها خاموش میشود» و … در چند ماه گذشته، اخبار رکود نشر و چاپخانهها، وضعیتـی نگـران کننده را بـه نمـایش میگذارد. هر روز کرکرههای چند نشر و کتاب فروشی پایین میآید. قلمهای محققان و نویسندگان بر کاغذ نهاده میشود. آنچه قابل پیشبینی است زوال صنعت نشر کاغذی با همه مشاغل پیرامونی آن از چاپخانه، صحافی، صفحهآرایی، طراحی، پخش و کتابفروشی است. اما اگر این دوران گذار از نشر کاغذی به نشر الکترونیک طولانی شود وقفهی بزرگی در روند تولید علم و اندیشۀ ایرانی شکل خواهد گرفت.
به لحاظ مالکیت معنوی بر سینما، موسیقی، نقاشی و همۀ فکرمایههای ایرانی در این سالها هم همین رفته و میرود. دنبال مقصر و مجرم گشتن ره به جایی نبرده؛ تمدن جدید هر لحظه شکل تازهای را به بازار کار و تجارت میآورد. فقیهان ما هم در پاسخ به استفتائآت مردم، فتاوای شِداد و غِلاظ در حُرمت کپی، پی دی اف، تلخیص و حتی طرح سؤال از کتاب یک مؤلف صادر کردهاند؛ حتی کپی کتاب بدون اجازه مالک معنوی آن را از جنس غصب و سرقت شمردهاند.[1] اما روز به روز تخلفات نشر بویژه به روش الکترونیک به یک رفتار طبیعی در میان ما ایرانیان بدل شده است
طبق قانون حق نشر (کپی رایت)، محتوای کتاب جزوِ اموال معنوی مؤلف است و تا سی سال پس از مرگش مِلک ورثهی اوست. حالیا مؤلف و ناشر هنوز زنده هستند اما اموالشان چنین غصب و غارت میشود. جرم کپی کتاب محرز است و غارت اموال معنوی طبقهی اجتماعی نخبه (نویسندگان و مؤلفان) هم آشکار. اما آنچه رنجآور است فقدان راهکار مناسب برای پیشگیری از جرم است. محققانی که در بالا نامشان آمد چگونه باید سارق اموالشان را پیدا کنند؟ از کی شکایت کنند؟ چگونه میتوان جرم را اثبات کرد؟ آیا سازمانهای قضایی و اجرایی راهکاری برای کشف جرم دارند؟ به نظر میرسد که حل مسأله به این سادگیها امکانپذیر نیست.
ناشران و مؤلفانِ کشورهای پیشرفته مانند آمازون از بحرانی که کشور ما به آن رسیده گذشتهاند. نرمافزارها و سختافزارهای کتابخوان، نشر کتاب الکترونیک را آسانتر کم هزینهتر و بازار نشر را گرمتر و پر رونقتر کرده است. برای پیشگیری از سرقت و دستبرد به سرمایۀ اندیشه (فکر مایه) قوانین و تجهیزات پیشرفته فراهم آمده و اخلاق عمومی در احترام به فکرمایۀ نخبگان ارتقاء یافته و قوانین مترقی و همت نظامهای قضایی و حقوقی، تمام سازمانها و سامانهها و دست اندرکاران دنیای مجازی را ملزم به رعایت حقوق دیگران کرده است.
یکی از دلایل عقب ماندن جامعه ما از این مسأله درک نادرست نهادهای دولتی از اینترنت و دنیای مجازی است. در دنیای مجازی یک واقعیت وجود دارد و آن «نشر» است. آیا اینترنت چیزی جز انتشار نوشته، کتاب، عکس، فیلم و صوت است. پس جهان مجازی اساس و هویتش به نشر است. دنیای نشر است. و جالب آن که هرچه در این فضای مجازی دست به دست میشود اندیشه است و فکر نه ماده و جسم. دریغا که بسیاری از دولتمردان و بزرگان ما هنوز این «جهان نشر» را به رسمیت نمیشناسند و راهکارهای سازماندهی و مدیریت حقوقی بر شهرهای مجازی که بسی بزرگتر و جدیتر و متفکرانهتر از شهر بزرگ تهران است را فراهم نکردهاند. دریغا که اندیشهی پالایشگری (فیلترینگ) نگذاشته راهکارهای حقوقی و تکنولوژی لازم برای دفاع از حقوق نخبگان را فراهم آوریم. میخواستند که متوسطان جامعه، دچار انحرافات اخلاقی نشوند اما غصب و غارت و سرقت اموال معنوی عمومی و طبیعی شد و از چاله به چاه افتادیم.
برای اطلاع از فتاوی و پاسخ استفتائآت نک. به این نشانی
http://www.islamquest.net/fa/ahkam/category/889
محمود فتوحی